eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
215 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام لطفا به اشعار و خانش نثر با صدای شهید آوینی نیز توجه فرمایید
لبخندبزن بسیجی زیرا لبخند تو خلاصه خوبی هاست هدیه به تمام بروبچه های مخلص بسیجی که روزگارخمشان نکردو همچنان برآرمانهای امام ورهبری وانقلاب اسلامی ایستادگی میکنند. عظمتی بودین بسیجی یان یاران امام بودین بسیجی یان یاوران رهبر معظم انقلاب مدافع حرم شدین بسیجی یان عالم ندیده ز خود چنین یارانی همه تبلور حاج قاسم شدین بسیجی یان من به نازم ان سیمای نورانی شما را که سیمای علی اکبری شدین بسیجی یان سروشانه دلم را ز تک تک شما ارادتمندی است چون روزگار ز شما ندیده یارانی بسیجی یان سروده انلاین سروش.ش
ای منتظران گنج نهان می آید آرامش جان عاشقان می آید بر بام سحر طلایه داران ظهور گفتند که صاحب الزمان می آید 🌺🌺🌺🌺🌺 🌺🌺.🌺🌺 🌺.🌺🌺 🌺.🌺 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖به نام او که هستی از اوست 🌸طلوع صبح‌گاهتون 🌷به شادابی گل‌های بهاری 🌸روزتون به زیبایی شکوفه‌ها 🌷صبح زیباتون سرشار از شادی 🌸بارش بوسه های خداوند 🌷پای تمام آرزوهای قشنگتون 💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃یک باغ ســلام 🍃🌸یک جهان زیبایی 🌸🍃یک تن سالم 🍃🌸یک صبح دلنشین 🌸🍃همه تقدیم شما 🍃🌸جمعه زیباتون بخیر 🌸🍃روزتون قشنگ دلتون شاد 🌸🍃
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 *دل طغیانگرم هرروز به* *بسویی میل میکند*...... *هنوز نمیدانم* *"سرباز" شمایم يا "سربار"تان !* *اگر سرباز تانم كه دعايم كنید تا بمانم* *اما* *اگر سربار شما شده ام* *کاش دعایم کنید ، با دم مسیحایی تان* *و زنده سازید دلی را* *که مرده است*..... *شرم دارم بگویم* *اما شما که نیستید* *دلم چراگاه شیطان شده است!!!* *گرچه "کنج" آن ، " گنج" وجودتان* *خودنمایی میکند* ، *یا صاحب الزمان*........ *✋ سلام برادر و خواهر محترم* *که چشم براه آن خورشید پنهانی*...... *آدینه ات شاد و بهاری* *و دلت جلوه گاه آن سراج منیر خدا باد*. اللهم عجل لولیک الفرج ☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
🌺 سلام علیکم و رحمت الله و برکاته 🍀بسم الله الرحمن الرحیم 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ☀️ صبح روز جمعه ، بیستم فروردین ماه به خیر 📿 ذکر روز جمعه : صد مرتبه 💐اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐 ☘️🌺☘️🌺☘️🌺☘️ خودم اینجا و دلم رفته به جایی دیگر جز هوای حرمت نیست هوایی دیگر شب جمعه برسانید مرا شش گوشه که به عقلم نرسیده ست دعایی دیگر حرف ویروس شد و راه حرم را بستند آمد از پشت بلا باز بلایی دیگر اشک غم ریختن و غصه برایت خوردن من ندارم به جز این آب و غذایی دیگر درداگرهست شفاخانه ی ارباب که هست نیست جز تربت دلدار دوایی دیگر ثروتم غربت انبوه فراق است که نیست در دلم طاقت اندوه جدایی دیگر مثل من رعیت بیچاره فراوان اما شاه پیدا نشود مثل شمایی دیگر هر سلامی به شما اجر زیارت دارد هر سلام است خودش کرببلایی دیگر هر شب جمعه پریشان حسینیم همه خسته از دوری بین الحرمینیم همه شاعر : اسماعیل شبرنگ نوكرنوشت: حسین جان مرا شرابِ زیارت چشان، که ایامیست خمار خمره‌ی شش گوشه‌ام یا ساقـی صلي الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسین السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان🌹
زندگی ....🌸🍃 شوق گلی رنگین است روی سرشاخه ی امید🌸🍃 زندگی ...🌼🍃 بارش عشق است بر اندیشه ی ما🌸🍃 زندگی .... خاطره ی دوستی امروز است🌼🍃 مانده درتاقچه ی فرداها🌸🍃
✍سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: اگر مدیران داخلی کارآمد باشند از تهدید فرصت می سازند ولی اگر نباشند همسو با دشمنان عمل خواهند کرد!
﷽❣ ❣﷽ کِی خزانم میشود مولا بهار؟ کِی کناره میرود گرد و غبار؟ یک سؤال از طعمِ بغض واَشک و آه کِی به پایان میرسد این انتظار؟ 🌹🍃🌹🍃
«حر»های گمنام انقلاب (4) ‼️ وقتی بزن‌بهادر محلّه، سید پابرهنه‌ی جبهه‌ها شد! 🔹پدر و مادرش که هر دو از سادات خوشنام بودند، حیران مانده‌بودند که این پسر، به چه کسی برده‌است. ته‌تغاری خانه از کودکی، نساز و ناآرام بود و گوشش بدهکار حرف و نصیحت کسی نبود. بزرگ‌تر که شد، هیچ‌کس از دست قلدری‌هایش در آسایش نبود. فکر می‌کرد اگر برق چاقویش را ببینند، به او احترام می‌گذارند. کافی بود از کسی خوشش نیاید، هرطور می‌توانست زهرش را به او می‌ریخت. سید حمید شده‌بود بزن‌بهادر محله قطب‌آباد رفسنجان و حتی لات‌های محله هم از او حساب می‌بردند. 🔸از مدرسه هم فراری بود و کار را به جایی رساند که بی‌بی، مادرش، از خانه بیرونش کرد. حمید زورش به همه می‌رسید جز بی‌بی. می‌ترسید عاقش کند. به بی‌بی قول داد درس بخواند و تا آنجا به قولش عمل کرد که فوق دیپلم مکانیک گرفت. اما از سرکشی و ناآرامی‌اش چیزی کم نشد. در روزهایی که مبارزات انقلاب به اوج رسیده‌بود، اتفاقی تکان‌دهنده، زندگی سید حمید را زیر و رو کرد. پیکر غرق‌درخون برادرش، سید محمدرضا، را که در حیاط خانه دید، تا مرز جنون رفت. فقط حرف بی‌بی کمی آرامش کرد: «برادرت کشته نشده، شهید شده. شما که عزیزتر از اولاد امام حسین (ع) نیستید. همه شما باید شهید شوید تا اسلام زنده بماند.» ♦️جنگ که شروع شد؛ حالا آقای بزن‌بهادر که ادعای شجاعتش می‌شد، در مقابل همان‌هایی که جرات نزدیک شدن به او را نداشتند، احساس ضعف و کوچکی می‌کرد. اثر دعای بی‌بی بود یا پشیمانی درونی، خدا راه را برایش باز کرد. یک روز یکی ازکامیون‌دارهای شهر که می‌خواست کمک‌های مردمی را به جبهه ببرد، وقتی سید حمید را دید، با کنایه و خنده گفت: پسر! تو بالاخره نمی‌خوای آدم بشی؟ سید به‌جای پرخاش، گفت: چه جوری؟ راننده گفت: بیا با من بریم منطقه. سید حمید هم پیشنهادش را روی هوا زد و راهی جنوب شد. ✅ پایش که به جبهه رسید، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید! شب‌ها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه می‌رفت و با اشک، استغفار می‌کرد. آنقدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید. اسمش فرمانده بود؛ اما پابه‌پای همه نیروها حتی تدارکات هم کار می‌کرد؛ در عملیات خیبر، ترک موتور حاج ابراهیم همت، فرماندهٔ لشکر محمد رسول الله (ص) نشست تا برای هدایت جریان عملیات به منطقه بروند. دقایقی بعد، گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آن‌ها را به آرزویشان رساند. گلوله‌ها به پیشانی و پهلوی سید حمید برخورد کرده بودند و سید حمید، با پهلوی زخمی؛ به مادرش زهرا سلام‌الله علیها ملحق شد... 🍀روایت زندگی و شهادت شهید «سید حمید میرافضلی» از زبان دوستان و همرزمانش