👈پاسخ
1️⃣ ابلیس از طایفه جنیان است. جن نیز مانند انسان موجودی مختار است که خداوند متعال او را برای رسیدن به کمال از طریق عبادت آفریده است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» (ذاریات، 56)
2️⃣ چنانکه خداوند متعال شمر را نیافرید تا امام حسین علیه السلام را بکشد، قصدش از آفرینیش ابلیس نیز این نبوده که او گمراه کنندۀ انسان ها شود. دقت کنید که اگر هدف خداوند از آفرینش ابلیس این باشد که او گمراه کنندۀ انسان ها باشد، با کمال مطلق بودن خدا ناسازگار است. چراکه کمال مطلق بودن او اقتضا می کند که موجودات را برای رسیدن به کمال بیافریند.
3️⃣ابلیس هم از این قاعده مستثنا نیست. هدف خدا از آفرینش او این بود که به کمال و سعادت برسد، ولی او هرچند مدتی طولانی به طاعت خدا مشغول بود، ولی با سوءاختیار خود، از دستور خدا سرپیچی کرد و تصمیم گرفت با اختیار خود برای انتقام از حضرت آدم علیه السلام، به گمراه ساختن آنها بپردازد. چنانکه خداوند متعال، ارادۀ فرد ظالم بر ظلم کردنش را از او سلب نمی کند، اختیار شیطان را نیز برای گمراه ساختن انسان، از او سلب نمی کند؛ چراکه این کار با مختارآفریدن جن و انسان منافات دارد.
4️⃣ کار شیطان فقط وسوسه است؛ هیچگاه انسان را مجبور بر انجام کاری نمی کند، بلکه انسان خود تصمیم می گیرد که وسوسۀ شیطان را بپذیرد یا رد کند. قرآن کریم گفتگوی شیطان با دوزخیان را در قیامت چنین گزارش می دهد: «ابلیس مى گويد: خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنابراين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من!» (ابراهیم، 22)
5️⃣ اگرچه وسوسۀ شیطان، کار انسان را برای رسیدن به کمال، دشوار می سازد؛ ولی ارزش کار انسان را بالا می برد؛ بدین معنا که وقتی شیطان انسان را وسوسه می کند تا گناه انجام دهد، ولی او استقامت کرده و به طاعت خدا می پردازد، ارزش کار او نسبت به وقتی که شیطان نباشد تا او را وسوسه کند، بالاتر است؛ ازاین رو، او با وجود این وسوسه ها می تواند به کمال بیشتری برسد.
#حجت_الاسلام_فاریاب
✅ @Andyshedini
امام کاظم و سازمان وکالت، دکتر جباری.pdf
375.6K
#معرفی_مقاله
✅ امام کاظم علیه السلام و سازمان وکالت
✍️ نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر محمدرضا جباری؛ عضو هیئت علمی و مدیر گروه تاریخ مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره)
🔷 سازمان وکالت، مجموعهاى متشکل از امامان معصوم (علیهم السلام) و عدهاى از پیروان نزدیک و وفادار آنان بود که با همکارى یکدیگر، تشکیلات هماهنگ و منسجمی را پدید آوردند تا با اتکاء بر آن پیشبرد اهداف دینی خود را محقق سازند.
وظایف این سازمان به امور مالی منحصر نبود و وظایف سیاسی، دینی و ارشادی را نیز شامل میشد.
🔷 این تشکیلات از نیمه دوم عصر امامت، یعنى از زمان امام صادق علیه السلام به بعد آغاز به کار نمود و رفتهرفته داراى نظم و گستردگی و هماهنگی بیشترى شد و تا پایان عصر غیبت صغرا استمرار داشت.
🔷 در عصر امام کاظم علیه السلام، این سازمان با مشکلاتی همچون دستگیرى و شکنجه حضرت و برخی از وکلا مواجه شد، ولی نواحی زیر پوشش وکلا و محدوده اقتدار آنان با تشدید فعالیتها گسترش مییافت.
🔷 وکلاى آن حضرت در نقاطی مثل کوفه، بغداد، مدینه، مصر و برخی نقاط دیگر به فعالیت مشغول بودند. آن حضرت با وجود حبس و فشارهای موجود، توانستند تشکیلاتی را که پدرِ بزرگوارشان تأسیس کرده بودند، نهتنها حفظ کنند بلکه آن را گسترش دهند.
🔷 در پژوهش حاضر، جایگاه و وضعیت این سازمان در عصر امام کاظم علیه السلام و نیز نقش آن حضرت در حفظ و گسترش آن بررسی خواهد شد.
🆔 @mjabbari_ir
🆔@Andyshedini
تبلیغ تخصصی
تشکل #یاوراناندیشهدینی در ایام انتخابات۱۴۰۲
🌐 #سامان_چهارمحال_و_بختیاری
#گروهکلاموفلسفهٔدینمؤسسهٔامام_ره_
#فرهنگیتبليغيمؤسسهٔحضرتزینب_سلاماللهعلیها_
🆔@Andyshedini
#سوال
🔸چرا ائمه با وجود علم به همه چیز، با زهر مسموم میشدند؟🔸
شما ببینید اگر انسان عادی بفهمد که مثلاً فردا مسموم خواهد شد و بعد میمیرد، چقدر برای او سخت است؟ امام کاظم (ع) به همین صورت مسموم شدند. بعضی سوال میکنند این کار امام با توجه به آیۀ «وَلاَ تُلقُوا بِاَیدِیکم اِلَی التَّهلُکه» (خودتان را بدست خودتان به هلاکت نیاندازید)، چطوری میشود؟
جواب این است که خدای تعالی تکلیف را برای آنها عوض میکند، تکلیف آنها با تکلیف مردم کاملاً فرق میکند. امام موسی بن جعفر (ع) در مرحلۀ اول یک رطب مسموم برایش آوردند، حضرت آن را جلوی سگ تربیت شدۀ آنها انداخت؛ سگ خورد و مرد. این سگ پیش آنها خیلی عزیز بود. دوباره آوردند و حضرت وقتی خرما را بر میداشت گفت: خدایا تا الان برای من حلال نبود [که بخورم]؛ یعنی «امر» نرسیده بود، اما الآن تکلیف دیگری دارم.
در جبهه، آنهایی که خیلی مخلص بودند، در سفر آخر خداحافظی میکردند که من از سفر بر نمیگردم. آنهایی هم که خالصتر بودند، هفتۀ شهادتشان را پیش بینی میکردند. بعضی که از اینها خالصتر بودند، روز را میدانستند!
آقای خزعلی تعریف کرد که طلبهای که به جبهه رفته بود گفت: رزمندهای سوال کرد: آدم تشنه اگر یک ظرف آب داشته باشد، با آن وضو بگیرد بهتر است یا از آن بخورد؟ گفتم حفظ بدن واجبتر است. بهتر است آب را برای خوردن بگذارد. بعد از چند دقیقه دیدم با این آب دارد وضو میگیرد. گفتم مؤمن! تو مگر مسئلهاش را از من نپرسیدی؟ مگر نگفتم که این آب را برای خوردن بگذار، تو که داری آب را صرف وضو میکنی؟! گفت: اگر طرف بداند که نمیماند چطور؟! گفتم منظورت چیست؟ گفت: مثلاً بداند که ساعت 10:30 شهید میشود و تا آن موقع یک ساعت بیشتر نیست! چون دیدم از این حرفها میزند دیگر با او حرف نزدم و منتظر بودم که ساعت 10:30 بیاید و به او بگویم که این چه حرفی بود که زدی؟ همینطور که من به ساعت نگاه میکردم دیدم رأس ده و نیم، خمپارهای آمد و او شهید شد.
بعضی تعجب میکنند که امامان ما از شهادتشان خبر داشتند. کسی که ایمانش بالاتر برود، امتحانش هم شدیدتر میشود. هر چه مرگ تصادفی تر باشد، سبک تر است. هر چه لحظۀ مرگ مشخصتر باشد، استقامتش هم سختتر است.
♦️آیت الله حائری شیرازی
🆔@Andyshedini