˖ درختِ بیستساله𐇲 ˖
شهر قائم؟ کیدینگ؟
خب بزارید از اول بگم ¯\_༼ ಥ ‿ ಥ ༽_/¯
اگه یادتون باشه سر اینکه حوزه آزمون خیلی دور بود ، بسی غصه خوردم ...
بعدش با خودم کنار اومدم و گفتم ایبابا اشکال نداره ده تا امتحان که بیشتر نیست و اینا ، و دیگه همه چیز اوکی بود تا اینکه رشیدم به حوزه آزمون... (•‿•)
حوزه مون توی ورزشگاهِ مدرسه بود(•‿•)
چه ورزشگاهی(((((•‿•)))))
یه گوشه دیوارش سوراخ بود و ازش کلی جوجه و پرنده میومدن و میرفتن..
ینی فکر کن میخای تمرکز کنی رو امتحان ولی صدای جیییک جییییک جوجه داره پردهگوشتو پاره میکنه (•‿•)
فکر کن میخای تمرکز کنی رو امتحان و خدا خدا میکنی یه وقت یکی از اون جوجه ها رو هوا تخلیه بار نکنه و شکوفه نزنه تو برگه پاسخنامهت (•‿•)
از اون ور جیغ جیغای اون مسئوله اونجا..
پروردگارا (((((•‿•)))))
ولی یکی از لحظاتِ قشنگش این بود که بعد از پخش قرآن ، صلوات خاصه امامرضا رو پخش کردن و آرامش ، آرامش ، آرامش:)
و مراقبامونم مهربون بودن!
یعنی تایم امتحان تموم شد بعد مسئول اصلی خودشو میکُشت که برررررگههههه ها رووو بگیریددددد !
مراقبا : باشه حالا( ꈍᴗꈍ)👐🏻
و خیلی صبور بودن موقع گرفتن برگه و به دانشآموز استرس نمیدادندکه اگه کسی زمان کم آورده استرس نگیره!
˖ درختِ بیستساله𐇲 ˖
من سر امتحانعربی، بخشِ ترجمه:
درمورد عربی هم ، خوب بود.. بجز ترجمه:)
من از خودم تو قسمت ترجمه ها ناراضی بودم:) چون وقت گذاشته بودم و خب انتظارم بیشتر بود ولی فکر کنم شببیداریم کارمو خراب کرد ... اشکالی نداره ، گذشت.