میدونی یه وقتایی میشه انقدر به خدا گفتیم خداجون بخدا این بار ، بارِ آخره و دیگه الا و بِلا تکرار نمیشه و فلان و بسان!
اما زدیم زیر قولمون که دیگه اصلا رویِ رفتنِ دوباره به سمت خدا رو نداریم!
از خودمون خسته و متنفر میشیم و با خودمون میگیم دیگه خدا هم از من متنفره بیشک !
اما دقیقاً قضیه برعکسِ عزیزِدلِمن! ...
- سورهی زُمَر ، آیه ۵۳
*نگا! خودش میگه: اوکی تا اینجا قبولکردی اشتباه کردی ؟! پشیمونی ؟ خب عالیه! از من نا امید نشو!
هیچوقت ازم نا امید نشو!
فکر میکنی ازت متنفرم و هیچکدوم از کارات لیاقت بخشش منو نداره؟
نهههه! تو برگرد پیشِ من ، تو خودتو بساز و جبران کن،منم قولمیدم میبخشمت🫂
تویی که برمیگردی پیش من ، برام عزیزترینمی! تو گرامی ترین آفریده بین همهی مخلوقاتِ منی! من دوست دارم ، خیلی خیلیییی بیشتر از اون چیزی که فکر کنی! تو برگرد پیش من و کم کم خودتو بساز ، کمکت میکنم روح آسیب دیدهت ترمیم بشه ! 🫂
* به قولِ حافظ :
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست:)))
* دقت کردید خدا توی این آیه از قیدِ "همه" استفاده کرده 🥲؟
#خواندنی
- ولی میدونی بنظر من اینجا فقط بحثِ شفا از مریضیِ جسمی و حالا سرماخوردگی نیست..
بحث بیماری روحی ام هست!
اینکه بیانگیزه و بی رقبت و افسردهایم یجور بیماری روحیِ!
باید به خالقمون نزدیکتر بشیم و رفیقتر بشیم و از خودش بخایم کمکمون کنه و این دلِ گرفتهی مارو شفا بده انشاءالله♡