eitaa logo
امیر احتشام
308 دنبال‌کننده
462 عکس
179 ویدیو
4 فایل
💢طلبه حوزه علمیه قم که علوم تربیتی خوانده و درمجموعه تربیتی- فرهنگی #میثم_تمار مشغول خدمت است. در باب مسائل #اجتماعی_سیاسی و #تربیتی_فرهنگی بلندبلند فکر میکنم. لینک کانال مجموعه #میثم_تمار: @mfmt_ir ⚠️نظرات و سوالات: @Amirehteshamm
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ یک عده احساسی بدون احساس مسئولیت!!! 🔻 قسمت صبح جمعه بود از خواب بیدار شدم، گوشی رو چک کردم، این همه پیامک عجیب بود! اولین پیام رو که باز کردم شوکه شدم! دومی... سومی... نفسم به شماره افتاده بود. نتم رو روشن کردم به امید تکذیب خبر ولی هر صفحه ای رو که باز کردم، هر کانال و هر گروهی که سر میزدمهمه پر شده بود از یک خبر... آسمانی شد. دیگه نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم بلند بلند مثل بچه ای که یتیم شده باشد ضجه میزدم. تا چند روز حالم همین بود. پر از بغض و اشک... پر از حس انتقام... پر از غیرت و غروری که بدجور لگدمال شده بود... @Amirehtesham
♦️ یک عده احساسی بدون احساس مسئولیت!!! 🔻 قسمت تشییع جنازه ی سردار و از کاظمین تا کرمان التیامی شده بود برای نبود فرمانده. اما حس همچنان آزارم میداد تا شب . @Amirehtesham
♦️ یک عده احساسی بدون احساس مسئولیت!!! 🔻 قسمت طبق معمول گُنده لاتِ منطقه قَمه کشیده بود و پشت بندش هم سینه اش را جلو داده بود، کَت هایش را باز کرده بود و با چشمان سُرخِ عرق خورده اش راه می رفت و عربده می کشید! نفس ها در سینه حبس بود... بزدلان ترسیده بودند... صدای کسی در نمی آمد... ناگهان خودش رو رسوند به اون لاتِ بی سر و پا، زد روی شونه اش، گفت: آهای... کجا؟!!! همین که اون عوضی خواست سرشو برگردونه اول رو چنان خورد که برق مستی از سرش پرید! این اولین بار بود... اصلا تا حالا سابقه نداشت کسی جرأت کنه تو روش بایسته! اما این بار سپاهِ مظلومین، یقه ی آمریکا و رییسِ قماربازش رو گرفته بود. ورق برگشت... همه چی عوض شد... بغض های پر از کینه تبدیل به فریاد شدند... همه کف می زدند... هورا میکشیدند... غرورهای شکسته به التیام می رسید... حس فوق العاده ای بود ... خواب نمیدیدیم... نصف شبی بیدارِ بیدار بودیم و سرخوش از اینکه تازه اول مبارزه بود. تازه چشم تو چشم شده بودیم... حساب کار دست خیلی ها آمده بود... تازه روی پنجه قد کشیده بودیم و منتظر چَکِ بعدی بودیم... @Amirehtesham
♦️ یک عده احساسی بدون احساس مسئولیت!!! 🔻 قسمت اما یه دفعه ... یه دفعه ... دوباره بهت و حیرت و ابهام و شک و تردید و ... هنوز هم کسی درست نفهمیده یا حداقل کسی محکم نمیگه اون روز وسط اون شلوغی موقعی که فرمانده دستش رو بالا برده بود تا اون نِکبت رو چپ و راستش کنه چطور گوشه ی دستش گرفته بود به ... اصلا مگه نباید موقع اینجور دعواها همه کنار می رفتن؟!!! مگه نباید دور میدون رو خلوت می کردن؟!!! اون که وسط میدون بود، بقیه کجا بودن؟!!! اون که حواسش شیش دونگ به اون بی صفت بود پس بقیه چی؟!!! @Amirehtesham
♦️ یک عده احساسی بدون احساس مسئولیت!!! 🔻 قسمت خلاصه اون روز ...اون هواپیما... اون پدافند... اون تکذیب و تایید... اصلا نفهمیدیم چی شد! فقط تا به خودمون اومدیم دیدیم اون پهلوونی که خیلی محکم تو روی اون گنده لاتِ وایساده بود و رجز میخوند و میخواست جوری چپ و راستش کنه که دیگه حتی فکرِ غلطِ اضافی هم به سرش نزنه؛ حالا تو تلویزیون پر از بغض و نجابت داشت از ها عذر خواهی میکرد. همه چی رو گردن گرفت و آروم آروم رفت و دوباره مشغول کار خودش شد. شاید همین جور که داشت می رفت منتظر بود یکی از وسط جمعیت بلند بشه بگه: حاجی سرت سلامت... حاجی دمت گرم... میدون جنگه دیگه، زد و خورد داره... بالا و پایین داره... اصلا خطا و اشتباه داره... بعدم دوباره جمعیت شروع کنند تشویق... ولی نه! کسی چیزی نگفت! جمعیت برگشتن به خونه هاشون... انگار که اومده باشن فیلم نگاه کنند دقیقا مثل آدم های عجول وقتی از یه جای فیلم خوششون نیومد سریع شبکه رو عوض کردند! اصلا حواسشون نبود که این برنامه مسابقه ی زنده است و تا لحظه ی آخر باید کنارِ گود بمونند و پهلوون و بقیه ی یارانش رو تشویق کنند. خلاصه همه رفتند و تازه در راه برگشت داشتند به جوک هایی که برا پهلوون میساختن لبخند میزدن. تازه یه عده هم این وسط اومده بودن کنار پهلوون غر میزدن که مگه نگفتی میزنیش؟!! مگه نگفتی اینبار دیگه تموم گذشته رو میگیری؟!!! مگه نگفتی ؟!!! @Amirehtesham
♦️ یک عده احساسی بدون احساس مسئولیت!!! 🔻 قسمت پهلوون همونجوری که داشت به حرف های اینا گوش می داد یه نگاه سردی به جمعیت در حال برگشت انداخت، سرش رو چرخوند و لبخندی زد و همراه بقیه ی لباس سبزها رفتند و مشغول تمرین شدند! مردم دوباره مشغول شدند... حواسشون رفت پی دلار و طلا و بورس! با ها هر روز سفره ی مردم کوچیکتر شد! یعنی همون چیزی که لات ها و اراذل میخواستند که البته امیدواریم اتفاقی باشه! هم شده بود قوز بالا قوز!! آخرش هم حواس ها همه رفت سمت انتخاباتِ اون سر دنیا... بلکه اونور یکیشون بیاد سر کار که اینور گوشت و مرغ ارزون تر بشه! این وسط هم هر از چندگاهی چند نفر که انگار سر میز رستوران منتظر نشسته باشند؛ غر میزدند که پس اون ما چی شد؟!! @Amirehtesham
♦️ یک عده احساسی بدون احساس مسئولیت!!! 🔻 قسمت حالا دوباره وسط همه ی این حواس پرتی ها یه عوضی دوباره قَمه کشیده! های احساسی هم دارند دوباره کم کم جمع میشن! البته این سری جمعیت مثل دفعه قبل جمع نشده! خیلیا هنوزم نفهمیدن اینی که خورده کی بوده؟! کارش چی بوده؟! چرا زدنش؟! حتی دعوا بوده سر این که بگن بود یا نه؟! اصلا دانشمند بود یا ؟! یه عده ای هم از زیر پتو، کنار بخاری تند و تند دستشون رو صفحه ی گوشی جابجا میشه و این بار بلندتر فریاد میزنند که پس اون ما چی شد؟!!! اما اون پهلوون های که تو این مدت حواسشون به همه چی بوده، مثل همیشه گوششون به ضرب آهنگ که برن برای حرکت بعدی یا نه! و البته هم نگاهی به چشمای جمعیت میندازه تا ببینه اینا فقط اومدن تماشا کنند یا دنبال یه چیز دیگه هستند؟!!! و رو بیشتر میخوان یا نان و نوشیدنی! اصلا فهمیدن که غرورشون شکسته شده یا همچنان آرمانشون آزادی(بخوانید بی بند و باری) و ربنای شجریانه!! @Amirehtesham
♦️ یک عده احساسی بدون احساس مسئولیت!!! 🔻 قسمت کمی که دقت کنیم خود خدا هم داره هر روز بندگانش رو ارزیابی میکنه... بعد از اینکه همه ی عزیزانش رو فرستاد کنار مردم و اون ها هم طبق معمول کفران نعمت کردند و هیچ وقت قدر ندونستند! حتی یه عده جمع شدند و بالاترین جنایت علیه خدا و بشریت رو مرتکب شدند. سر نوه ی بهترین و عزیزترین مخلوق خدا رو تا جایی که تونستند هم ضجرش دادند هم کشتند!! و البته یه عده ی زیادی هم که مطابق همیشه بودند. از اون روز به بعد خدا هر روز تو چشم خلائقش نگاه میکنه ببینه وقت گرفتن شده یا نه؟!! این درست که بسیاری از آن ها در سوز گدازند و چشمشان خیلی وقت ها بخاطر کشته شدن حسین علیه السلام گریان ولی هنوز فرمان صادر نشده است. و این یعنی برای انتقام سخت، شرط های دیگری غیر از اشک و آه لازم است و آن هم چیزی نیست جز و بودن. لذا فرمود: الا و لایحمل هذا العَلَم إلّا أهل البصر و الصبر... @Amirehtesham
به لحظات پایانی دولت نزدیک می شویم و خیلی ها خوشحالند و البته من نیز از رفتنش خوشحالم! ولی نگرانی و ناراحتی زیادی هم دارم نگرانم از مردمانی که یاد نگرفتند مسئولیت پذیر باشند. مردمی که رویگردان از هاشمی و خاتمی به احمدی نژاد رسیدند ولی هیچگاه متوجه نبودند اگر احمدی نژاد اشتباهاتی دارد راهش بازگشت به عقب نیست. مردمی که کارشان شده نق زدن مردمی که به دنبال رسیدن به آرمان هایشان هستند بدون پله ساختن از واقعیت ها روحانی انتخاب مردمی بود که این روزها حاضر نیستند تاوان اشتباهشان را بپردازند. تنها چیزی که در برابر اشتباهاتشان آرامشان میکند اینست که همه مثل هم هستتد در حالی که درستش این است که : همه ی انتخاب های ما یکی بوده است! آنجا که محسن هاشمی گفت: در ۴۰ سال گذشته تفکر هاشمی حاکم بوده غیر از ۸ سال! حتی همین الان که این متن را میخوانند حاضر نیستند لحظه ای آزادمنشانه فکر کنند فلذا در دلشان میگویند خودشان همه کار کردند و الآن ما را متهم میکنند! @Amirehtesham