🍃دیدم که جانم می رود...
کتاب دیدم که جانم می رود، خاطرات یک شهید را روایت میکند؛ مصطفی کاظم زاده. او در سال ۱۳۴۴ به دنیا آمده بود اما در عملیات مسلم بن عقیل در ۲۲ مهر ماه ۱۳۶۱ به شهادت رسید.
نویسندهٔ این کتاب با شهید یادشده، دوست و آشنا بودند
💢یکی از کتابهای مورد علاقه ی خانم عربی...
#پیشنهاد مطالعه 📚 👌
https://eitaa.com/Arabi_khadem_shohda
یا صاحب زمان وقتی میان نفس و هوس چنگ می شود، قلبم به چشم هم زدنی سنگ می شود؛ 😭
آقا ببخش که سرم گرم زندگیست؛ کمتر دلم برای شما تنگ می شود.😭😭
دلنوشته زیبای طلبه ی مجاهد جبهه انقلاب اعظم عربی..
#تلنگر
# طلبه مجاهد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #غروب_جمعه
#امام_زمان
https://eitaa.com/Arabi_khadem_shohda
🌱شهیدی که حضرت زینب سلام الله علیها را در بیداری دید.
شهید مدافع حرم محمد علی حسینی
شهید هجده ساله ای که هر چه اصرار می کرد مادرش اجازه نمی داد به سوریه برود.
به بهانه خرید برای منزل از برادرش پول گرفت و تصمیم گرفت برای رفتن به سوریه فرار کند و از تهران اعزام شود.
در حین فرار توسط مأمورین ایست و بازرسی مهریز مورد تعقیب می گیرد.
🔸در دل شب به بیابان می زند و راه را گم می کند.
🟢بانویی نقاب به چهره را می بیند شوکه می شود آستین پیراهن دست راستش را می گیرد چند قدمی همراهش می آید و به او می گوید؛
پسرم برگرد مادرت را راضی کن به ما می رسی.
شهیدی که در ماه محرم به دنیا آمد و در هفتمین روز ماه محرم در سوریه به شهادت رسید و مزارش در گلزار شهدای کرمان واقع شده است.
راوی مادر شهید محمد علی حسینی
شهید #محمد_علی_حسینی🌷
https://eitaa.com/Arabi_khadem_shohda
📸سه شهید مقاومت در یک قاب
🔹تصویری از شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید جهاد مغنیه و شهید هادی طارمی در یک قاب مشترک
انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید جهاد مغنیه🌷
https://eitaa.com/Arabi_khadem_shohda
هدایت شده از نشر شهید هادی
👈ازدواج شهید مدافع حرم #عبدالمهدی_کاظمی و همسرش به واسطه
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی #علمدار داشتم، کتاب علمدار، زندگی نامه ایشان مطالعه کردم.
این مطالعات به شکل کلی من را با #شهدا، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد.
🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر #حاجتی دارید، در خانه شهدا را زیاد بزنید.
وقتی این مطلب را شنیدم به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان #امام_زمان (عج) و از اولیا باشد.
🔹حاجتی که با عنایت #شهید_علمدار ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم.
🔸یک شب خواب شهید سیدمجتبی علمدار را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود.
شهید لبخندی زد و به من گفت #امام_حسین (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به خواستگاری تان می آید. نذرتان را ادا کنید.
🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگ تر دارم و غیرممکن است که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر #ازدواج کنم. غافل از اینکه اگر شهدا بخواهند شدنی خواهد بود.
🔸فردا شب سید مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود: جوانی هفته دیگر به خواستگاری دخترتان می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند.
شهید علمدار گفته بود که ما این کارها را آسان می کنیم.
🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم #پدرم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد، پدرم دیگر حرفی نزد و موافقت کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت.
🔸پدر بدون هیچ #تحقیقی رضایت داد و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به #عقد یکدیگر درآمدیم.
همان شب خواستگاری قرار شد با عبدالمهدی صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم! طوری که یادم رفت سلام بدهم.
🔸یاد خوابم افتادم. او همان #جوانی بود که شهید علمدار در خواب به من نشان داده بود.
وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است.
گفتم شما را در خواب همراه #شهید_علمدار دیده ام.
🔹خواب را که تعریف کردم #عبدالمهدی شروع کرد به گریه کردن. گفتم چرا گریه می کنید؟
در کمال تعجب او هم از #توسل خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن #همسر متدین برایم گفت...
راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی💗
📙برگرفته از کتاب شهادت آیه ها. اثر جدید گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از ابومهدی مدیا
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بانو زینب سلیمانی:
حضرت آقا، حکم رگ گردن
حاج قاسم رو داشت
+دنیا بداند
ما رویِ رگ گردن حاج قاسم
خیلی حساسیم
❤️✌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کاربر آمریکایی نوشته: حتی طبیعت هم به محور مقاومت پیوسته!
🔹 اینو دیگه خودشون میگن!
🇮🇷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان عج ❤️
درد و دلی با امام زمان علیه السلام 😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#طلبه مجاهد
هدایت شده از روایتگری شهدا
داستان پرواز .mp3
3.04M
صدای شهید
حاج عبدالله #ضابط را میشنوید...
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
☀️#نَسْأَلُ_اللَّهَ_مَنَازِلَ_الشُّهَدَاء
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
# دستنوشته اعظم عربی
تصویر سازی بسیار زیبا و عجیب خانم عربی از نحوه عروج ملکوتی اش چقدر عاشقانه و زیبا است ..
بسم الله النور
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبو،د یه دختری بود که وقتی تنها میشد میرفت پیش شهدا، انگار گلزار خونش شده بود. زمین مزار شهدا براش میشد آسمون خدا، جدا میشد از دنیایی که جدا بود از شهدا.
یه روز "از" غصه دوری از شهدا، دخترک رو مریض کرد، شهدا چند روز منتظر اومدن مهمونشون بودن ،وقتی فهمیدن مریض شده همگی پوتین عیادت پاهاشون کردن و چفیه سلامتی به گردن انداختن، رفتن توی شهر تا برسند به خونه دخترک، از غصه چشماشون پر از اشک شد! مردم رو دیدن که مشغول گناه و معصیتن، بوی گناه آزارشون میداد، هیچ خبری از خدا نبود. دلشون از غربت و گمنامی خودشون گرفت، وقتی به کوچه مهمونشون رسیدن دیدن کوچه آب و جارو شده و بوی گلاب همه جا رو پر کرده و دخترک با چادر سفید منتظر دم در ایستاده، با دیدن شهدا، دختر پیش اومد و دعوتشون کرد که مهمونش بشن، شهدا رفتن رفتن کنار حوض حیاط نشستن و قبل از اینکه احوال مهمونشون رو بپرسند از اوضاع شهر گفتن و گریه کردن دخترک همراه شهدا گریه میکرد و اشک چادرش رو خیس می کرد شهداء که کمی آروم شدن دیدن مهمون همیشگی مزارشون دلش تا خدا پرواز کرده و بوی غریبی گرفته، مثل خودشون شده، وقتی داشتن به گلزار برمیگشتند، مهمونشون رو هم با خودشون بردن تا دیگه هیچ وقت تنها نمونه حالا دیگه دخترک تنهای قصه ما کنار شهدا خونه داشت و دیگه تنها نبود..😭😭
# طلبه مجاهد
#فوق زیبا 👌👌
#پیشنهاد مطالعه ☝️☝️☝️
https://eitaa.com/Arabi_khadem_shohda
May 11