امروز قشنگترین روز امسالم بود بی‌شک!

پرفسور تسلا ساختش:»»»

میخام تعریف کنم براتون!

دیروز دقیقاً وسط ثبت‌نام کتابهای درسی خواهرم ، پرفسور تسلا بهم زنگ زد و گفت برنامه‌ت چطوریاس؟ میتونی بیای سالن مطالعه باهم درس بخونیم؟ و منم اوکی رو دادم و امروز به عنوان مهمان رفتم دانشگاه پرفسور تسلا⚡️ از صبح تا ظهر درس خوندیم ، ظهر رفتیم سلف و غذای خوردیم (قطعا عکسشو نمیزارم چون از به اشتراک گذاشتن عکس غذا خوشم نمیاد)، بعد رفتیم نماز و من نشستم از سختی کنکور اردیبهشت براش گفتم و دقیقاً اونجایی که از هیجان و استرس صدام اوج گرفت ، پرفسور تِسلا با آغوش تَسَلیٰ بخشش بهم آرامش داد و آرومم کرد و حالمخوب:» (یه گیف میفرستم بعد این عکس که قشنگ با رسم شکل بهتون بفهمونم منظورم چیه🧸) بعد پرفسور رفت سر کلاسش و منم رفتم سالن مطالعه دوباره درس خوندم تا ۳:۳۰، بعد کلاس پرفسور تموم شد ، رفتیم از بوفه چایی گرفتیم و حرف زدیم ، حرف زدیم، حرف زدیم:)) برای اولین بار کاکتوس گلدار دیدم ، پرفسور از درخت‌ها توت کند و بهم داد، باهم درمورد ریاضی۲ حرف زدیم ، مژه کنده شده پرفسور رو برداشتم گذاشتم توی کیف پولم تا بچسبونمش تو دفتر خاطراتم ، از ناراحتیام گفتم و پرفسور باهام صحبت کرد و بهم قوت قلب داد ، درمورد یکی از اقوام پرفسور که پس از سختی‌های فراوان موفق شد (که خیلی برگ‌ریزون و زیبا و جالب و عجیب و دلنشین و حالمخوب بود!)، و... و اسکار قشنگترین لحظه امروز هم تعلق میگیره به وقتی که رو‌به‌روی پاساژ ننه‌عباس وایساده بودیم و انقدر صحبتامون در مسیر رشد و موفقیت احساسی شد که آره دوستان وقتی دوباره پرفسور تسلا منو به آغوش تَسَلیٰ بخشش مهمون کرد ، بسی احساساتی شدم و آره. ما باید حق‌مون رو از این دنیا بگیریم و به قول اون جناب دانشمند عزیز مقیم فرانسه «یا کاری رو شروع نکن، یا وقتی شروع کردی بهترین اون حرفه باش!» خدایا ممنونم بابت امروز! از این امروز ها توی این سال و سال‌های آینده زیاد بزار، تنکیو🫀⚡️.

-آغوش تَسَلیٰ بخش پرفسور تسلا این شکلیه: *به همین قشنگی انرژی منفی رو از تنم میمشه بیرون و بهم وایب مثبت میده🫂

- یکی از روشهای درس خوندن اینه که برای کسی توضیحش بدی ! چون کسی رو نداشتم ، پاک‌کن‌م رو گذاشتم جلوم و اسمشو گذاشتم آقاهوشنگ و بهش کلی درس یاد دادم🤝😎

- گلای باغچه دانشگاه 🤏🏻

عکسای اصلی دست پرفسوره منتظرم بفرسته🤝

- چایی نبات 💛

- کاکتوس گلی💛🌵

پرفسورتسلا ی عزیزم! تو قشنگی مثل شکلایی که ابرا میسازن☁️✨

- مژهٔ پرفسور رو از کیف پولم درآوردم و چسبوندمش به دفتر خاطراتم:> دفترخاطراتم متبرک شد🤍