میدونی،
استاد پناهیان میگه:
گیر تو گناهات نیست!
گیر تو کارایِ خوبیه که انجام میدی...
ولی نمیگی’خدایا به خاطر تو‘
اخلاص یعنی:خدایا فقط تو ببین،حتی ملائکه هم نه:)
39.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ بسیار زیبا
⭕️ از خدا طلب فرزند کنید! فرزند را نذر امام زمان کنید!
#استاد_پناهیان
••••••••••••••••••••••
@bidarivazadi
-
-
مااهلتوییم
هرکسکہتورادوستندارد
بہجھنم♥:)
#ࢪھبࢪانهـ
#لبیک_یا_خامنه_ای
@bidarivazadi
نامه عوامل سریال «سقوط» به حمید فرخنژاد
کاش نان و نمک برایت حرمت داشت
▪️عوامل سریال «سقوط»؛ آخرین پروژه حمید فرخنژاد در ایران با انتشار بیانیهای خطاب به این بازیگر و رفتارهای اخیر او واکنش نشان دادند که متن آن به شرح زیر است:
«حمید خان فرخنژاد؛
سلام که رسم ادب و معرفت و احترام است!
همه ما تیم تولید سریال «سقوط» شوکه هستیم. مگر میشود مرارتهایی که در روزهای سخت و خاکآلود فیلمبرداری در کوه و بیابان کشیدیم، از خاطر برد؟ مگر میشود شبهای سرد سقز را که با مهماننوازی هموطنان عزیزِ کُرد گرم شده بود، فراموش کرد؟ مگر میشود شببیداری عوامل تولید و علاقهِشان را به تولید سریالی متفاوت و جذاب برای مردم از یاد برد؟
حمید خان!
چطور میشود که زحمتهای گروهی را که خود در میانشان بودید، نبینید و تصمیمی فردی بگیرید که پخش سریال به مخاطره بیفتد؟ چطور میشود وقتی یاد بیانیهنویسی بیفتید که کارتان تمام شده باشد و بیخبر بار سفرتان را هم بسته باشید، ولی برایتان مهم نباشد که بقیه اعضای گروه چه بلایی بر سرشان میآید؟
چقدر سخت است که چند روز قبل همدیگر را در آغوش گرفته باشیم و برای هم آرزوی موفقیت در پروژههای بعدی را کرده باشیم و حالا همان آدمها را در مخمصهای گرفتار کرده باشید که انگار زحمات یکسالهشان خاکستر شده. چقدر خودخواهانه است که شرایط سخت کنونی مردم را دیده باشیم و بدتر از آن را، سر همکاران خود آورده باشید. چقدر عجیب است که خبرهای درگوشی حل مشکل خروج هنرمندان را شنیده باشیم و دقیقا رفتاری کنید که مشکل ممنوعالخروجی دوباره برای همه هنرمندان و دوستانتان برقرار شود.
جناب فرخنژاد!
کاش معرفتی بود، کاش حرمت نان و نمک همچنان مقدس بود، کاش رفتار حرفهای فقط در هنگام نقد کردن چک معنا پیدا نمیکرد، کاش ارزش کلمهها اینقدر راحت و آسان نمیشکست.
همکاران شما در سریال سقوط»
@bidarivazadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شاید با دیدن این صحنهها کمکم خانوادهها و والدین برخی دانشجویان از خواب غفلت بیدار شوند و بفهمند که جمهوری اسلامی در این سالها چه خطراتی را از فرزندانشان دور کرده و حواس آنها نبوده!
▪️سهشنبه ۲۲ آذر دانشگاه علوم و تحقیقات / خواستگاری به سبک غربی بدون آداب و رسوم شرعی و عرفی / خیلی راحت دست دختر مردم را میگیرد و میبرد... / مراکز علمی در حال تبدیل شدن به تفرجگاه و محل خوشگذرانی و شهوترانی جماعتی شده! / دانشگاهها که انگار صاحب ندارند؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی هم که حال تکان خوردن ندارد...
👤 حمید رسایی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سواد_رسانه_ای
#بیداری
#حاج_قاسم_سلیمانی
#بصیرت_افزایی
@bidarivazadi
جلساتی كه نه ميز داشت، نه پذيرایی با انواع شيرينی و ميوه و نوشيدنی، نه آدم های پر مدعا...
اما بازدهی داشت در حد اعلا!
#شهیدانه🌿
@bidarivazadi
روی کف خیابون به پهلو خوابوندمش سنگ زده بودن به پيشونيش، خون فواره ميزد!
آرزو میکردم خودم جاش بودم، بیست روز دیگه قرار بود، بابا بشه یه ساله داماد بود!
به ماموريتمون فکر می کردم همه چیز دور سرم می چرخید!
همینطور که دستپاچه زخم عمیق پهلوش رو که جای چاقو بود، می بستم اشکهام بی اختیار مثل بارون ميريخت.... لباس نیروی انتظاميش غرق خون بود!
بالگرد دیر کرده بود گفت حاجی تشنمه! آب!!!! ّّّّّّ...رفتم از ماشین یه بطری آب معدنی اوردم دست خیسم رو روی لبای خشکش ميکشيدم،
فایده نداشت باز میگفت: حاجی یه قطره!!!
می دونستم نباید بهش آب بدم خیلی خونریزی داشت!
گفتم رضا تحمل کن،! نمیتونم بهت آب بدم.
لبهاش تکون خورد گفت: السلام علیک یا ابا عبدالله🌹
دیگه رمق نداشت! گفتم نخواب رضا سعی کن بیدار بمونی، چشمهاشو بست، انگار از حال رفت! رفتم تو ماشین به بقیه زخمی ها سر بزنم، بچه ها هر کدوم یه طرف افتاده بودن چشمم به باند افتاد، برداشتم دویدم طرف رضا زخم سرش رو ببندم، دیدم بدنش سرده سرده!
زانوهام شل شد! نشستم زمین ...
بالگرد امداد رسیده بود. پروانه هاش می چرخید موهای رضا تو باد میرقصید رضا رفته بود!
بیست روزه هر وقت آب می نوشم با خودم میگم ای کاش به رضا یه دل سیر آب داده بودم!
بچه های ما اسلحه داشتند و به کار نبردند، ولی با سنگ و چاقو جان باختند!
ناگفته های فرمانده عملیات🌸