eitaa logo
Anti_liberal🚩
7.4هزار دنبال‌کننده
32هزار عکس
15.7هزار ویدیو
87 فایل
✨️پیشنهادات و انتقادات: @Jahadi68✨️ ✨ادمین تبادل و تبلیغات : @mahwm21 ✨ 🛑کانالی برای سوزش برعندازان😂 🛑تحلیل جالب از اتفاقات روز دنیا👌 🛑دفاع منطقی از ایدئولوژی انقلاب🇮🇷 🛑متناسبترین واکنش به رویدادهای روز دنیا🔥
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال خوبیه متاهل ها عضوش بشید👇 💢 در پست قبل به برخی زنان و مردان در رفتار های ذهنی و فکری و شخصیتی اشاره کردیم و در ادامه به بخش های دیگر این تفاوت ها میپردازیم . 👇👇👇 🔸زنان بیشتری در برابر رنج بدنی نشان می دهند تا . 🔹 مردان در برابر رنج روحی، بیشتری از خود نشان می دهند. 🔸 زنان سعی دارند ، همواره راضی و راحت باشند. 🔹مردان، فرزندانشان را برای ، مقابله با خطر و سختی ها آماده می سازند. 🔸، همه فرزندان خود را به طور تقریبی دوست دارد؛ مهر و محبت او مشروط به اطاعت و بروز استعداد . 🔹 ، فرزندانی را که از آنان داشته و در تحصیل، اجتماعی و حرفه اش موفق تر باشند، بیشتر دوست دارند. 🔸 زنان در ، مسایل بسیاری از جمله: {وضع مالی، آینده، موقعیت اجتماعی، شغلی و ...} را در نظر می گیرند. 🔹 مردان سریع تر و راحت تر از زنان، درصدد ازدواج با همسر مورد علاقه شان برمی آیند. 🔸 در چهره ، هنگام گفت و گو حالت های ، ، ، ، و به خوبی قابل رویت است. 🔹 در هنگام گوش دادن، بوده و چهره شان دچار تغییرهای زیادی نمی شود. (قسمت دوم ) . 💖 @Kolbezendegi 💖
▪️نظر یک خانم در مورد ویدئوی درگیری پلیس با یک دختر در تهرانپارس!👇 ✍️ پریچهر: 🔖 من سعی دارم در این پست شما رو عصبانی کنم و برای اینکه موفق نشم سعی کنید موقع خوندن این کلمات، موقتاً احساسات تون رو بسته بندی کنید و کنار بگذارید و با عینک عقل و منطق بخونید می‌خوام به بهانه ویدئویی از درگیری و ، از یک نگاه جنسیت زده پنهان و پیچیده پرده برداری کنم 🔖حتما شما هم مثل من جدیدا دیدید که ویدئو هایی با این مضمون منتشر میشن که نیروی پلیس و یک خانم با هم دست به گریبان هستند و دختر خانم داره از ته حنجره جیغ می‌کشه. ویدئوهایی در حد چند ثانیه که به شدت اعصاب و روان ما رو به هم می‌ریزند و ما رو عصبانی می‌کنه و دلمون میخواد نقاب‌مون رو بزنیم و با شنل مون پرواز کنیم و برسیم اونجا و بوووم بووم دیش!👊👊 رو بکُشیم و رو نجات بدیم... 🔖ما ایرانی‌ها اصولا آدم‌های باغیرتی هستیم و علاوه بر اون خیلی هم احساساتی. صدای جیغ یک دختر همه رو تحت تاثیر قرار میده و به واکنش وادار می‌کنه. خب تا اینجا این به نفع ما دخترهاست و در مواقعی که واقعا تحت ظلم قرار می‌گیریم میتونیم با جیغ و گریه فراخوان کمک بدیم. میشه اسمش رو گذاشت «دیپلماسی جیغ». اما تاریخ شاهده که همیشه دیپلمات‌ها و سلاح‌ها در مسیر صلح کار نکردند این دیپلماسی جیغ گاهی تبدیل میشه به یک برای تشدید و بازتولید و . 🔖یک نمونه اش همین ویدئوهاییه که بهتون گفتم در این مدل ویدئوها که قبل و بعدش کات شده و ما فقط چند ثانیه از یک رخداد رو می‌بینیم، یک دختر که ما نمی‌دونیم دقیقا جرم یا اتهامش چیه،داره در مقابل مقاومت می‌کنه و میزنه و میخوره و جیغ میکشه... 🔖راستش اصلا نمی‌خوام راجع به این حرف بزنم که در واقعیت چه اتفاقی افتاده، یا اون دختر چه خلافی کرده یا پلیس منصف بوده یا نه؟ فقط میخواهم راجع به همین یک پلان حرف بزنم. همین یک پلان که ما می‌بینیم و ما رو غیرتی می‌کنه و ما رو به طرفداری وادار می‌کنه. او جیغ می‌کشه و ما احساساتی میشیم! و ما بدون اینکه فکر کنیم اون دختر مقصره یا نه؟ بدون اینکه فکر کنیم چرا همراه پلیس نرفته تا در به نتیجه برسه؟ چرا با خانواده اش تماس نمیگیره؟ و.... احساس می‌کنیم حق با اوست چون او دختره، صدای ظریف تری داره و بلده جیغ بکشه ممکنه بگید یک اگر بهش نشده باشه نمی‌کشه. راستش من یادم نمیاد چرخ و فلک شهربازی بهم ظلمی کرده باشه اما هروقت میرم اونجا جیغ میکشم خب تا اینجای کار ممکنه عصبانی شده باشید و فکر کنید چقدر بی‌احساسم و دلتون بخواد منو به سزای عملم برسونید، اما یادتون باشه من هم بلدم جیغ بکشم و مظلوم‌نمایی کنم شما رو در موضع اتهام قرار بدم 😊 راستش نه تنها من بلکه یک هم می‌تونه جیغ بکشه، همه زنهای دنیا میتونند در مواجهه با یک سوسک یا یک ترقه کپسولی یا دیدن مو روی لباس همسرشون یا دیدن حتی یک پلیس جیغ بکشند و از دیگران ترحم بخرند. همه رسانه‌ها میتونند با بیدار کردن احساسات سکسیستیِ مردم، یک متهم رو تنها بخاطر زن بودن یا بودن در ذهن مردم تبرئه کنند! ✖️وقتی به صِرف زن بودنِ یک خلافکار فکر می‌کنیم حق با اوست یعنی ما تسلیم شده‌ایم. باور کنید زنها هم با همه ظرافت و زیبایی و لَوَندی میتونند مرتکب و بشن و اگر این ظرافت و زیبایی و لوندی باعث بشه شما این احتمال رو از ذهنتون حذف کنید، شما یک سکسیست هستید همه ما فارغ از اینکه بلدیم جیغ بکشیم یا نه در برابر یکسانیم و در برابر ضابط قانون تسلیم هستیم چون قانون یک مقولهٔ انسانیه نه جنسیتی .
چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود کلا یک ساک داشت ،کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی … گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!” گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.” گفت: “کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟” گفتم: “آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی!” گفت: “مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول! اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی پسرم؟!” خجالت کشیدم …! حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم! زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمیریم توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم نون روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودند! آبنبات رو برداشت گفت: “بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.” دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم: “مادر جون ببخش، فراموش کن.” اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت: “چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد، شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!” در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد زیر لب می گفت: “گاهی چه نعمتیه این آلمیزر…!”