تکليف يا تکلف 02.mp3
13.63M
🔈 #تکلیف_یا_تکلف
📢 جلسه دوم
📅97/08/16
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
خستگي ناپذيري 02.mp3
13.11M
🔈 #خستگی_ناپذیری
📢 جلسه دوم
📅97/08/16
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و نهم
🔶 بخش اول
🔶 حضرت امام (ره) در شرح حدیث یازدهم از کتاب «شرح چهل حدیث» نکاتی را در ارتباط با فطرت بیان می کنند که خیلی مهم است.
یکی از این نکات این است که ؛فطرت هم کمال گراست هم مطلق گرا.
یعنی همه ی انسانها هم کمال را میخواهند و هم کمال محدود را نمیخواهند.
اما گاهی این فطرت فریفته می شود چیزی را کمال و زیبایی میداند و بعد متوجه میشود که این کمال نیست و به محض اینکه متوجه شد این زیبایی و کمال، مطلق نیست روی میآورد به سمت یک کمال و زیبایی دیگر ، اگر متوجه شود آن هم محدود است روی می آورد به کمال دیگر و ...
اینکه انسان دچار تنوع طلبی می شود از همین صفت است ، انسان دائماً در حال عوض کردن چیزهایی است که کمال را در آن می بیند.
چرا انسان اشتباه میکند ؟!
کلید واژه ای اینجا مطرح میشود آن هم « عجله» است .
خیلی این واژه مهم است و متاسفانه خیلی هم غریب است در میان ما!
در قرآن استدلال فوق العاده ای وجود دارد که کمتر به آن توجه شده؛حضرت ابراهیم (ع) در گفتگویی که با خورشید پرستان و ماه پرستان داشت جمله ی جالبی را بیان کرد ، قرآن می گوید ابراهیم اول با ماه پرستان همراه شد گفت:
فَلَمَّا رَأَي الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي(انعام:۷۷)
«پس زمانی که ماه را دید که طلوع کرد،گفت این پروردگار من است»
و زمانی که خورشید طلوع کرد فرمود:
فَلَمَّا رَأَي الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَکْبَرُ (انعام:۷۷)
«پس زمانی که خورشید را دید گفت این پروردگار من است ، این بزرگتر است»
حضرت ابراهیم بعد از همراه شدن با مردم خورشید پرست و ماه پرست ، جمله ی جالبی را بیان می کند که خاص است و هنر پیامبری ایشان را نشان می دهد.
این تصور در بین ما هست که آدم حزب اللهی یعنی آدم بی عرضه!
ما فکر می کنیم اگر یک کتابِ صد در صد اسلامی و یا یک فیلم کاملا مذهبی ساخته شود برای کسی جذاب نیست.
حضرت ابراهیم در یک حرکت صد در صد اسلامی ، هنر و ظرافت خود را اینطور نشان می دهد ، زمانی که در جمع آنها ایستاد فرمود :
قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ(انعام:۷۶)
«من افول کنندگان رادوست نمی دارم»
این جمله عالی است. مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرمایند :
حضرت ابراهیم استدلال نیاورد استدلال این بود که بگویند این خوب نیست ، یا باطل است یا بگوید حق این است ، اما ببینید اصلا کاری به حق و باطل نداشت گفت"من دوست ندارم".
دوست نداشتن که برهان نیست!
شما اگر در یک گفت و گوی علمی بگویید قبول ندارم چون خوشم نمی آید ، قطعا جواب می شنوید که خوش آمد یا نیامد تو به ما مربوط نیست!
اما حضرت ابراهیم (ع)فرمود: من افول کنندگان را دوست نمیدارم.
نگفت افول کننده نمی تواند خدا باشد. گفت افول کننده نمی تواند دوست داشتنی باشد.
خیلی این مطلب ظرافت دارد ؛کسی را باید بپرستی که بتوانی عاشقش شوی!
می گوید ماه و خورشید صلاحیت عشق ورزی ندارد.
متاسفانه ما دین را طوری آموزش میدهیم که همه چیز در آن دیده می شود جز عشق و خدا آن نیست که بشود عاشقش شد.
فطرت شما موجودی را میخواهد که افول نکند.
تمام این فیلم هایی را که با محوریت و موضوع عاشقانه می سازند جذابیت آنها به چیست؟ چرا بیننده دارد؟
مگر نه این است که در نگاه همه عشق جذاب است؟
در دوگانه میان عشق و شهوت چرا ما شکست میخوریم؟چرا فیلم هایی که یک تم شهوت آمیز و یک فضای شورانگیز عاشقانه دارد ، مخاطب دارد؟
اما فیلم های ما مخاطب ندارد؟
فیلم های هالیوودی با توجه به سانسور هایی که صدا و سیما روی آنها انجام میدهد ، بخش زیادی از آن قابل پخش است پس مشخص میشود همه موضوع آن ها مربوط به مسایل شهوت و این جور چیزها نیست ، اگر اینجور بود که این همه فیلم خارجی با موضوع عاشقانه در رسانه ما پخش نمی شد.
این یعنی مردم حتی اگر هم عاشق نباشند ،عاشق دیدن عاشقی اند.
در ماجرای حضرت یوسف عشق حقیقی، آنی نبود که میان یوسف و زلیخا شکل گرفت اما متاسفانه چون بیشتر این طور عشق ها برای مخاطب جالب است ، در این فیلم با همه خوبی هایی که داشت به این بُعد بیشتر پرداخته شد ، دلیلش این است که ما ادبیات این را نداریم که با مردم صحبت کنیم و بگوییم این گونه عشق ها افول میکنند.
این جاست که آن کلید واژه «عجله» که مطرح کردیم ، جایگاهش روشن میشود.
انسان یک ویژگی دارد و آن هم عجول بودن است و از همین جا فطرت او به بازی گرفته می شود و فریب می خورد.
عجله یعنی شما عشق به زیباییِ مطلق دارید اما چون عجول هستید یک زیبایی محدود دل شما را می برد.
برای رسیدن به زیبای مطلق باید صبور بود.
🔔 @Aminikhaah_Media
ضروري ترين واقعيت_.mp3
6.9M
🔈 #پادکست | مهم ترین کارکرد دین
🔔 @Aminikhaah_Media
خستگي ناپذيري 03.mp3
14.34M
🔈 #خستگی_ناپذیری
📢 جلسه سوم
📅97/08/17
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و نهم
🔶 بخش دوم
🔶در تمدن غرب کلید واژه ای که در کل آن درخشش دارد و فراوان هم دیده می شود و برای همه آنها مهم است واژه ی "عجله" است.
البته خداوند هشدارش را داده و می فرماید:
خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ ۚ (انبیاء:۳۷)
«آدمی در خلقت و طبیعت بسیار شتابکار است»
چرا انسان عجول است؟
چون انسان محدود و ضعیف است. انسان اگر قوی شد دیگر عجول نخواهد بود. ولی انسان ضعیف است و ضعف او را می شود مهندسی و مدیریت کرد.
یک سری از کمال ها را دوست دارد اما در عین حال عجول و ضعیف است. با عجله و ضعفش می شود کاری کرد که به کمترین حد از کمالات قانع شود.
کمترین حد از زیبایی!
کمترین حد از لذت!
کمترین حد از قدرت!
و...
هر چیزی را که انسان دوست دارد از آن یک سطح پایینتر از حد کمال هم وجود دارد. پس میتوان انسان را به سبب صفت عجول بودن به سطوح پایین مشغول کرد.
این نکته خیلی جالب است تمدن اسلامی چه چیزی می خواهد و هدف آن چیست؟
رکن رسیدن به تمدن اسلامی این است که عجول نباشید.
در آیه آخر سوره آل عمران سه واژه بود دو تای آن را در جلسات قبل مطرح کردیم یکی از آنها ماند ، می فرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ... (آل عمران:۲۰۰)
«ای اهل ایمان، صبور باشید و یکدیگر را به صبر سفارش کنید و مهیّا و مراقب کار دشمن بوده و خداترس باشید...»
سه کلید واژه برای ساخت تمدن اسلامی :
۱- «اصْبِرُوا » یعنی خودت صبور باش
۲- «صَابِرُوا» دیگران را به صبر دعوت کن
۳- «رَابِطُوا» اهل رابطه باش.
دو بار روی صبر سرمایه گذاری کرده است چرا که اگر عجول باشید تمدن بنی اسرائیلی شکل می دهید.
بنی اسرائیل عجول بودند خداوند در رابطه با گوساله سامری واژه "عِجل" را انتخاب می کند.
در نظام واژه شناسی قرآن بحث های بسیار جالبی وجود دارد؛ در مورد گاو ، قرآن چند تعبیر دارد یک تعبیر "بَقَر" و یک تعبیر "عِجل" است.
وقتی می خواهند گاو را بکُشند تا مُرده را زنده کنند تعبیر بَقَر را به کار می برد. اما وقتی که می خواهند گوساله پرستی بکنند تعبیر عِجل را برای گاو به کار میبرد.
چرا که گوساله بین حیوانات نماد عجله است ، می خواهد بگوید چون بافت درونی بنی اسرائیل عجله است پس نمود بیرونی آن شد گوساله پرستی.
گوساله این نیست که بگویند در یک تاریخ آنرا پرستیدند و تمام شد ،حرف قرآن حرف پایان پذیر و مربوط به یک دوره خاص نیست.
این کتاب کتاب هدایت بشر است خداوند نمی آید فقط قصه یک دوره را تعریف کند و برود ،این کتاب قرار است تا آخر عالَم کارایی داشته باشد.
پس ماجرا یک حقیقت و یک بطن دارد و باید این حقیقت آشکار و کشف شود.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و نهم
🔶 بخش سوم
🔶 در ماجرای گوساله سامری اول به این نکته باید توجه کرد که این بنی اسرائیل از وسط دریا رد شده بودند. کرامات بسیار دیدند. سی روز حضرت موسی از آنها وقت خواست که برود و برای آنها تورات را بیاورد. اینها در این ۳۰ روز هم هیچ مشکلی برایشان پیش نیامد و ۱۰ روز نیامدن موسی تمدید شد و در این ده روز آنها گوساله پرست شدند ، چطور اینچنین چیزی ممکن می شود؟ آن هم فقط در ده روز!؟!
وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ...(اعراف:۱۴۲)
«و ما با موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم...»
اول باید ببینید سامری چه کسی بود ، سامری از بزرگان بنی اسرائیل واهل کشف و کرامات است ، چون قرآن می گوید:
قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (طه:۹۶)
(سامرى) گفت: من به چيزى پى بردم كه (ديگران) به آن پى نبردند، پس من مشتى از آثار رسول (جبرئیل) را بر گرفتم، پس آن را (در گوساله) افكندم و اين گونه نفسم اين كار را در نظرم بياراست (وفريب داد)»
سامری چشم برزخی داشت. وقتی بنی اسرائیل از دریا رد میشدند جناب جبرئیل تمثل کرد[ ملائکه میتوانند در قالب جسم انسان تمثل کنند] و سوار بر یک اسب نازل شد و دو طرف دریا را به اذن الهی نگه داشت و قرآن می گوید سامری جبرئیل را دید.
سامری می گوید جبرئیل جایی ایستاده بود که زیر پای اسب او خاک نم دار بود من آن خاک را برداشتم و با آن گوساله سامری را ساختم.
گوساله سامری چیز معمولی نبود یک حقیقت ملکوتی داشت ، حرف می زد و... البته زیاد از ویژگیهای جزئی آن اطلاعاتی نیست اما آن چیزی که گفته شده نشان می دهد به طور کلی مساله سامری یک چیز خاص بود که توجهها به سمتش کشیده شد.
بنی اسرائیل به حضرت موسی گفتند تو هم اگر آن را می دیدی حتماً فریب میخوردی ، ما نمی توانستیم آن را باور نکنیم؛
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَٰكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَٰلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (طه:87)
«قوم به موسی گفتند: ما به میل و اختیار خود خلاف وعده تو نکردیم و لیکن اسباب تجمل و زینت بسیاری (از فرعونیان) بار دوش ما نهادند و ما آنها را در آتش افکندیم و چنین سامری (فتنهانگیز بر ما) القا کرد.»
سامری عجله مردم را مدیریت و با آن مردم را تحریک کرد.
همان کاری که تمدن غرب با مردم انجام می دهد انسان ها را عجول میکند و از آنها می خواهد زود به محصول برسند. پاداشهای فوری انسان را عجول بار می آورد.
تمدن غرب تمدن عجله است. نظام آموزشی آن می شود همین نظام آموزشی که ما گرفتار آن هستیم.
هم حوزه و هم دانشگاه مبتلا به این آسیب هستند.
در این نظام می گویند درس که خوانده ایم اثرش در امتحانات ترم مشخص میشود در حالی که امتحانات الهی اینگونه نیست.
اینجا شما اگر درس نخواندید مشروط می شوید و اگر مجددا مشروط بشوید اخراج می شوید.
اما خدا اینطور با بنده اش حساب و کتاب نمی کند.
ما به دنبال این هستیم که سریع اثر حاصل شود و محصولات برایمان عینی و سریع باشند.
در تمدن غرب که ریشه اش برمیگردد به بنی اسرائیل [چرا که تمدن صهیونیستی همان تمدن یهود است] نظام ، نظام عجله است.
انسانها یکسری از کمالات را میخواهند اما آنها کاری می کنند که این انسان به سطحی ترین لایه از کمال راضی شود در حالی که انسان باید صبور باشد تک تک لایهها را پشت سر هم رد کند تا به کمال مطلق برسد.
اولین چهره زیبایی که دید نباید او را شیفته کند.
حضرت امام(ره) در اینجا می فرمایند:
اگر کسی بر مبنای فطرت پیش برود می فهمد که در این عالم هیچکس و هیچ چیز غیر از خدای متعال لیاقت توجه را ندارد.
به عنوان مثال اگر زیبایی گُل توجه شما را به خودش جلب کرد باید بدانید که جمال محبوب است که به دلتان نشسته.
آیت الله محمدی خراسانی در کتاب شرح کشف المراد داستانی را از استاد انصاری شیرازی[ از شاگردان علامه طباطبایی ]نقل می کند که جالب توجه است.
میگوید با استاد انصاری بیرون رفته بودیم کسی از کنار ما رد شد و بدون توجه پایش را روی یک گُل گذاشت ، مرحوم انصاری وقتی این حرکت را دید با صدای بلند گفت« پایت را از روی جمال یار بردار!»
گل را میبیند اما زیبایی گُل او را مجذوب خود نکرده است.
ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد
خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد
باید در همه چیز خدا را جست و جو کرد.
اگر این طور بود آن وقت نظام مبتنی بر فطرت شکل می گیرد. برای رسیدن به این درجه انسان باید صبور باشد یعنی به هر سطحی از کمال که رسید قانع نشود و به دنبال یک درجه بالاتر باشد تا برسد به کمال مطلق ، که خداست.
🔔 @Aminikhaah_Media
🔷 متاسفانه فایل صوتی جلسه بیست و چهارم از سلسله جلسات #ملکوت_اعمال ، مخدوش و غیر قابل ارائه می باشد.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه چهارم
🔶 بخش اول
🔶 خلاصه بحث های شب های گذشته این شد که بین وظیفه و نتیجه تفاوتی نیست و عملا یکی اند.
مکتب نتیجه گرایی بنتام را با هم مرور کردیم ، دیدیم که تعریفی که او با آن هفت قانون از سود و نتیجه دارد ، دقیقا خود تکلیف است.
او همه را مکلف به لذت بردن کرد و باید از کیفیت و عمومی بودن این لذت مراقبت بکنید.
همه مکلف هستیم به لذت بردن با هم در سطح بالا و پایدار.
در برابر مکتب بنتام ، مکتب کانت است.
مکتب کانت ، دقیقا ضد نظریه بنتام است ولی سرانجام به همان چیزهایی که ما گفتیم می رسد.
کانت می گوید ، فقط وظیفه!
نتیجه اصلا مهم نیست.
در نظر او فقط باید به تکلیف عمل کرد. باید به آنچه که عقل می گوید عمل شود.
لذت اصلا ارزشی ندارد ، بعد اینگونه مثال می زند که یک آدم جنایتکار ، مثل هیتلر از آدم کشتن لذت می برد و به تبع آن ممکن است یک جامعه ای از آدم کشتن لذت ببرد یا از استعمار جامعه دیگر لذت ببرد ، این لذت بردن در مکتب بنتام که هدف و نتیجه بود ، حال در مکتب کانت نتیجه ای است که دارد حاصل می شود ولی ارزش اخلاقی ندارد.
یعنی حتی اگر انجام وظیفه موجب لذت بردن بشود ، ارزش اخلاقی خود را از دست میدهد.
به طور مثال اگر یک مادر به فرزندش محبت کند ، چون از این محبت کردن لذت می برد پس دیگر ارزش اخلاقی ندارد!
در نتیجه نیت باید ادای وظیفه باشد و نه چیز دیگری.
کانت یک کتابی دارد به نام 'ما بعد الطبیعه' که مباحث خوبی را در آن بیان می کند.
مثلا می گوید خوبی ذاتی فقط اراده ی خیر است.
بله اراده ی خیر ، اراده خیر همان چیزی است که عقل آن را خوب می داند.
عقل ، عدالت را خوب می داند.
اما چرا؟ فقط برای اینکه عدالت اجرایی شود و نه برای اینکه به تو بگویند که انسان عدالت مداری هستی.
کانت می گوید:
حتی اگر کار و وظیفه را برای ارزش اخروی انجام دهی ، ارزش اخلاقی ندارد چون تو یک تاجر هستی و معامله می کنی.
و یا حتی اگر یک کاسبی احتکار نمی کند از ترس اینکه مجازاتش کنند ، این احتکار نکردن او ارزش اخلاقی ندارد.
باید صداقت داشته باشی چون صداقت خوب است ، نه برای اینکه منتظر پاداشی از طرف دیگران باشی.
نکته جالبی در این بحث هست که نتیجه همان وظیفه است. می گوید اگر به وظیفه عمل کنی ، هم به وظیفه عمل کردی و هم به نتیجه رسیدی و نمی شود وظیفه و نتیجه را از هم تفکیک کرد.
قرآن و اهل بیت (ع) هم همین را می گویند که ما مکلف به انجام وظیفه هستیم ، اما مقداری با تفاوت بیان می کنند.
همه ما مکلف هستیم که به نتیجه برسیم و به نتیجه فکر کنیم.
حزم یعنی چه؟ یعنی دوراندیشی ، روایات متعددی داریم که تایید کننده حزم است.
دوراندیشی یعنی "من نظر فی عواقب الامور".
آدم عاقل و حکیم کسی است که عاقبت کار ها را می بیند.
یعنی یک انسان حکیم به نتیجه فکر می کند که سرانجام چه رخ میدهد ، وظیفه ات این است که به نتیجه فکر کنی.
کانت می گوید:
اگر کسی صرفا برای حرمت و احترام دوستی و رفاقت به دوست و رفیق اش کمک کند ، کار او دارای ارزش اخلاقی نیست.
حتی اگر کاری به منظور رسیدن به سعادت یا بهره مندی از کمال انجام شود ، باز هم دارای ارزش اخلاقی نیست.
جالب است بدانید که پدر لیبرالیسم ، کانت است.
یعنی الآن کل غرب متاثر از نظریه های کانت است .
چطور می شود از این همه قانون گرایی و وظیفه گرایی آزادی استخراج می شود؟ این خودش نتیجه است ، تکلیف همان نتیجه است.
1⃣قانون مدار که می شوی ، لذت می بری.
2⃣قانون را طوری پایه گذاری می کنیم که همه بتوانند لذت ببرند.
چه تعداد افرادی موافق ازدواج مرد با مرد هستند؟
خب 80 درصد قبول کردند ، پس تصویب شد.
ببین از الآن به بعد دیگر نیتت باید خود انجام ازدواج باشد ، فقط وظیفه و نه چیز دیگر!
این شد ، مکتب وظیفه گرایی کانت.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 25.mp3
5.04M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه بیست و پنجم
#ملکوت_اعمال / 25
📅97/08/20
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 26.mp3
4.76M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه بیست و ششم
#ملکوت_اعمال / 26
📅97/08/21
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه چهارم
🔶 بخش دوم
🔶 گفته بودیم که این ها کارشان این است که عذاب وجدان را خاموش می کنند.
مشکل صحبت های بنتام و حرف های کانت دقیقا در کجاست؟
آیا مشکل در این است که وظیفه و نتیجه را تفکیک کرده اند؟
نه ، در پایان نظریات این ها هم وظیفه و نتیجه یکی میشود.
مشکل اینجاست که تعریفشان از انسان غلط است.
برای یک انسانی قرار است برنامه ریزی کنند ، که وجود عقل برای آنها تفاوتی ندارد و اصلا عقل یک چیز اضافی است!
مسکرات و ابزار زایل کننده ی عقل به آدم می دهند تا عقل را از او بگیرند؛ چون عقل اضافی است.
می گوید آقا تو لازم نیست از عقلت استفاده کنی ، من برنامه و اندیشه را به تو می دهم تو فقط لذت ببر.
لذت را هم تعریف می کند.
به نظرتان تعریف اصلی انسان چیست؟
انسان از زوایای مختلف تعاریف مختلفی دارد ، آن تعریفی که مورد بحث ماست ، این است که انسان در تعریف قرآن ، یک موجود مطلقا محتاج است و احتیاجش هم فقط به یک نفر است ، خدا.
《يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ》
ﺍﻯ ﻣﺮﺩم ! ﺷﻤﺎﻳﻴﺪ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . (فاطر/15)
ای مردم شما محتاج هستید و احتیاجتان هم فقط به خداست.
حالا تعریف آن ها چیست؟
کانت می گوید ، تو محتاج هستی و احتیاجت فقط به قانون است.
بنتام می گوید تو محتاج هستی و احتیاجت فقط به لذت است.
مشکل این است که این سطح رفع کننده ی احتیاج را پایین آورده اند.
عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ
ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻰ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺖ ؛ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻓﻀﻞ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(النساء/113)
بزرگان فرمودند که (مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ ) یعنی اینکه یک چیزهایی در شانیت دانستن تو نبوده است و این با (مَا لَمْ تَعْلَمُ ) یعنی اینکه نمی دانستی فرق می کند.
یعنی اگر هزار سال هم می گذشت نمی فهمیدی که یک سری چیز ها را باید بدانی.
قرآن به انسان می گوید که تو نیاز داری یک سری چیز ها را بدانی که اگر من نبودم این نیاز را در خود نمی دیدی.
چرا این گونه است؟
چون انسان مثلا هفتاد سال عمر می کند و خیلی چیز ها را نمی تواند بداند.
در این عالم انسان روابطی با موجوداتی دارد که باید به دنبال شناخت این ها برود.
موجوداتی مثل ملائکه ، من با ملائکه نسبت دارم ، باید این نسبت و روابط خودم را با آنها کشف کنم.
زمانی که شما در یک لایه از زندگی نگاه می کنی ، در همان لایه دنبال نتیجه می گردی.
قرآن لایه های بالاتر را نشان میدهد.
می فرماید مثلا هزار لایه دارد و تو به همه این ها نیاز داری.
وظیفه یعنی چه؟
وظیفه این است که انسان نیازها را برطرف کند.
مثلا یک دانشجو وظایف دانشجویی اش این است که کارهایی را انجام بدهد تا نیاز ها را تامین کند.
تو موظف هستی که نیازهای رسیدن به یک نقطه آرمانی در دانشگاه را تامین کنی تا نتیجه حاصل شود.
حالا یک سوال اینکه ما وظیفه داریم در این عالم چه کسی را راضی کنیم؟
سمت چه کسی برویم؟
اصلا زندگی یعنی حرکت ، ما وظیفه داریم به کدام سمت برویم؟
از الآن به بعد دیگر هدف قرب به الله داری نه قرب به لذت.
تا قبل از این تکلیف تو تقرب بود ولی الآن دیگر تکلیف حرکت به سمت آن منبعی است که نیاز تو را تامین می کند.
یکی از رفقای ما می گفت که رفته بودیم در یکی از رستوران ها بعد یکی برای ما قبل از غذا دسر آورد گفت آقا نوش جان کنید. بعد نشست و گفت که شما هستید که ما هستیم شما نباشید ما هم نیستیم. یک عارفی بود ولی جهتش برعکس بود!!
نقل شده است که در خواب به مجنون گفته بودند تو اینقدر استعداد داشتی چرا به آن سمت رفتی؟ چرا عاشق لیلی شدی؟
گفت آقا امکانات نبود ، ما استاد نداشتیم.
البته آیت الله جوادی آملی می فرمودند که یک سطل خون لیلی برایش فرستاد و گفت:
آن که عاشقش شده بودی این بود.
اصلا چرا پسر عاشق دختر میشود؟
بعد وظیفه خود میداند که او را راضی نگه دارد ، وظیفه میداند که به او نزدیک شود ، به خاطر اینکه در خود نیاز می بیند.
هیچ وقت خود را نسبت به کسی که خودتان را نسبت به او محتاج نمی دانید ، موظف نمی دانید.
من وقتی خودم را محتاج به شما ندانم ، خود را موظف نمی دانم که کاری را برای شما انجام بدهم.
حالا این حرف که فقط به خدا نیاز داریم یعنی چه؟
آیا یعنی اینکه مثلا به آب و غذا و خانواده و جامعه و... نیاز نداریم؟
فرقه ملامتیه می گفتند که یک کاری انجام بده که مردم از تو بدگویی کنند. ارزش اجتماعی را برای چه می خواهی؟ خدا را داشته باش.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه چهارم
🔶 بخش سوم
🔶 از این جا به بعد وارد بحث دیگری میشویم.
باید لذت ببریم یا نه؟
در نماز لذت ببریم یا نه؟
آیا اینطور است که باید خدا راضی شود و لذت را می خواهیم چه کار؟
یک تصور غلط عرفانی این است که فقط وظیفه داری خدا را داشته باشی و بقیه را رها کن.
ما به پول نیاز داریم یا نه؟
پول باید داشته باشیم یا نه؟
پس خدا در کجای کار است؟
آیا خدا رازق است می دهد؟
پس پول را نگیریم ، خدا خودش به ما میدهد.
روایتی از ابو مریم است که مرحوم مجلسی می فرماید که این روایت صحیحه است یعنی از نظر سند خیلی محکم است.
امام باقر (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند:
قال رسول الله ص :
《وَ مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلِمَتِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ》
(الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 52)
کسی در راستای حفظ پولش کشته شود ، شهید است.
می دانستید آنقدر باید از پولتان مواظبت کنید تا حتی کشته شوید؟ و اینکه اگر کشته شوید شهید هستید؟ بعد می دانستید شهید نظر می کند به وجه الله؟
مرحوم آیت الله شیخ هادی روحانی که نماینده ولی فقیه بودند در مازندران ، بنده منزل ایشان رفته ام.
منزل ایشان در یکی از روستاهای مازندران بود.
محافظ ایشان برای بنده از باغ مرحوم شیخ هادی روحانی تعریف می کرد ، می گفت که یک شبی یک دزدی از در پشتی باغ وارد باغ شد و یک کیسه پرتقال پر کرد و همینطور که می خواست از دیوار بالا برود ، لحظه ای بعد احساس می کند که کیسه سبک است. وقتی به پایین نگاه می کند ، می بیند حاج آقای روحانی پایین ایستاده اند و دارند کمک می کنند تا کیسه را بالا ببرد!
بعد ایشان گفته بودند که اگر خواستی باز هم بیا ولی از درب اصلی نیا چون محافظ ها می گیرندت!
حالا اگر ایشان از پولشان محافظت می کردند چه میشد؟
ایشان می توانستند که با دزد درگیر شوند و تا مرز کشته شدن بروند قبول دارید در نظر ما خیلی بد بود؟
البته اینکه یک ضعیف نیازمند مالت را ببرد فرق می کند تا اینه یک گردن کلفت عنود باشد. در برابر اولی بهتر است کمکش کنی که ببرد. ولی در برابر دومی باید بایستی حتی اگر تا مرز کشته شدن بروی.
در ادامه روایت پیامبر میفرمایند:
《ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا مَریَمَ هَلْ تَدْرِی "مَا دُونَ مَظْلِمَتِهِ" قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الرَّجُلُ یُقتَلُ دُونَ أَهْلِهِ وَ دُونَ مَالِهِ وَ أَشبَاهِ ذَلِکَ فَقَالَ یَا أَبَا مَریمَ إِنَّ مِنَ الْفِقْهِ عِرفَانَ الحَقِّ.》
ای ابامریم! آیا می دانی تعبیر "دون مظلمته" یعنی چه؟ گفتم: فدایت شوم، اینکه کسی به خاطر خانواده و مالش و نظایر آن کشته شود. حضرت فرمود: ای ابامریم! بخشی از "فقه"، شناخت حق است.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 27.mp3
5.29M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه بیست و هفتم
#ملکوت_اعمال / 27
📅97/08/22
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه چهارم
🔶 بخش چهارم
🔶 شما تصور کنید مثلا یک آدم بزرگواری مثل آیت الله بهجت ره رفتند در خیابان و دارند بیل می زنند ، شما چه حسی پیدا می کنید؟! بعد اگر این کار را هم برای کسب درآمد انجام دهند چطور؟!
خیلی بد است مگر نه؟
شاید این حس را داشته باشید اینطور آدم ها فقط باید نماز بخوانند و به کارهای عرفانی بپردازند ، درست است؟
محمد بن منکدر می گوید آمدم در خیابان ، امام باقر (ع) را دیدم ، رفتم حضرت را نصیحت کنم ایشان مرا نصیحت کردند.
آمدم در یکی از خیابان های مدینه در گرمای سوزان تابستان در وقت ظهر ، دیدم ابوجعفر (ع) (امام باقر ع) با آن درشت اندامی سنگین وزنی در حالیکه دو غلام سیاه هم زیر بغل های حضرت را گرفتند ، آمدند در خیابان.
حضرت آمده بودند به زمینشان سر بزنند و کسب درآمدی کنند.
می گوید که گفتم آیا کسی که از اشیاخ و بزرگان است و اوضاع مالی و ثروت خوبی دارد ، در این شرایط سخت می آید برای طلب دنیا؟
(به نظرتان این صحنه اگر در زمان ما اتفاق می افتاد ، بعضی از مردم چه می گفتند؟
چه تصورات بدی پیدا می کردند؟)
میگوید که با خودم گفتم الآن می روم ایشان را موعظه می کنم ، رفتم جلو سلام دادم ایشان جواب سلام را خیلی با بی محلی داد و از ایشان عرق زیادی سرازیر بود.
گفتم : خدا تو را اصلاح و درست کند.
گفتم آیا کسی که از اشیاخ و بزرگان است و اوضاع مالی و ثروت خوبی دارد ، در این شرایط سخت می آید برای طلب دنیا؟
اگر در این حال بمیری چه می کنی؟
حضرت فرمودند اگر در این حالت بمیرم در حالت اطاعت خدا و عمل به وظیفه که همان کسب درآمد است مرده ام.
آقا مگر پول در آوردن نتیجه نیست؟ خیر ، وظیفه است.
بله عمل به وظیفه برای خداست ولی مال و ثروت هم مهم است.
آقا ما شنیده بودیم که امیرالمومنین ع هر چیزی که بدست می آوردند وقف می کردند!
بله ، ولی حضرت جای دیگری هم کسب درآمد می کردند ، اما معمولا اینها را نمی گویند.
یک آیه ای در قرآن است که فقط امیرالمومنین به آن عمل کرده است ، هیچ کسی نه قبل از امیرالمومنین و نه بعد از حضرت به آن عمل نکرده است.
《يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً》
ﺍﻯ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ! ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺑﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮔﻔﺘﮕﻮﻯ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﻛﻨﻴﺪ ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﮕﻮﻯ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺻﺪﻗﻪ ﺩﻫﻴﺪ.(المجادله/12)
آیه نازل شد که هرکس می خواهد پیامبر را ببیند ، باید پول پرداخت کند ، باید صدقه بدهد.
می دانستید که کسی به دیدار و نجوای با پیامبر نیامد؟
و می دانستید که امیرالمومنین که خودشان نفس ، داماد و تربیت شده ی پیامبر اند ، هر روز می رفتند کار می کردند و یک درهم سرمایه گذاری می کردند تا صدقه بدهند و بعد از آن سوال بپرسند؟
سوال های حضرت هم کوتاه بود ، مثلا یکی از سوال هایشان این بود: 《یا رسول الله ما الحیله》
یعنی چاره چیست؟
پیامبر فرمودند: 《ترک الحیله》
بعد از مدتی که مشخص شد کسی نمی آید ، آیه نازل شد که بدون صدقه با پیامبر نجوا کنید و به ایشان مراجعه کنید.
أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
ﺁﻳﺎ ﺗﺮﺳﻴﺪﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﮕﻮﻯ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺻﺪﻗﺎﺗﻰ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻳﺪ ؟ ﭘﺲ ﭼﻮﻥ ﻧﭙﺮﺩﺍﺧﺘﻴﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺗﻮﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ ، ﭘﺲ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺯﻛﺎﺕ ﺑﺪﻫﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﻨﻴﺪ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ، ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ .(المجادله/13)
آیه نازل شد که آیا ترسیدید قبل از گفتگوی محرمانه صدقاتی بپردازید؟
خب حالا شما بگویید پول خوب است یا بد؟
🔔 @Aminikhaah_Media
پرديس انديشه 06.mp3
22.53M
🔈 #پردیس_اندیشه
🔊 #تحلیل_مغالطه / 6
📅97/08/23
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
زندگي به سبک بندگي 01.mp3
14.96M
🔈 #زندگی_به_سبک_بندگی
🔈 مروری بر حدیث عنوان بصری
🔊 جلسه اول
📅97/08/23
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه چهارم
🔶 بخش پنجم
🔶 آقا سلامتی خوب است یا نه؟
ورزش و غذای خوب و
برنامه ریزی و... خوب است یا لازم نیست؟
مگر نباید علما طالب دنیا نباشند؟
خب پس نباید اینقدر سالم باشند و عمر زیاد داشته باشند.
ولی شما می بینید که فلان عالم نود سال عمر می کند! چرا؟
پیامبر اکرم فرمودند که خدای متعال به انبیاء وحی کرد به مردم خبر بده.
هر بنده ای که یک روز فقط برای من روزه بگیرد ، سلامتی جسم به او می دهم.
خب بالاخره برای خدا روزه بگیریم یا برای سلامتی؟
برای خدا روزه بگیر سلامتی هم به تو میدهد.
این دو تا یکی هستند ، سلامتی را برای چه می خواهی؟ مگر برای خدا نمی خواهی؟
مثلا روایت داریم که میفرمایند سوره واقعه را هرشب بخوان تا روزی ات زیاد شود.
حالا سوال این است که آیا کسی هست که این مطلب را بداند و هرشب برای خدا سوره واقعه را بخواند؟
ما روزی و مال را برای چه می خواهیم ؟
ما برای چه غذا می خوریم؟
می دانید که براساس آنچه که توقع دارید از نتیجه ، تکلیف خودتان را همان می دانید؟
بطور مثال می گوید ما کار می کنیم تا غذا تهیه کنیم و خود و خانواده را سیر کنیم ، یعنی وظیفه را سیر کردن خود و خانواده اش می داند.
خب این کار چه اجر و پاداشی دارد؟
اجر مطابق عمل است و وظیفه مطابق نتیجه است.
پاداش و اجر این فرد فقط همین است که خود و خانواده اش را سیر کند و نه بیشتر!
یک عارفی روی زمین یک دانه سبزی دید ، آن را برداشت و برد ، بعد گفت: من این سبزی ها را باید بخورم و با خودم به ملاقات خدا ببرم.
حاج ملاهادی سبزواری مرغ نمی خورد.
ایشان یک دختری داشت که فیلسوف بود.
دختر ایشان از حاج آقا سوال کردند که چرا مرغ نمی خورید؟
بعد گفته بودند که برای این نمی خورم که دلم برای این حیوان می سوزد.
دخترشان جواب داده بودند که خودتان مگر به ما فلان درس را درس نداده اید که اگر مرغ را بخوریم یک جزئی از ما میشود و بعد با رفتن ما به سمت ملاقات خدا ، مرغ هم به ملاقات خدا میرود؟
موظف هستیم که مثلا مرغ ها را با خود به ملاقات خدا ببریم!
ممکن است یک نفر بگوید که ما موظف هستیم که مثلا نماز بخونیم و یک غذایی هم بخوریم ، خب بعدش چی؟
بعد می خواهی چکار کنی؟
یا فلان دعا را بخوانیم.
خب دعا را خواندی ، بعد چه میشود؟
می دانستی باید از خدا پول و ثروت بخواهی؟
روایت داریم که خدا میفرماید نمک سفره تان را هم از من بخواهید.
یعنی حتی اگر از دیگری هم چیزی را درخواست کنی ، اولا وظیفه تو بوده است که از او خواستی ثانیا اینکه درواقع از خدا خواستی.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه چهارم
🔶 بخش ششم
🔶 می دانستید روایت داریم که مسائل و گرفتاری هایتان را به مومنین بگویید؟
تو موظف هستی که مشکلت را به دوست مومنت بگویی تا به تو کمک کند اگر نگویی ، او تو را یاری نمی کند و خدا او را مجازات می کند.
خب آقا مگر نباید مشکلت را به خدا بگویی؟
خب خداوند هم به واسطه این دوست مومن تو می خواهد تو را یاری کند.
مگر کسی غیر از او در این عالم هست؟
«لَیسَ فِی الدّارِ غَیرُهُ دَیارٌ»
یعنی در عرض او مالکی وجود ندارد.
یک روایتی داریم که از نظر سندی هم قوی است.
حماد می گوید من نزد امام صادق ع بودم ،
فکلمه شیخ من اهل العراق
یک شیخی از اهل عراق آمد نزد امام صادق ع و داشت با حضرت صحبت می کرد.
فقال له مالی ارا کلامک متغیرا
حضرت فرمودند که چرا حرف زدنت تغییر کرده است؟
گفت : سقطت مقادیم فمی فنقص کلام
یعنی ، دندان جلویی ام افتاده است ، نمی توانم خوب حرف بزنم.
حضرت فرمودند:
و انا ایضا قد سقط بعض اسنانی حتی انه یوسوس الی الشیطان فیقول لی ...
من هم جدیدا یکی از دندان هایم افتاد ، شیطان مرا وسوسه می کند که اگر بقیه دندان هایت بیافتد چه طور می خواهی غذا بخوری؟
من هم می گویم:
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
با این شیطان را رد می کنم.
البته میدانیم که وسوسه کردن امام معصوم ع توسط شیطان با بقیه متفاوت است و اثر ندارد.
اصلا وسوسه های شیطان در چه جاهایی است؟
شیطان جاهایی که بخواهد وظیفه و نتیجه را مخلوط کند ، وسوسه می کند ، با چه وسوسه می کند؟
با نیازت تو را وسوسه می کند!!
در این روایت هم چون میداند امام صادق ع به دندان نیاز دارند ، از این روزنه و کانال وسوسه می کند.
یکی از اساتید در قم می گفتند :
من یک جمله ای از یک بزرگی شنیدم زندگی ام چندین سال است که عوض شده است.
آن بزرگ فرموده بود که هر وقتی هیچ پولی نداری و فقط به اندازه یک وعده غذا پول داری ، همان یک وعده غذا را مهمانی بده.
ایشان می گفتند که سی سال است زندگی ام با همین کار تامین میشود!
قرآن میفرماید:
《مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 》
ﻛﻴﺴﺖ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭﺍم ﻧﻴﻜﻮ ﺩﻫﺪ ، ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﺪ ؟ ﻭ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ [ ﺭﻭﺯﻯ ﺭﺍ ] ﺗﻨﮓ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ؛ ﻭ [ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﭘﺎﺩﺍﺵ ] ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ .
(البقره/245)
یعنی خدا می گوید وظیفه داری این پول را به عنوان قرض به من بدهی تا برایت آن را زیاد کنم و مضاعف کنم.
خب خدایا اگر به این نیت بدهم مگر خالص برای تو میشود؟
خداوند متعال میفرماید که تو داری پول را به من می دهی پس همین اخلاص است ، فقط اینکه خودت را در این کار نبین ، و بدان که این مال هم برای من است و منتظر هم نباش آن چیزی که تو می خواهی به تو بدهم.
خیلی ها می پرسند که ما زن و بچه خودمان را دوست داشته باشیم یا نه؟ چطور همسرم را خالصانه دوست داشته باشم بالاخره یا باید خدا را دوست داشته باشم یا همسرم را؟
خب همسرت را برای چه دوست داری؟
فرموه اند که مومن هرچه ایمانش بیشتر میشود ، همسرش را بیشتر دوست دارد.
یک بخشی از آن نیازی است که می بینی ، که خدا به واسطه او تو را از حرام بی نیاز کرد.
چرا بعضی ها به همسرشان علاقه ندارند؟
چون احساس نیاز نسبت به او ندارند.
بخش دیگر این است که خدا به واسطه او رزق تو را زیاد می کند. یا اینکه ثواب نمازت به واسطه او هفتاد برابر شده است.
پس میشود در حالیکه عاشق خدا باشی ، علاقه مند شدید به همسرت باشی.
علامه طباطبایی بعد از رحلت همسرشان سکته کردند!
آیت الله امینی گفته بودند به علامه که آقا شما گفته بودید باید تعلقات به دنیا را کنار گذاشت ، بعد علامه جواب دادند که من اگر المیزان را نوشتم با همسرم نوشتم.
و همچنین فرموده بودند که المیزان جنبه محسوس آن برای من بود و جنبه غیر محسوس آن برای همسرم بود.
توضیح داده بودند که همسرم چایی را خیلی آرام و بی سر و صدا برایم می آوردند و می گفتند که من نمی خواهم ذهن شما به هم بریزد.
منظور ایشان این بود که اگر من می خواستم هم کار المیزان را انجام دهم و هم کار های روزمره ام را انجام دهم ، المیزان بوجود نمی آمد برای همین همسرم خیلی نقش آفرین بودند.
موظف هستی که اینطور عاشق همسرت شوی.
امام حسین ع یک بیت شعر دارند ، میفرمایند:
من عاشق آن خانه ای هستم که در آن خانه رباب و سکینه زندگی کنند.
شهدا هم چون عاشق خدا بودند ، جانشان را فدا کردند.
پس عاشق همسرشان هم بودند.
روایت داریم که وقتی داشتی می رفتی سفر ، دعا کن که خدایا من که در خانه نیستم ، تو جای من را در خانه پر کن.
یعنی باید احساس دغدغه ات نسبت به خانواده ات را برای خدا ابراز کنی.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 درگذشت پدر مهربان برادر عزیز و ارجمندمان جناب آقای رضا کمالی که تمامی صوتهای کانال با همیاری ایشان تهیه می شود را خدمت ایشان و خانواده محترمشان تسلیت عرض می کنیم.
هدیه به روح پدر عزیز ایشان فاتحه ای ختم بفرمایید.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه هفتاد
🔶 بخش اول
🔶 در شرح آیه ی هفت سوره حجرات در مباحث مربوط به فطرت مطالبی را عنوان کردیم و بخشی از مفهوم آیه روشن شد ، اما این آیه روانشناسی فوق العاده ای هم در چینش واژگان دارد که بیان آن لازم ذکر است؛
وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ (حجرات:۷)
«ولی خدا ایمان را محبوب شما ساخت و آن رادر دلتان بیاراست و کفر و فسق و عصیان را در نظرتان مکروه گردانید»
در این آیه شش واژه ی کلیدی بیان شده است ، سه واژه در اول آیه و سه واژه در آخر.
سه واژه ی اول : حُب ، زینت و کراهت.
سه واژه ی آخر : کُفر ، فسوق و عصیان.
معنای حُب:
وقتی شخص به یک چیز میل و کشش شدید داشته باشد و در مسیر رسیدن به آن موانع را کنار بزند ، او نسبت به آن چیز حُب دارد.
خداوند می فرماید: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ» یعنی؛ ما شما را جوری آفریدیم که شما نسبت به ایمان ، میل و کشش خاصی داشته باشید و بخواهید موانع رسیدن به آن را پس بزنید.
البته این که باطن همه، ایمان را میخواهد یک چیز است و اینکه باطن همه ایمان را داشته باشد یک چیز دیگر ، این دو از هم جداست.
دومی را خدا قبول ندارد چرا که در اواخر همین سوره می فرماید:
وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ(حجرات:۱۴)
«بگو: شما که ایمانتان (از زبان) به قلب وارد نشده به حقیقت هنوز ایمان نیاوردهاید»
این نکته خیلی زیباست می گوید؛ دل شما ایمان را میخواهد اما تعداد کمی هستند که میتواند ایمان به دلشان راه پیدا کند!
فطرتاً و باطناً همه ی انسان ها ایمان را دوست دارند اما همه نمی توانند آن را فعال کنند:
وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ(هود:۴۰)
«(امّا) جز گروه كمى، كسى همراه او(نوح) ايمان نياورده بود»
مومنین کم هستند و همیشه در اقلیت اند ، چرا که برای رسیدن به ایمان ، موانع را باید پس بزنند و از سطح ظاهری و اولیه ی زندگی خارج شوند و این کار دشوار است و عده ی کمی هستند که بخواهند از این فضا خارج شوند.
انسان ها معمولا به کمترین سطح قانع می شوند و به خودشان زحمت کنار زدن حجاب ها را نمی دهند.
مشکل دیگر این است که فکر و دل انسانها به راحتی جهت می گیرد و آنها توسط افراد تحت تاثیر قرار می گیرند و کم اند انسانهایی که خودشان مدیریت خود را در دست بگیرند.
تقوا یعنی اینکه مدیریت شما در دست خودتان باشد و شما خودتان به دنبال این باشید که استعدادهای خود را فعال کنید نه اینکه اجازه بدهید دیگران استعدادهای شما را مطابق سلیقه ی خود پرورش دهند و فعال کنند.
بحث حکومت ، رسانه و آموزش و پرورش اهمیتش از اینجا مشخص می شود چرا که این ها رکن های اصلی در تربیت انسانها هستند.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 28.mp3
5.6M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه بیست و هشتم
#ملکوت_اعمال / 28
📅97/08/26
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه هفتاد
🔶 بخش دوم
🔶 گفتیم انسان ، ایمان را دوست دارد و علاوه بر آن ایمان برای او زیباست.
به عنوان مثال حرکت راهیان نور و یادمان شهدا برای اکثر جوانان با هر سلیقه ای زیباست و جذابیت دارد.
مگر نه اینکه شلمچه و طلائیه و دوکوهه و... مناطق بیابانی و یا ساختمان های نیمه سوخته هستند. هیچ جذابیت تفریحی یا زیبایی بصری در آن مکان ها نسبت به مکان های تفریحی و ساختمان های تجاری و لوکس که در سراسر کشور هست وجود ندارد.
چطور می شود که اینطور جاها برای خیلی ها جذاب است؟
[البته این هم فراموش نشود که این مناطق برای یک عده ای نه تنها جذابیتی ندارد و حتی مورد تمسخر هم قرار می گیرد]
آدمی که کشش باطنی سالمی دارد و هنوز فطرت او دست نخورده است این چیزها برایش زیباست و در آنجا ارتباط های عجیب روحانی برایش برقرار می شود.
برای بعضی ها چهره شهداء زیبا است در حالی که خیلی از این شهدا هیچ ویژگی ظاهری خاصی هم ندارند.
به عنوان مثال در همین عصر خودمان شخصی مثل شهید حججی که یک جوان روستایی است و از نظر ظاهر برتری خاصی نسبت به سایر جوان ها ندارد اما در میان آنها محبوبیت پیدا می کند و عده زیادی چهره ی او را دوست دارند. از طرفی حتی صحنه شهادت او هم به ظاهر یک صحنه پرشور و حماسی نیست، دستان او را بسته اند اسیر شده است و او را میبرند و سر از تن او جدا می کنند.
اما انسان مقهور میشود وقتی میبیند یک جوان اسیر داعشی هاست و در چشمانش هیچ ترسی وجود ندارد و با جذبه نگاه می کند.
وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(آل عمران:۱۳۹)
«اگر مؤمن هستيد سستى نكنيد و غمگين مباشيد كه شما برتريد»
شما بروز این آیه را در او می بینید این حسی که او مومن است و چون به نقطه ی بالاتر وصل است
خود را قوی می داند. پس قدرت در چشمان او به وضوح مشخص است. این اتصال او به منبع اصلیِ قدرت ، انسان را جذب می کند و برایش لذت بخش است.
و یا شخصی مثل آیت الله بهجت ، یک پیرمرد قد خمیده چه زیبایی و جذابیتی دارد که جوانها را مجذوب خود می کند؟
اینها فقط بروز آیه «وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» است ، نه تنها ایمان زیباست بلکه مومن هم زیبا و جذاب است.
از آن طرف می فرماید: «وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ» خداوند در دل شما نسبت به کفر ،فسوق و عصیان کراهت ایجاد کرده است.
کراهت حالتی است که کسی نسبت به کاری تمایل و پذیرش نداشته باشد ، در زبان عرب به شتری که هرچه به آن ضربه میزنند راه نمیرود میگویند "ابل کاره".
جالب اینجاست وقتی به درون خود مراجعه میکنیم بعضاً در وجود هر کدام از ما علاقه هایی نسبت به کفر وجود دارد!
وقتی خداوند در آیه به صراحت می فرماید که شما نسبت به کفر کراهت دارید ، این علاقه به کفر از کجاست و وظیفه ی ما در قبال جذابیتی که زندگی کافرانه برایمان پیدا کرده چیست؟
معلوم میشود ذائقه ی ما را عوض کرده اند اما چطور؟!
برای روشن شدن این موضوع به بررسی چند آیه در ارتباط با کفر می پردازیم که خیلی جالب است؛
اول به این نکته توجه کنید که قرآن در ارتباط با کفار خیلی تند و قاطع است و به صراحت بیان می کند.
مومن کسی است که ؛ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ (فتح:۲۹) باشد.
در جای دیگر می فرماید:
جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ(توبه:۷۳)
«با کافران و منافقان جهاد و مبارزه کن و بر آنها بسیار سختگیر باشید»
و یا بیان کرده ؛
وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ(توبه:۱۲۳)
«بايد آنان در شما خشونت و صلابت بيابند»
کافر باید در شما تندی ببینند باید بداند که با شما صنمی ندارد. البته درباره ی ارتباط گیری و جذب حداکثری قبلا مفصل صحبت کردیم. گفتیم که باید جذب کرد. اما باید بدانیم در مبانی کفری که آنها دارند ، هرگز نباید از جانب ما سازش ببینند.
سازش ما در منطق ، برهان و استدلال و... است در آنجا می توانیم با هم کنار بیاییم و سازش کنیم اما محدوده ی کفر ، محدوده ای نیست که او فکر کند می تواند مرا جذب و وارد آن حریم کند.
این باید خط قرمز ما باشد کفر چیزی است که خداوند نسبت به آن خیلی محکم برخورد کرده است و از ما هم برخورد قاطعانه می خواهد.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 29.mp3
6.59M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه بیست و نهم
#ملکوت_اعمال / 29
📅97/08/27
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه هفتاد
🔶 بخش سوم
🔶 قرآن می فرماید کفار مشکلشان این است که زندگی آنها در سطحی ترین لایه مانده است.
نگاه قرآن خیلی نگاه جالبی است ما وقتی کفار را می بینیم از پایین به بالا نگاه میکنیم ؛ برای ما آنها یک سبک زندگی ویژه دارند ، خودشان هم مردمان ویژه ای به نظر می آیند و از نظر ما آنها خیلی از زندگی لذت می برند.
اما خداوند وقتی به کفار نگاه می کند می گوید آنها یک مشت آدم اند که در پایین ترین سطح زندگی مانده اند.
توصیف قرآن را که میخوانیم قشنگ متوجه می شویم
که این تفکر قرآنی در فرهنگ ما وجود ندارد.
نکته ی عجیبی وجود دارند که اغلب شنیده ایم میگویند ما وقتی خارج می رویم این بدحجابی ها و آرایش های غلیظی که در ایران هست را آنجا نمی بینیم!
تا حالا به این فکر کرده اید دلیل این امر چیست؟
در کشورهای غربی زنانی که آرایش زیاد دارند میان مردم به خوشنامی معروف نیستند.
این در حالی است که کشور ما در مصرف زیاد لوازم آرایشی رکورد دار است!
چرا ما به این نقطه رسیده ایم؟
مشکل این است که به جوانان اروپایی و آمریکایی گفته اند شما ابرقدرت دنیا هستید ،او هیچ نیازی نمی بیند که با خود آرایی خودش را به دیگران نشان دهد.
این تفکر باید فرهنگ شود.
در دانشگاه های طراز اول کشور ، دختران درس خوان به هیچ عنوان آرایش های آنچنانی به چهره ندارند.
اگر یک زن محاسن و کمالات زیادی داشته باشد دیگر نیازی ندارد که با خود آرایی خودش را به دیگران نشان دهد.
بین عرفا هم معروف است آن کس که سکوت میکند جیبش پر است اما آن کسی که سر و صدا می کند هیچ چیز ندارد.
به قول معروف این پول خردها هستند که در جیب صدا می دهد اسکناس هیچ وقت سر و صدا ندارد.
اگر حس ابرقدرت بودن به ما دست بدهد خیلی از مشکلات فرهنگی ما حل می شود.
خداوند فرموده است که شما ابرقدرت عالم اید:
وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ(آل عمران:۱۳۹)
« شما برتريد »
اگر این نگاه نسبت به کفار در ما شکل بگیرد خیلی از مسائل حل می شود.
قرآن در سوره زخرف می فرمایند من خیلی دوست داشتم به مردمی که به خدای رحمان کافرند:
لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَٰنِ (زخرف:۳۳)
آنقدر از مال دنیا بدهم که:
لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ(زخرف:۳۳)
این ها سقف خانه هایشان را از نقره بسازند ، و حتی نردبانی که از آن بالا می روند هم از نقره باشد.
اما از یک چیز ترسیدم:
وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا (زخرف:۳۳)
ترسم این بود که همه یک سره و یک دست کافر بشوند.
پیام اخلاقی این آیه چیست؟
میخواهد بگوید آنقدر این سطح از زندگی برای من هیچ است که دوست دارم هرچه هست برای کفار باشد.
در سوره مبارکه محمد این آیه را خداوند توضیح میدهد و می فرماید:
وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ (محمد:۱۲)
«و كسانى كه كفر ورزيدند و مانند چهارپایان به تمتّع و شهوترانی و شکمپرستی پردازند»
یعنی نهایت بهرهمندی کفار از زندگی ،نهایت بهره مندی انعام است ، خدا در دسته بندی موجودات ، کفار را در لایه چهار پایان حساب می کند.
البته زندگی های آنها خیلی خوش است. بدون هیچ اضطراب و نگرانی ، بدون هیچ فکری و دغدغه ، بدون هیچ غصه و ناراحتی ، گاهی شنیده ایم بعضیها میگویند ما به این حیوانات حسودیمان می شود و یا بعضاً می گویند ای کاش ما یک حیوان بودیم و راحت زندگی میکردیم و اینقدر مشکلات نداشتیم این دقیقا همان نگاهی است که خداوند نسبت به کفار بیان می کند.
میگوید اگر زندگی کفار برایت جالب است به این دلیل است چون او در سطح حیوان زندگی می کند و خیلی از مشکلات و دغدغه ها را ندارد.
🔔 @Aminikhaah_Media