eitaa logo
صدای مردم
807 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
65 فایل
🔙مدیریت 👈 @Kmylll
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید آنها در گوشه خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هر طوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سؤال کرد، اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم؟ یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از وزراء بود گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت: هر چه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هر چه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود
زن و مرد جوان به محله جدید اسباب کشی کردند. صبح روز بعد وقت صرف خانم متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است. رو به همسرش کرد و گفت: لباس ها را چندان تمیز نشسته. احتمالا بلد نیست لباس بشوید شاید هم باید پودرش را عوض کند. مرد هیچ نگفت. مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که زن همسایه های شسته را آویزان می کرد، او همان حرف ها را تکرار می کرد. یک روز با تعجب متوجه شد همسایه لباس ها را خوب شسته و روی طناب پهن کرده است به همسرش گفت: یاد گرفته چه طور لباس بشوید. مرد گفت: امروز صبح زود بیدار شدم و هایمان را تمیز کردم! مشکل تمیز نبودن پنجره های ما بود . بعضی وقت ها بد نیست به خودمون بگیم شاید مشکل از خود ماست
اگر برای به دست آوردن پول مجبوری دروغ بگویی و دیگران را فریب بدهی، تهیدست بمان... اگر برای به دست آوردن جاه و باید چاپلوسی کنی و تملق بگویی ، از آن چشم بپوش ... اگر برای آن که مشهور شوی ، مجبور می شوی مانند دیگران ، خیانت کنی ، در گمنامی زندگی کن... بگذار دیگران پیش چشم تو با وبا فریب دادن ثروتمند شوند. با تملق و چاپلوسی شغل های بزرگ را بدست آوردند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند... تو گمنام و تهیدست و قانع باش ، زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند ، به دست آورده ای و آن است...
حاجی هميشه می گفت: ما هيچ وقت از لطف و عنايت علیهم السلام ، مخصوصاً آقا امام رضا عليه السلام بی نياز نيستيم... هواپيمای سوخو رو حاج احمدکاظمی وارد نيروی هوايی سپاه كرد مراسم افتتاحيه‌ اش را همه انتظار داشتيم در تهران باشد ، ولی سردار گفت: می خوام مراسم افتتاحيه توی مشهد باشه مشهد كوچیک بود و كفاف چنين برنامه‌ ای رو نمی داد بعضی ها همين رو به سردار گفتند ؛ ولی سردار اصرار داشت مراسم توی مشهد برگزار بشه. با برج مراقبت هماهنگی های لازم شده بود خلبان ، بر فراز آسمان ، هواپيما را چند دور ، دور حرم آقا امام رضا علیه السلام داد اين را سردار ازش خواسته بود. خيلی ها تازه دليل اصرار سردار را فهميده بودند. روحش شاد
📖 عده‌ای به اصرار از چرچیل خواستند کـه سیاست را تعریف کند. چرچیل به ناچار دایره‌ ای کشید و خروسی در آن انداخت. گفت خروس را بدون آن که از دایره خارج شود بگیرید. آنها هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس از دایره بیرون می رفت. آخر از خود چرچیل خواستند که اینکار را خودش انجام دهد. چرچیل خروس دیگری را کنار خروس اول گذاشت‌. این دو شروع به جنگیدن کردند! آن گاه چرچیل دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد و در پاسخ گفت این سیاست است ...
مرحوم حاج شیخ رجبعلی خیاط با عده ای به کربلا مشرف شده بودند. در میان آنها یک زن و شوهری بودند یک روز که پس از زیارت از حرم بیرون آمده و بر می گشتند ، این و شوهر با فاصله زیادی از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند ، در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، آن خانم یک نیشی به شوهرش زده و سخنی آزار دهنده به وی می گوید هنگامی که همه وارد منزل و محل استراحت می شوند و آقا شیخ رجبعلی به افراد زیارت می گوید ، به آن خانم که می رسد ، می فرماید: تو که هیچ ، همه را ریختی زمین خانم به مرحوم شیخ رجبعلی خیاط عرض می کند چطور؟ من این همه آمده ام تا کربلا ، مگر من چکار کرده ام؟ فرمود: از حرم آمدیم بیرون ، نیشی که زدی ، همه اش رفت!
شخصی در حالی ‌که به قصرها و خانه ‌های زیبا نگاه می کرد به دوست خود گفت: وقتی این همه را تقسیم می ‌کردند ما کجا بودیم؟ دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: وقتی این بیماری ‌ها را تقسیم می‌ کردند ما کجا بودیم انسان زمانی که پیر می شود تازه می فهمد نعمت واقعی همان سلامتی، خانواده ، عشق، شادی ، با هم بودن ، انرژی جوانی و... همین چیزای بوده که همیشه داشته ‌ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده
وقتی از علامه طباطبایی پرسیدند: چگونه طبق فرمایش امام صادق علیه السلام یک قطره عزادار ، آتش جهنم را خاموش میکند؟ فرمودند: چه مانعی دارد که قطره اشکی با اذن و خواست خدا ، آتش جهنم را خاموش گرداند. در واقع قطره اشک نظیر توبه است که باعث گناه و محو آثار و از بین بردن عذاب می شود و نیز در نقطه مقابل آن کفر ، باعث حبط و نابودی حسنات و نعمت های بهشتی و سبب افروختن آتش می گردد. در محضر علامه طباطبایی صفحه ۱۸۲
شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و ... با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادو پیچش کردن ...! اما وقتی به تهش رسید و برگ‌ها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگ‌ ها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست. داستان زندگی هم مثل همین کلم هست! ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر میکنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم. و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌ هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود... زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم ...
پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند: حضرت‌ عيسی علیه السلام از كنار قبری عبور كردند، ديدند كه‌ صاحب‌ آن‌ قبر را می كنند سال‌ بعد از كنار همان‌ قبر عبور کرد ، ديدند كه‌ صاحب‌ آن‌ قبر را عذاب‌ نمی كنند. عرض کرد پروردگارا! من‌ سال‌ قبل که‌ از اينجا عبور می كردم‌ ، ديدم‌ صاحبش‌ معذّب‌ است ، ولی الان ديدم‌ عذاب‌ از او برداشته‌ شده‌ است‌ ندا آمد که از اين‌ مرد يک فرزند صالح‌ و نيكو كردار است‌ که راهی برای مردم‌ هموار نمود و يتيمی را داد ،پس‌ من‌ به‌ بركت‌ عمل‌ فرزندش‌ از گناه‌ او درگذشتم‌ و او را بخشیدم و عذابش برداشته شد. امالی صدوق مجلس ۷۷ صفحه ۳۰۶
📖 علاّمه انصاری لاهیجی که ازشاگردان مرحوم آیت الله قاضی هستند، فرمودند: روزی از ایشان پرسیدم که: در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی، و در بن بست کارها به چه ذکر مشغول شوم تا گشایش یابم؟ سید علی قاضی ره در جواب فرمودند: پس از پنج مرتبه صلوات و آیة الکرسی، در "دل خود و بدون آوردن به زبان "بسیار بگو: اللّهُم اجعَلنی فی دِرعِکَ الحَصینَةِ الّتی تََجعَلُ فیها مَن تَشاءُ ، إن شاءالله گشایش یابد. علاّمه انصاری فرمودند:من اطاعت کرم و در مواقع گرفتاری های سخت و مشکلات لاینحلّ به این دستور عمل کردم و نتیجه های عجیب و بسیار عالی گرفتم. مهر تابناک ص۲۶۰
📖 .... پیرمردی تنها و سالخورده در کنار دجله خانه ایی فقیرانه داشت و زندگی می کرد.از سر تنهایی و دلسوزی روزانه به کنار دجله می رفت و تکه نانی با خود می برد و کنار ان می نشست و تکه نان را خرد می کرد و در اب می ریخت تا غذایی برای ماهی های درون اب باشد گذشت و گذشت تا اینکه پیرمرد قصد سفر کرد و در مسیر خود باید از بیابان گذر می کرد .به دلیل پیری و سالخوردگی سفر پیرمرد به درازا کشیده شد و مرد زمانی که به بیابان رسید نه ابی داشت  و نه غذایی و نه توانی برای بازگشت به خانه…..پیرمرد تمام تلاش خود را کر تا خود را به جایی برساند.اما چیزی جز صحرا و دشت خالی  افتاب سوزان ندید در حالی که از گشنگی و تشنگی به زمین افتاده بود و با خدا لب به سخن گشود:پروردگارا پیرمردی تنها هستم که ازبد روز گار اینجا اسیر خاک و افتاب سوزان شده ام.ازارم به هیچکس  نرسید ه و تمام تلاشم ان بوده که از هرچه داشتم به دیگران کمک کنم…خداوندا اینجا زمین گیر شده ام و نه راه پیش دارم و نه راه پس،خودت نجاتم ده و مرا از این معصیت رهایی ده.چند لحظه ایی که گذشت از دور مردی را دید که به سمت او می اید .فکر کرد که از ضعف شدید سرابی می بیند.ولی مرد لحظه به لحظه نزدیک تر می شد و پیرمرد متوجه شد که سراب نیست.مرد به پیرمرد رسید و جویای حال او شد و پیرمرد از ضعف و گرسنگی خود گفت.مرد جواب از کیف خود تکه نانی بیرون اورد و به دست پیرمرد دادو پیرمرد لحظه ایی به نان نگاه کرد و با خود اندیشید ،این همان تکه نانی است که برای ماهی ها ی دجله می ریخت و خداوند ان رادر بیابان به ان باز گرداند
📖 یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری می‌گوید: «نیمه شبی در کربلا از خانه بیرون آمدم، در حالی که کوچه‌ها گل آلود و تاریک بودند و من چراغی با خود برداشته بودم. از دور شخصی را دیدم، که چون به او نزدیک شدم دیدم، استادم شیخ انصاری است. با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم که در این کوچه‌ های گل آلود با چشم ضعیف به کجا می‌روند؟! از بیم آنکه مبادا کسی در کمین ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم. شیخ رفت تا در کنار خانه ای ایستاد و در کنار درِ آن خانه زیارت جامعه را با یک توجّه خاصّی خواند، سپس داخل آن منزل گردید. من دیگر چیزی نمی دیدم امّا صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن می‌گفت. ساعتی بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شیخ را در آنجا دیدم. بعدها که به خدمت ایشان رسیدم و داستان آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد به من، فرمودند: «گاهی برای رسیدن به خدمت «امام عصر» اجازه پیدا می‌کنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا نخواهی کرد.) می‌روم و زیارت جامعه را می‌خوانم، چنانچه اجازه ثانوی برسد خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شوم و مطالب لازم را از آن سرور می‌پرسم و یاری می‌خواهم و برمی گردم. سپس شیخ مرتضی انصاری از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را برای کسی اظهار نکنم. ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان، ص ۶
📖 خانمی صاحب فرزند نمیشد خدمت پیامبر رسید و درخواست کرد از خدا فرزندی صالح برایم بخواه. پیامبر وقتی دعا میکند ، وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم. زن میگوید خدا رحیم است و میرود. سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید که بدون فرزند است. زن این بار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود. سال سوم پیامبر زن را با کودکی در آغوش می بیند. با تعجب از خدا میپرسد: بارالها، چگونه کودکی دارد او که بدون فرزند خلق شده بود! وحی میرسد: هر بار گفتم فرزندی نخواهد داشت، او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت. با دعا سرنوشت تغییر می کند. از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود. ميان آرزوی تو و معجزه خداوند، ديواري است به نام اعتماد. پس اگر دوست داري به آرزويت برسي با تمام وجود به او اعتماد کن. هيچ کودکی نگران وعده بعدی غذايش نيست ! زيرا به مهربانی مادرش ايمان دارد. اي کاش ايمانی از جنس کودکانه داشته باشيم به خدا. رحمت خدا ممکن است کمی تأخیر داشته باشد امّا حتمی است
از امام باقر علیه السلام سوال شد که در روز عاشورا چگـونه به همدیگر بگوییم؟ حضرت فرمودند: بگوئید أعظَمَ اللهُ اجــورَنا بمُصـابِنـا بِالحُسَیـنِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبیـنَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام خداوند اجرما را به سبب مصیبتی که از حسین به ما رسیده بزرگ گـرداند و ما و شما رااز کسانی قرار دهد که درکنار ولی دم او ازخاندان محمد صل الله علیه و آله ، به خونخواهی او بر می‌ خیزند
📖 استاد شهید مطهری: ترک گناه آنوقت توبه و تصمیم و اختیار محسوب می‌گردد که آدمی خودِ گناه را نقد و حاضر ببیند و کیفر گناه را نسیه و غایب بداند و آنگاه به ملاحظه کیفر آینده و یا به خاطر اجر و ثواب آینده و یا به ملاحظه احساس زشتی و پلیدی که در خودِ گناه می‌کند، از ارتکاب آن گناه منصرف گردد. توبه حقیقی یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد؛ و بدیهی است که اگر انصراف، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده کیفرِ نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را می‏‌پذیرد. توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی‌شود: یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد، و در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود می‌گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد. موقف دوم که توبه پذیرفته نمی‌شود جهان آخرت است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد؛ نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می‌بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد. حکمت‌ ها و اندرزها، ج۱، ص۷۳ -۷۴
✍رسول‌ خدا صل الله علیه وآله فرمود یاعلی! اگر امّـت من آنقدر روزه بگیرند که از کمر خمیده شوند ، و آنقدر بخوانند که چون زه کمان لاغر گردند، و با تو دشمنی نمایند ، خداوند آنان را با صورت در می ‌افکند. منابع از کتب اهل ‌سنت شمس الاخبار ، صفحه ۳۳. كنز الفوائد ، جلد ٢ ، صفحه ١٨١ و ....
🍵 امیرالمومنین علی علیه السلام میفرماید 🔹 هر كس مؤمنى را در روز غدیر افطار دهد ، مثل این است که یک میلیون پيامبر و صدّيق و شهيد را افطار داده است. حالا اگر یک نفر ، چند نفر از ومومنات را افطاری دهد دیگر چند میلیون میشود؟ ومن از سوى خداى متعال، ضامنم كه از كفر و فقر ، در امان باشد. 🔸«مَنْ فَطَّرَ مُؤْمِناً فِي لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا فَطَّرَ فِئَاماً وَ فِئَاماً يَعُدُّهَا بِيَدِهِ عَشَرَةً فَنَهَضَ نَاهِضٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا الْفِئَامُ قَالَ مِائَةُ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ فَكَيْفَ بِمَنْ تَكَفَّلَ عَدَداً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‏ ِ وَ أَنَا ضَمِينُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْأَمَانَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقرِ 📗مصباح المتهجد ، جلد ۲ ، صفحه ۷۵۸
آیا می‌دانید که⁉️ هر کارِ ثوابی در روز غدیر، ثوابِ هشتاد ماه داره! 🌱🌱 امام صادق (ع) فرمود:↶ ⚡️ أَنَّ الْعَمَلَ فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ، ثَامِنَ عَشَرَ ذِی الْحِجَّةِ، یَعْدِلُ الْعَمَلَ فِی ثَمَانِینَ شَهْرا. 👈 انجام هر عملی در روز ، یعنی روز هجدهم ذى الحجه ، معادل با عملِ  هشتاد  ماه است 📓 إقبال الأعمال، سید ابن طاووس ۸۰ ماه تقریباً میشه حدود ۷ سال. مثلاً: ✍ اگر روز ، یه صلوات بفرستی، انگار ۷ سال ، صبح تا شب ، داشتی صلوات می‌ فرستادی
💠متاسفانه اهل سنت ماجرای غدیر رو اینجوری تموم میکنن که منظور پیامبر۵ در غدیر از کلمه "ولی" نسبت به حضرت علی علیه السلام یعنی دوست ویار بوده نه جانشینی و ولایت! 💥حالا خودتون با خوندن این داستان کنید منظور پیامبر را: ♻️دو نفر، یکی شیعه و دیگری سنی، در خانه ای با هم زندگی می کردند. ☘یک روز برادر سنی به سفر رفت و در راه بود که برادر شیعه زنگ زد به او و گفت: "سریع برگرد خونه که کار بسیار بسیار واجبی دارم؛ 🔷سنی گفت: "الان تو راهم نمی شه". شیعه اصرار کرد و سنی باز قبول نمی کرد. 🍃آخر آنقدر اصرار کرد که سنی قبول کرد که برگردد.وقتی برگشت گفت: "کار مهمت چی بود؟" 🌟شیعه گفت: "هیچی؛ فقط خواستم بگم دوستت دارم، و تو منی. همین". 🔶سنی عصبانی شد و گفت: "فلان فلان شده مگه مرض داری این همه راه منو کشوندی که همینو بگی؟ مگه آزار داری؟ 🔵شیعه گفت: "این همون حرفیست که شما در مورد پیغمبر می زنید! ⚠️میگویید پیامبر صلی الله علیه و آله این همه مردم رو معطل کرده ، وقتی به می رسه دستور توقف میده، میگه اونایی که جلو افتادن بگین برگردند و صبر می کنیم اونایی که نرسیدن برسند 🍃 میگن آنقدر هوا گرم بوده که مردم زیر شکم شتر پناه می بردند و عبا روی سرشون می انداختند. تعدادشون ۱۲۰ هزار نفر بوده. آن وقت پیغمبر این همه آدم رو معطل کنه بشن که بگه علی فقط دوست منه
🌱 سورة المعارج إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا19 یقیناً انسان با طبیعتی حریص و کار آفریده شده است؛ طوری که حرصی شدید دارد و تعلّقش به دنیا مستحکم است. 🌱 سورة المعارج إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا20 آنگاه که امر ناخوشایندی به او برسد بسیار نا آرام می شود و چون به ضرر ی شود سخت تأسّف می نماید؛ یعنی توان صبر بر سختی ها را ندارد و ضرر ها را تحمّل کرده نمی تواند. 🌱 سورة المعارج وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا21 و آنگاه که مال و ثروتی فراچنگ می آورد از دیگران باز می ‌دارد؛ یعنی صدقه نمیدهد و نمیکند. آری! طبیعت انسانی است که به چیز های دست یافته طعم کار است و چون چیزی از او خواسته شود بخل می ورزد
🍁 چرا حاضران در غدیر به علی علیه السلام تبریک گفتند؟ اینچنین روایت شده است: 🍃ثمّ طَفِق القوم يهنِّئون أمير المؤمنين- صلوات اللَّه عليه و ممّن هنّأه في مُقدّم الشيخان: أبوبكر و عمر كلٌّ يقول: بَخٍ بخٍ لك يا ابن‌‌أبیطالب أصبحتَ و أمسيتَ مولايَ و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة. 🍃سپس آن گروه شروع‏ كردندبه تهنيت أميرالمؤمنين عليه السّلام و از جمله آنان پيش از ديگران ابوبكر و عمر بودند كه گفتند: به به براى تو اى پسر ابى طالب كه صبح و شام را درك نمودى درحالی که مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى. ❇️اینچنین تبریک‌های همگانی و پرشور و هیجانی نمی‌ تواند تنها به خاطر لزوم دوستی و محبّت علی علیه السلام باشد بلکه قطعا و مقامی است که سرپرستی همگان را شامل می‌شود. 📗الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، ج‏۱ ، صفحه ۳۵
انسـان با انجام گناه فیلترهایی بین خود و خـدا ایجاد می کـند ! گناهانی کـه مانع استجابت دعا هستن و راه انسان به خدا رو ناهموار میکنن و اما " " بهترین فیلتر شکن دنیاست! خـدا این فیلتر شکن را امضا و مهر کرده است. خصـوصیت مهم ایـن فیلتـر شکـن این است که مانع انجـام گناه می شود و رشد و کمال انسان را سرعت می بخشد. اِنَ الصَلاة تَنـهی عَنِ الفَحشـا وَ المُنکَر. به درسـتـی کــه نمـاز انسـان را از و فحشاء باز میدارد سوره عنکبوت آيه۴۴ 📚
آیت الله بهاءالدینی میفرمود حيف است که خود را نکنيم برای بهره‌وری بيشتر از سحر، از بين الطلوعين، از نظم در عبادت ، از ارتباط با قرآن ایشان میفرمودند سحر بيدار شويد ، اگر دیدید که حس عبـادت نداريـد ، خيلی بر خودتان تحميل نکنيد، همان بيداری شب کافی است، می‌توانيد بخوانيد، بخوانيد می‌ توانيد گـوش بدهيد ، می‌ توانيد فکر کنيد ، بگـذارید عبـادی برايتان بماند، باطن خودتان را با فشار و فشار و فشار کور نکنيد 📚
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با اصحاب نشسته بـودنـد . جـوانی نیرومند ، صبح زود ، از آنجا می گذشت شخصی پرسیـد: در این وقت صبح کجا میروی؟ گـفت به دکانم در . به او گفتند اگر این صبح خیـزی در راه خدای تعالی میبود ، نیک تر بود رسـول خـدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمـودند: چه میگویید ، کـه اگر برای آن باشد که خود را از خلق بی نیاز کند و یا معاش پدر و مادر خویش یا زن و فرزند را تأمیـن کند ، او در هـمین حال ، در راه خدا گام بر میدارد مـردی را دید به او گـفت تو چه کار میکنی؟ گفت خدا را عبادت میکنم. فرمود قوت و غذا از کجا می‌خوری؟ عرض کرد مرا برادری اسـت کـه قــوت مــرا فـراهــم مـی آورد. حضرت عیسی فرمود پس برادر تو از تو عابدتر است. کیمیای سعادت 📚