eitaa logo
Anti_liberal🚩
7.2هزار دنبال‌کننده
32.9هزار عکس
16.5هزار ویدیو
88 فایل
✨️پیشنهادات و انتقادات: @Jahadi68✨️ ✨ادمین تبادل و تبلیغات : @Sagvand_al ✨ 🛑کانالی برای سوزش برعندازان😂 🛑تحلیل جالب از اتفاقات روز دنیا👌 🛑دفاع منطقی از ایدئولوژی انقلاب🇮🇷 🛑متناسبترین واکنش به رویدادهای روز دنیا🔥
مشاهده در ایتا
دانلود
ایشون‌میگه‌که‌اون‌خانم‌اگه‌میخوادمنوببینه... من‌حاضرم‌براش‌توضیح‌بدم اون‌خانم‌قبول‌کردودیگه‌اومدوتموم‌جریان‌وواقع‌کربلاروبراش‌توضیح‌داد...
میگه‌اومدوشروع‌کردباهاش‌صحبت‌کردن میگه‌همین‌که‌صحبت‌میکرد... وسطای‌صحبت‌که‌بودیم‌این‌خانم‌ اشکش‌سرازیرشد...
میگه‌وقتی‌تعریف‌میکردم این‌خانم‌هم‌وسطش‌میگفت‌یامریم‌مقدس! یاعیسی‌مسیح! اون‌عالم‌گفت‌بهش:خداداستان‌حضرت مریم‌وتوقرآن‌ماهم‌آورده‌که‌چه‌قدقشنگ باردارشد
ویه‌صفت‌مسیح‌که‌زودترازبقیه‌بچه‌هابه حرف‌دراومد...امام‌حسین‌ما‌هم‌این‌صفت درونش‌بودووقتی‌به‌دنیااومدحرف‌زد... اوهم‌مثل‌مسیح‌وقتی‌به‌دنیااومد... دندون‌داشت!
خانومه‌گفت پس‌حالاکه‌این‌حسین‌انقدمتعالیه.. که‌خون‌علی‌اصغروپاشیدآسمون‌و‌یه‌ قطرهش‌پایین‌نیومدمن‌میخوام‌امشب‌به جای‌مریم‌به‌حسین‌توسل‌کنم! چجوری‌توسل‌کنم؟
گفت‌خب‌دردت‌چیه؟!
خانومه‌گفت بچه‌ی‌من‌معلوله‌وسال‌هاست‌کنارپنجره می‌مونه... تاظهرمن‌بیام‌ازسرکارهمونجامیشینه تامن‌بیام‌وجاشوعوض‌کنم! میگه‌این‌خانم‌خیلی‌حالش‌بدشدواون‌شب خیلی‌باامام‌حسین‌وعلی‌اصغرحرف‌زد
فردایی‌رفت‌سرکاروخیلی‌با‌امام‌حسین‌مناجات‌کرد... خانومه‌به‌امام‌حسین‌گفت‌تو‌خیلی‌شبیه‌مسیح‌هستی...مریم؛ مادر‌مسیح‌اومده‌وقت‌زایمان‌کنار‌مادرت‌زهرا... پس‌حتما‌خیلی‌مقام‌مادرتبلندتر‌ا‌ز‌مریم مقدس‌که‌مریم‌رفته‌خادم‌مادرت‌شده...
متوسل‌شد‌به‌شیش‌ماهه‌ش خانومه‌گفت ‌من‌میتونم‌فردا‌که عاشوراست‌تموم‌مهمونای‌شمارو‌پذیرایی کنم؟ گفتن‌بله.. گفت‌پس‌من‌چون‌علی‌اصغر‌شیش‌ماهه‌بوده وبچه‌بوده‌شیرنداشته‌بخوره.. من‌برای‌بچه‌های‌این‌جا‌شیرمیخرم‌میارم ومیدم‌بهشون‌وغذامید‌م‌به‌خونواده‌هاشون
Anti_liberal🚩
متوسل‌شد‌به‌شیش‌ماهه‌ش خانومه‌گفت ‌من‌میتونم‌فردا‌که عاشوراست‌تموم‌مهمونای‌شمارو‌پذیرایی کنم؟ گفتن‌
میگن‌که‌عاشورا‌اومدو‌اون‌پذیرایی‌کرد‌شب‌ عاشورا‌رفت....اونجاکه‌تعطیلی‌نبود! خانومه‌بایدمیرفت‌سرکارش... روزعاشوراکه‌تو‌سفارت‌مراسم‌داشتن... ایشون‌باید‌میرفت‌سرکار.. یه‌سه‌شنبه‌روزی‌بود
وقتی‌برگشت‌خونه‌دیدبچه‌ش‌دم‌پنجره‌نیست! چون‌همیشه‌بچه‌ش‌دم‌پنجره‌براش‌دست‌تکون‌میداد...! اومد‌دیدبچه‌ش‌درواکرده‌روراه‌پله‌نشسته! تامادرشودید..بلندشد