ایتا - Anti_liberal🚩

حالا داره با ،باباش حرف می زنه:

200 مشاهده16:54

__

218 مشاهده16:55

دیشب مدینه بودم و می گفتم می خندیدم
لالایی هات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم..

ای وای بازم خواب می دیدم😭

204 مشاهده16:55

__

219 مشاهده16:56

دیشب داداش علی اومد به روی دستام بوسه زد
می گفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم..

ای وای بازم خواب می دیدم😭

213 مشاهده16:56

__

220 مشاهده16:57

دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونه مون
می گفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم..

ای وای بازم خواب می دیدم😭

222 مشاهده16:57

__

247 مشاهده16:58

یه روز جاموندم ازهمه به روی دست فاطمه
چشام می رفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم..

کاشکی اینم خواب می دیدم😭

252 مشاهده16:58

__

255 مشاهده16:59

چرا تلخی ها تو بیداریه؟
از بالای ناقه افتادم‌تو بیابون تاریک داشتم
 دق می کردم‌یه وقت دیدم سرم تو بغل یه مادره،حسین..

1 مشاهده16:59

بابا جون 
باباۍ خوبم...
دلم براٹ خعلے تنـگ شده 
منم ببر..

میدونم مث طُ پیـدا نمیـشه 
میدونے هیچکسـی بابا نمیـشه..

1 مشاهده17:00

مطالب بعدی