🔆 از گناهان بسيار بزرگ، ايجاد شايعهای است كه دل مسلمين را به نظام اسلامی سرد كند و عزت کفار را القا کند.
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
«آيا دعايی كه ايجادِ بیتفاوتی نسبت به قدرت سياسی نظام بكند در عِدادِ نفرين نیست؟
برادران دقت كنند كه دعا، فقط در پستو آنهم نيمهشب صورت نمیگيرد، بلكه گاهیاوقات، دعا در زمينهٔ تفاهم اجتماعی بيان میشود و لذا وقتی میگوييد: مشكلاتی هست كه الا به آمدن حضرت حل نمیشود، به نظرتان كدام مشكلات در نظر مخاطبان شما میآيد؟ وقتی كه با اين دعا يأس را در قلوب مسلمين میدميد، اين يأس، يأس از اسلام است.
از گناهان بسيار بزرگ، ايجاد شايعهای است كه دل مسلمين را سرد كند. اگر دل مسلمين از کارآمدی قدرت سياسی، فرهنگی، اقتصادی تضعيف شود، معنايش اين است كه عزت كفار در خانه مسلمين آورده شود. كسی كه با دست و زبانش عزت كفار را در خانه مسلمين و كشور اسلامی میآورد، آيا او دعا برای حضرت ولی عصر(عج) انجام میدهد؟!» ۷۳/۳/۱۹
☑️ @moniroddin
🔆 به مناسبات شخصیمان حسّاس هستیم، اما به مناسبات حکومتی، خیر!
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
«اگر به يك مجلس وارد شویم و ما را كمی تحويل نگيرند و يا به ما جا ندهند، به ما برمیخورد؛ ولی اگر در آن مجلس از مرام ديگری صحبت كنند و اسمی از جمهوری اسلامی و فرمايشات مقام معظم رهبری نياورند، به ما برنمیخورد و میگوييم خبری نشده و كسی به ما اهانت نكرده!
به عبارت ديگر، در يك راه، انسان نسبت به مناسبات شخصیاش بسيار حساس و تيزفهم است و معانی را با يك اشاره بهسرعت درك میكند و اگر كلمه دوپَهلويی ذكر شود، میتواند هر دو پهلو را درك كند؛ اما اگر از مجلسی بيرون بيايد و به او بگويند صحبتی كه آن آقا كرد به مخالفت با نظام برمیگردد، میگويد خير! متوجه نشدم، تا از انقلاب دفاع كنم!» ۷۳/۳/۱۹
🔆 به نظر ما عدم شكست انقلاب، قطعى است؛ چون انقلاب در وجدان عمومى جهان پيدا شده است.
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
«به نظر ما عدم شكست انقلاب، قطعى است؛ چون انقلاب در وجدان عمومى جهان پيدا شده است.
اينكه اسرائيل خود را از حلّ مسئله جنوب لبنان عاجز میبيند نبايد امر كوچكى به حساب آيد. شاهد بوديم كه در جنگ ششروزه اعراب و اسرائيل، اين رژيم توانست مصر و ديگر كشورهاى عربى را درهم بكوبد، اما امروزه از تأمين امنيّت براى شمال كشور فلسطين اشغالى عاجز است. اين حقيقت را نبايد كوچك شمرد؛ چون اسرائيل يعنى سرمايهدارى، نه يك كشور كوچك. امروزه بيشترين سهام اطلاعاتى - سياسى، و سهام پولى - اقتصادى و بالاخره سهام تكنولوژيك دنيا در اختيار اين رژيم است. اينكه به راحتى نمیتواند با تمام جسارت روحى روبهروى يك ملت كوچك همچون مسلمين لبنان بايستد بهخاطر پشتيبانى وجدان عمومى و آراء ملل جهان است و الاّ اگر چنين نبود میتوانست همچون فاجعه هيروشيما را در لبنان و ديگر كشورها مرتكب شود.
آن پشتيبانى عمومى جهانى از چنين حركتهاى مكتبى، بهواسطه وجود انقلاب مبارك اسلامى بود كه نبايست آن را كوچك بشماريم.» ۷۵/۵/۲۵
☑️ @moniroddin
🔆 در مبارزه، مرز ما مرز اعتقادات است.
✔️ سید مُنیرالدّین حسینیِ هاشمی:
«در زمان جنگ، هنگامی كه لشگر ايران از مرز عبور كرده و وارد سرزمين عراق شده بود، بعضی از اين مقدسنماهای پينهدرپيشانی میگفتند که اگر كسی در زمين عراق بجنگد و كشته شود، شهيد محسوب نمیشود و بايد او را غسل داد!!
اين ضعفِ ادراكها، از موانع بزرگ بر سر راه رشد و توسعه انقلاب است. كسی كه چنين صحبتی را در آن موقع به ميان میآورد، برای مرزهای تعيينشدهٔ جغرافيای بينالمللی، ارزش شرعی قائل است؛ غافل از اينكه خود اين مرزگذاریها، توسط كفار در زمان دولت عثمانی و به جهت متلاشی كردن مسلمين و مهار آنان تعيين شده بود و هيچگونه حجيت شرعی ندارد و اساساً مرز ما مرز اعتقادات است كه خود آقايان فقها نيز بدان معتقدند.»
☑️ @moniroddin
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ هاشمے
🌠 ️دریچهای برای ارائهٔ گزیدههای کوتاه از اندیشههای راهبردیِ نابغهٔ ناشناخته و فیلسوفِ انقلاب اسلامی، مرحوم سَید مُنیرُالدّینِ حسینیِ هٰاشمی (بنیانگذارِ فرهنگستانِ علومِ اسلامیِ قم)
👇👇
@moniroddin
💥 گاهی يک عده از مقدّسين که میخواهند به آیتالله خامنهای حمله کنند، دعای بر حضرت ولی عصر(عج) میکنند!
این دعا ازقبیلِ گریههایِ مقدّسینِ نهروان است.
http://urly.ir/a0Q9
✔️ سید مُنیرالدّین حسینیِ هاشمی:
«در زمان شاه، فردی بود که با یک "پاسبان" خُردهحساب پيدا کرده بود. او میخواست دقدلی خودش را بر سر پاسبان در بياورد. میگفت زنده باد شاه، و توی گوش پاسبان میزد! دادوقال میکرد و پُشتِسرِهم میگفت زنده باد شاه!
پاسبان که دستپاچه شده بود میگفت: من که به شاه جسارتی نکردم. ولی او میگفت "این پدرسوخته، احترام به شاه نگذاشت" و توی گوشِ پاسبان میزد!
حالا گاهی يک عده از مقدسين که میخواهند به آیتالله خامنهای حمله کنند، دعای بر حضرت ولی عصر(عج) میکنند! میگویند: مظالم چقدر زياد است! آقا خودت بيا و درست کن؛ هيچ کس نمیتواند.
به نظر ما اين حرف، بهمعنای نفی آن حکومتی است که حضرت ولی عصر(عج) ايجاد فرمودهاند.
ای بیانصاف! در دنيا نور اسلام درخشيده، و رئيس کفار، از [نورِ] اسلام دارد پِلک میزند. رژیم صهیونیستی که، در سالی که جنگ ششروزه اعراب و اسرائيل بود، در نزدِ يک عده بهعنوان قدرت لايزال شناخته میشد، حالا به دست بچههای حزبالله به ذلّه درآمده؛ سرمايهداران يهودی امريکا به ذلّه در آمدهاند. آمریکا تحريم اقتصادی میکند، در بوق هم میکند، ولی شکسته میشود؛ نفوذ کلمهاش از بين رفته.
خدا میداند، آنهايی که اهل عبادتاند و اهل امور سياسی نيستند، مقدار زيادی از زمان را بايد نماز شکر بگذارند و دعایِ به آیتالله خامنهای و دعایِ به اين پرچم بکنند.
آن [نوع] دعایِ به امام زمان(عج)، از دعاهای خطرناک است. در آن دعایِ به امام زمان(عج)، شکرانهٔ لطف امام زمان(عج) نيست. آن دعا، ازقبيلِ گريههای مقدسينِ نهروان است.» ۷۵/۵/۳۰
eitaa.com/moniroddin
sapp.ir/moniroddin
🔹رشد انسان، محورِ دیپلماسی اسلامی (گفتاری از استاد سید منیرالدّین حسینیِ هاشمی):
http://www.isaq.ir/vdcc.oqsa2bqxsla82.html
🔅 دین، علتِ پیدایشِ همهٔ عالَم است.
✔️ سید مُنیرالدّین حسینیِ هاشمی:
"دین، فلسفهٔ همه عالَم است. این چه غلطی است که بگوییم: «علت پیدایش دین چیست؟!»
دین، علت همهٔ عالَم است. اگر دین نباشد عالَمی نیست، خلقتی نیست، آفرینشی نیست.
دین، فلسفهٔ فیزیک است؛ دین، فلسفهٔ شیمی است؛ دین، فلسفهٔ طب است؛ دین، فلسفهٔ نجوم است؛ دین، فلسفهٔ دنیا و آخرت است و به طور کلی، دین، علت خلق است." ۷۶/۴/۳
☑️ @moniroddin
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ الهاشمے
🔹نکاتی درباره انقلاب اسلامی و ولایت فقیه ⬇️⬇️
🔹نکاتی درباره «روش» ⬇️⬇️
🔅پایگاهِ تحلیلِ نسبتِ «هستى، فيزيك و رياضى»
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
"به نظر ما بايد به صورت عام سه مطلب بيان شود: «چرايى»، «چيستى» و «چگونگى».
يعنى علت چرايى به نحو عام، و علّت چيستى به نحو عام، و علّت چگونگى به نحو عام، كه اگر اينها را به نحو عام داشته باشيد میتوانيد ربط بين «هستى، فيزيك و رياضى» را تمام كنيد.
اگر بنا به فرض توانستيد اينها را به نحو عام تمام كنيد، میتوانيد از وحدتوكثرتِ هستى و از خود هستى و از زمان و مكان و همچنين از اختيار و آگاهى تعريف ارائه دهيد." (روش توليد معادلات کاربردی، دوره دوم، جلسه ۴۲)
🔆 نظام فلسفی باید در هر پدیدهای به سه پرسش پاسخ دهد:
1⃣ چرا؟
2⃣ چگونه؟
3⃣ چقدر؟
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
«يك "فلسفه چرايى" در هستى داريد كه "فلسفه چگونگى" میگويد: هر كجا آن نظر دارد، من همتاى آن، درباره چگونگى آن نظر دارم. به عنوان مثال همانگونه كه اگر خطى در موازات خط ديگرى بكشيم و بگوييم: هيچكجا متناظر با آن نيست كه خط ديگر نباشد، فلسفه چگونگى هم میگويد هر كجا كه فلسفه چرايى درباره چرايى صبحت میكند، من هم چگونگى را میگويم.
"فلسفهٔ چهنسبتى" هم زير همان خط و به همان امتداد به صورت متناظر میگويد: هر كجا آن میگويد چرا؟ و اين میگويد چگونه؟ من میگويم چقدر؟ میگويد: من اندازه را میگويم. میگوييد تا كجا؟ میگويد تا هر كجا كه آن، "چگونه" را میگويد و اين، "چرا" را میگويد.
فلسفه چرايى میگويد: هيچ چيز از منطقه چرايىِ من خارج نيست. میگوييم غرض شما از "چيز" چيست؟ چه چيزهايى را «چيز» میگوييد؟ میگويد: اعم از اين است كه شىء خارجى باشد يا رابطه انسانى باشد يا مفهوم باشد و يا رابطه بين اشياء باشد. میگويم: غرض شما از شىء خارجى چيست؟ میگويد: از جمله جماد، حيوان، اجسام، امواج و اشعهها و همه چيزهايى كه خارج از ذهن انسان واقع شود. همچنين میگويد: در ذهنيّات و رابطه بين ذهنها نيز حضور دارم. میگويد: هيچ چيز نيست كه مثلاً بههرگونهاى در آن وجود صدق كند (حتّى مفهوم ادب) و من بگويم: خالق آن خدا نيست؛ هر چه كه داريد، خالق آن خداست. بلافاصله پشت سر آن، فلسفه چگونگى میگويد: من هم مدّعى اين هستم كه هر چيزى را كه اين گفت: "خالقش خداست"، من در مدل خودم، چگونگیاش را میگويم؛ يعنى میگويم: حتماً مركّب است: حتماً متقوّم است؛ حتماً بيرون و درون دارد و حتماً هويّت آن در "نظام تعريف"، فلانگونه تعريف میشود.
فوراً "كم"ّ هم میگويد: من هم قدر، اندازه و ارزش آن را در كلّ بيان میكنم.»
(دوره دوم روش توليد معادلات کاربردی، جلسه ۱)
☑️ @moniroddin
🔆 در بالاترین افق، «دستگاه جدید ریاضی» تولید کردهایم.
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
"اگر گفتيم: ما يك دستگاه نظرى داريم كه سه قسمتِ اصلىِ «چرا»، «چگونه»، و «چهنسبت» دارد و «چهنسبتِ» آن متقوّم به «چگونه» است، و چگونهاش هم متقوّم به «چرا» است، و بالعكس،
در این صورت، ممتنع است كه شما بگوييد: دستگاه رياضى ساخته نشد! رياضى در بالاترين نقش، همین كار را انجام میدهد و افقی بالاتر از اين براى تعريف رياضى نداريد؛ يعنى براى مفهوم رياضى، در جايى تعريف فلسفى میدهيد كه ديگر روى اين صحبت را كه «من يك تعريفى داشته باشم و دیگری يك تعريف داشته باشد» خط میزنيد."
(دوره دومِ «روش توليد معادلات کاربردی»، جلسه ۳۱)
☑️ @moniroddin
🔆 نقش ریاضیات در برنامهریزیِ تغییرات
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
🔹 «وقتى میگوييم: "براى تغيير يك چيز بايد جايش را عوض كنيم"، منظورمان اين است كه بايد تغييراتى در آن، بهوسيله تغيير چيزى كه در اختيار شما هست، به وجود بيايد.
چيزى كه در اختيار شماست «تخصيص» است. تخصيصها، كميّتهايى هستند كه در اختيار شما هستند؛ يعنى نسبتها را شما بهوسيله كميّاتى كه در اختيار داريد، عوض میكنيد تا شرايط تغيير ایجاد شود.
بنابراين براى تغيير موضوعى كه در اختيار شما هست ابتدا بايد كميّاتِ متعادلِ تعريف شدهٔ آن را بشناسيد تا بتوانيد با شاخصهبندى، كميّاتى را كه از نظر شما متعادل نيست، تغيير دهيد تا وزنِمخصوصهاى آن عوض بشود. البتّه اول كار كه كميّت را تغيير میدهيد، بلافاصله وزن مخصوص و وصف شى تغييرِ هويّت پيدا نمیكند، ولى شرايطِ تغييرش ايجاد میشود.»
🔹«در مبناى "نظام ولايت" با تكامل موضوع، جايگاه و حجم مخصوص و وزنِمخصوصِ موضوع عوض میشود؛ يعنى "نسبتها" در "وزنها" اصل هستند.
لكن يك "نسبتهاى عينى" داريد و يك "نسبتهاىِ تعريفىِ فلسفى؛ كه میخواهيد آن نسبتها را بخوانيد. نظام نسبتهاى شما بايد ابزار تصرّف شما بشود. اينگونه نيست كه بتوانيم هر چيزى را كه بخواهيم، در يك نسبت بالاترى قرار دهيم. اگر تخمين ما هم چيزى را در جاى غيرِ موضعِ نسبىِ خودش گذاشت، بايد آن تخمين عوض شود. يعنى عينيت به او میفهماند كه درست است كه شما منزلت درست كردهاى و اتاق معاونت ساختهاى، ولى اين شخص معاون، شخصى نيست كه بتواند در اين منزلت، فعاليت كند. لذا تخمين بزن و يك شخص ديگرى را به معاونت ببر و او را به اتاق مباشرت برگردان، زيرا وزنِ مخصوصِ عينىِ اين شخص، بهگونهاى غير از معاونت عمل میكند.
به تعبير ديگر بايد وزنِمخصوصِ هر شخص را با تخمين پيدا كرد تا بتوانيم او را جاى خودش بنشانيم و بعد نسبتِ بين تغييراتش را ببينيم. بعد از اينكه نسبت بين تغييرات او را ديديم بايد تصرّف بكنيم. در تصرّف هم بايد شيب آن مشخص شود. بعد از آنكه شيب آن هم مشخص شد، بايد تعريف از تعادل نسبتها و كميّتها داشته باشيم. بحث از تعريفِ تعادلِ نسبتها بايد به تعادلِ كمّىِ قابلِ سنجش ختم شود. در بحث از تعادل كمّى بايد همين بحث وزن طرح شود، يعنى اصل براى تصرّف، اول، وزنهاى متعادلِ قابلِ تعريف است.» (منبع: دوره دوم روش توليد معادلات کاربردی، جلسه ۱۶)
☑️ @moniroddin
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ الهاشمے
💥 کسی که میگوید حضرت اباعبدلله(ع) به کوفه رفت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد، معنای «تکاملگراییِ تاریخی» را نمیفهمد.
عاشورا ترکیب «ستیز» و «عاطفه» بود، برای هدایت تاریخ بشر.
✔️ استاد مرحوم سید منیرالدّین حسینیِ هاشمی (بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم):
«اينكه میگويند حضرت اباعبدالله(ع) آمده بود حكومت اسلامی تشکیل بدهد (کتاب «شهيد جاويد» اين را میگفت)، بهخاطرِ این است که معنای «تكاملگرايی تاريخی» را نمیفهمند. تكاملگرايی تاريخي، خيلی عظيمتر از تكاملگرايی اجتماعی است. ⬅️ تكاملگرايی تاريخی، باقی میماند بدون اينكه شخص باشد و در همه جريانات تكاملی، موضوع رشد و تكامل قرار میگيرد؛ لذا گرايش كه الان به حضرت اباعبدالله(ع) در سراسر جهان وجود دارد، قطعاً در سده اول وجود نداشته است.
⬅️ کسی میتواند به زبان تاريخ صحبت كند كه «ستيز» و «عاطفه» را بتواند به عالیترين شكل تاريخیاش تركيب كند. در قضيه عاشورا و جريانات بعدش، كاملاً اين امر، واضح است؛ يك ذره آثار ذلّت در اُسرا ديده نمیشود؛
⬅️ نه يك ذره هم پايشان را از مقاومت در برابر دشمن پايين میگذارند، و نه يكديگر را توصيه میكنند به اينكه ابراز عاطفه نكنيد! در ابراز عاطفه كردن هم خيلی شديد هستند! اين با هيچ نظام جنگی كه بخواهد در وهله، ساختار بسازد، نمیسازد.
اين را در جاهای مختلف مشاهده میكنيد. اينکه در جنگ، عمروعاص خودش را لخت میكند، حضرت او را رها میكنند، اين دقيقاً معنای انسانگرايی است. معنايش اين است كه او ابراز ذلت میكند و من به آدمی كه ابراز ذلت میكند، ابراز قدرت نمیكنم! آيين ما اين است كه فراری از جنگ را تعقيب نكنيد؛ هر چند يقين داشته باشيد او همين كه توانست فرار كند، دوباره نامردی و نامردمی خودش را به شديدترين وجه ابراز میكند. اين دقيقاً يعنی باز كردن مشت عمروعاص. يعنی آيين عمروعاص را شكسته؛ نه شخصش را. آيين خودمحوری را در برابر آيين ارزشمحوری شكسته. ⬅️ اصلاً شمشير علیبنابیطالب(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) میزند برای اينكه ارزش، بر تاريخ مسلط بشود؛ نه اینکه مثل انقلابهای اجتماعی، ساختاری، در [آن] وهله، ايجاد بشود». ۷۹/۱۲/۶
☑️ @moniroddin
🔆 «روش» مقدم است بر «شناخت»
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«ما به دليلِ "هستیشناسی" دنبال "فلسفه" نرفتيم؛ ما اگر سراغِ اصالت شیء، اصالت ربط، اصالت تعلق و فاعليت و ولايت رفتیم، هر چه كه بحث كرديم، برای اين بود كه يك روشی را پيدا كنيم». (دوره عملکرد علمی ـ تحقيقاتی دفتر، کد پژوهشی ۲۰۶، سال ۱۳۷۳)
«اصل اولی را "تغایر"، که همهٔ بشر قبول دارند، قرار داديم و در عين حال سيرمان اين است که اولْ "متد" را بشناسيم؛ چرا که ضرورتاً متد بهکار گرفته میشود و جدای از متد نيستيم. و اگر کسی بخواهد، قبل از شناسايیِ متد، به "شناخت" بپردازد، معنایش اين است که من حرف خودم را میزنم و تو هم حرف خودت را بزن!» (دورهٔ فلسفه اصول روش تنظیم نظام، کد پژوهشی ۶۶/جلسه ۱۷، سال۱۳۶۳)
☑️ @moniroddin
🔆 روشِ آیتاللهالعظمی سید نورالدین حسینیِ هاشمی در تربیت کودک
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
"[پدرم مرحوم آیتالله سید نورالدین حسینی، پرورش خاصی به وجود میآوردند.] من يادم هست در سن دوازدهسالگی يا شايد دهسالگی، سردار حکمت و يک عده دیگر آمده بودند [نزد پدرم].
ببينيد اين چيزی را که در فرزندش میخواهد به وجود بياورد... اين پرورش، متناسب با همان وضعی است که در برنامه و استراتژی او هست. ايشان هرگز چهرههای سياسی وقت را در نظر ما بزرگ نمیکرد.
به من شخصاً اين دستور را فرمودند و من هم عمل کردم؛ يعنی سردار فاخر که میخواست به باغچه منزل ما بیاید، [پدرم به من] گفتند: 《بابا! يک عده مهمان به منزل ما میآیند! بعد از اينکه اين مهمانها آمدند و ۲۰ دقیقه گذشت، لباس خودت را مرتب میپوشی و میآيی سلام میکنی، قدمها را آرام برمیداری! چشم توی چشم من میدوزی! نگاه به هيچکدام از اطراف نمیکني! من سه بار «يا الله» میگويم! و دستم را تکان میدهم! تو هيچ عکسالعملی نشان نمیدهی! بار سوم که «يا الله» گفتم، همه بلند میشوند! فقط من نشستهام! تو به هيچکس اعتنا نمیکنی و مستقيم میآيی کنار دست من! [در این حال، من] حرف مجلس را قطع میکنم و ربع ساعت در مورد تو صحبت میکنم تا همه را وادار کنم در مورد تو صحبت کنند!》
اين بزرگترين تحقير است که يک سياستمدار نسبت به سياستمدارهای ديگر میکند! آنها آمدند حرفهايی را که در مقياس کشور هست، بزنند، سردار فاخر و حسين علاء و... بلند شدهاند و آمدهاند [نزد پدرم؛ اما] آنجا ايشان بچه دوازدهسالهاش را آورده و اولاً همه را جلویش بلند میکند! بعد ربع ساعت، حرف مجلس را منتقل میکند تا همه آنها درباره حقير صحبت کنند!
ولی درست سه ماه بعد از اين جريان، آقای ميرزا بهاءالدين محلاتی میخواست به باغچه منزل ما بیاید [و با پدرم ملاقات کند؛ پدرم] دوباره گفتند: 《بابا! امروز هم مهمان دارم! لباست را میپوشی و بیست دقيقه بعد از ورود من به جلسه، تو هم وارد میشوی؛ ولی برخلاف آن دفعه، سلام میکنی و سرت را زير میاندازی! میآيی دست روحانیای که کنار دست من نشسته، میبوسی! و میروی زيردست پايينترين طلبهای که همراهش است، مینشينی.》
[این یعنی] درشت کردن دانش مذهبی، و خُرد کردن شخصيتهای سياسی [ ِشاهنشاهی] در ذهن فرزندش. محال است کسی دلباخته آنها باشد و چنین کاری بکند! کسی که دلباخته نباشد ولی ضعيفالنفس باشد هم، چنین کاری نمیکند! کسی که میخواهد موضع بگيرد و موضعش را در نزديکان خودش [جا بیندازد] چنين کاری میکند.
من اين [اتفاق] را لااقل بیست بار یا بيشتر ديده بودم که مرحوم آقا، به استاندار، وقت نداد. فرماندۂ _به اصطلاح_ ارتش و ... که میخواستند از ايشان وقت بگیرند، ساعت ۱۰:۱۵ چهارشنبه وقت میدادند و صبح سر ساعت ۱۰ سَلمانی مخصوص ايشان میآمد! [یعنی] ایشان درس خارج و درس تفسير میدادند؛ ساعت ۹:۳۰ درس تمام میشد؛ بعد ساعت ده اين سلمانی میآمد (در روز چهارشنبه). مرحوم آقا وسط اتاق مینشست و لنگ سلماني را دور گردنشان میبستند و [در حالی که آرایشگر، موهای ایشان را اصلاح میکرد،] آقای استاندار و فرماندار وارد میشدند و ایشان زير تيغ سلمانی بودند و بیاعتنايی خاصی داشتند و جلوی اینها تکان نمیخوردند!
یا لااقل من دهها بار ديده بودم که وسط مذاکرات سياسی، مثلاً یک فردی عادی و یا يک کارگری که دستش آلوده به سودههای مس بود و لباس کثيف کارگری بر تن داشت، و [از پدرم] استخاره میخواست، ايشان مذاکره با شخصيتهای سياسی را قطع میکردند و میگفتند: 《بابا! چه کار داری؟...》 اين معنايش اين است که به آن سياستمدارها وقعی قائل نمیشدند!" ۷۶/۲/۱۹
☑️ @moniriddin
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ الهاشمے
🔹نکاتی درباره «روش» ⬇️⬇️
🔹نکاتی درباره «زن و خانواده» ⬇️⬇️
🔆 زن، فرعونیتِ جمال دارد و مرد، فرعونیتِ جلال.
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«زن، فرعونيت جمال دارد و مرد، فرعونيت جلال. يعنی هر دو، نفس امارهشان دعوت میكنند به اينكه خودشان را معبود قرار بدهند و ديگران را پرستنده و عابد خودشان.
اگر اين نفس تهذيب نشود و مراقبت در رشدش نباشد، موجب فساد میشود.
تمام ظلمها و جورها و حيوانيتهايی كه از بشر سر زده، كه بدتر از همهٔ حيوانات هست، برای همين قضيهٔ نفس و فرعونيت بشر و انانيت بشر است. اينكه برای خدای متعال خضوع نكند، مبدأ همهٔ رنجهای بشر است. ابتهاج به يك امر فاسد، مبدأ همه رنجها و اضطرابهاست. اگر كسی تلاش كند كه ديگری عاشقش بشود، اول خودش صدمه میخورد و زجر میكشد و به اضطراب میافتد. اگر مردی دنبال اين باشد كه دیگران برای جلالش خاضع بشوند، صدمهاش اول به خودش میخورد، خودش دچار اضطراب میشود و آرامش خودش سلب میشود، تا بعد، ديگران را دربرابِر جلالش، به يك نسبت خيلی كمتری، خاضع كند.» ۱۳۷۸/۶/۲۱
☑️ @AndisheMonir
🔆 عشقِ ترحّمی و عشقِ توسّلی
🔅عشقِتان به همسرتان، از رویِ ترحّم نباشد.
🔅عشقِ توسّلی موجبِ تحملِ ناملایماتِ زندگی میشود.
◀️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«اگر انسان "ترحُّماً" به همسرش احترام بگذارد، اين برای خودش خطرناک است. احترام و محبت مرد نسبت به همسرش و بالعکس بايد "توسُّلاً" باشد. همانگونه که اگر بخواهيد امام رضا(ع) را زيارت کنيد، ترحّما زيارت نمیکنيد، بلکه ايشان را وسيله برای قرب خدا قرار میدهيد، و يا هنگامیکه اسماء الهی را میخوانيد و "يا ربِّ، يا اللّه، يا رحمن، يا رحيم و ..." میگوييد، با اين لفظ و با توجه به مفهوم آن، و حالت روحی خويش، متوسّل به اسماء الهی میشويد، و همچنین ائمه طاهرين(ع) را، که اسماء حسنای الهی تکوينی حضرت حق هستند، توسّلاً زيارت میکنید،
در علائق خانوادگی نيز بايد مهر و محبت، توسّلاً اِعمال گردد و محور، حب الهی باشد.
اگر مردی به همسر خود ترحّم کند، اين بدان معنی است که خودش را در موضع قدرت میبيند و حال اينکه تمام انسانها در موضع احتياجاند و در طريقِ بندگی او وسائلی را میجويند.
احترام شما به مؤمن نيز بايد "توسّلی" باشد؛ مگر اينکه طرفِ احسان شما جزوِ مکتب و دين شما نباشد؛ آنوقت ترحّم اشکالی ندارد. اما هرگز نبايد به يک شيعه ترحّم کنيد.
اگر زن و شوهر توسّلاً به يکديگر محبت کنند، اولين چيزی که سهل میشود، تحمل ناملايمات طرفين برای يکديگر است و اگر در خانهای، خداوند، محور ايثار شد، اين خانه اساساً محل سرپرستی الهی خواهد شد». ۶۹/۸/۲۲
☑️ @AndisheMonir