eitaa logo
ذاکرین آل الله
285 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
308 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی گرفته دور شما را گناهکار آقا چه میکنی تو مگر با گناهکار ؟ تو سربلند عالمی و سر به زیر ما تو عاری از گناهی و ماها گناهکار هرجا مقدمات گناهی فراهم است نشناخته همیشه سر از پا گناهکار مثل تویی شبیه مرا درک میکند ؟ تو نور و خیر و برکتی , اما گناهکار ... جای همه به سوی خدا توبه میکنم یک شب سحر کنی تو اگر با گناهکار اهل گناه مانده , فقط چون که وا نشد پایش به کربلای معلی گناهکار جایی نمانده , از همه جا رانده آمده باید که جا دهی تو و اِلّا گناهکار ... . . دیدم به خواب صحن تو راهم نداده اند آمد صدایتان که بفرما گناهکار ... 🔸شاعر: ___________________
امشب شب قدر است و من هستم گرفتار مولا ببین من آمدم با چشم خونبار من آمدم تا که براتم را بگیرم شاید برم امسال پابوس علمدار   🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
امشبی چشمِ امیدم به درِ رحمتِ توست تا سحر منتظرِ بخششِ بی غایتِ توست ای خدایی که کریمی و مُجیبُ الدَعوات تو ببخش آنچه که بخشندگی در وسعتِ توست همه ذراتِ جهان چشم به الطافِ تواند عرش تا فرش سرِ سفره ی با برکتِ توست می ستایند همه خلق تو را با دل و جان عزتم ده که جهانم همه در عزتِ توست خالقِ هر دو جهانم تویی ای ذاتِ کریم عالمِ کون و مکان در یدِ با قدرتِ توست آن که جانش عطشِ نورِ حقیقت دارد دائماً چشمه ی جانش طلبِ رحمتِ توست من که جز داده ی تو هیچ ندارم ز خودم ای خدا هر چه که دارم همه از دولتِ توست آمدم با تو کمی از تهِ دل حرف زنم دلِ من تشنه ی یک جره ای از صحبتِ توست رهروِ شب زده‌ام آمده‌ام بهرِ وصال بعلیِِ بعلی بر لبِ ما طاعتِ توست چقدَر این دلم ایوانِ طلا می خواهد به تولای علی که غمِ او غربتِ توست کربلا رفتم و دیدم بدنی بیکفن است شاهِ لب تشنه‌ی عریان که دور از وطن است! 🔸شاعر: ___________________________
بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است تمام حرف همین است که گنه نکنیم ز آن چه نفس بخواهد جدا شدن خوب است شده به یک سحری صاف کن دل خود را به آیه های خدا با صفا شدن خوب است به دل حقیقت محبوب را تو پیدا کن ز عشق های مجازی رها شدن خوب است چرا به پیش خلائق تو خم کنی سر خود ؟ شبی مقابل دلدار تا شدن خوب است صدای اهل قبور است می رسد بر گوش که : آی بنده رفیق دعا شدن خوب است از این دو دیده به غیر از گنه نشد حاصل ببند چشم ، که اهل بکا شدن خوب است ببین که قافله ی عمر می رود از پیش مرو به خواب که دور از خطا شدن خوب است مگر که بخت کند رو ،طبیب را بینی به درد بندگی اش مبتلا شدن خوب است در این لیالی رحمت اگر خدا خواهد مسافر حرم کربلا شدن خوب است 🔸شاعر: ________________________ 🔹
در شب قدر رخ ماه تو دیدن دارد ذکر یارب ز لبان تو شنیدن دارد قدمی رنجه کن ای دوست که در این شبها چهره بر خاک کف پات کشیدن دارد به تمنای تو من آمده ام ، می دانم در شب قدر گل از روی تو چیدن دارد بنویسید در این شام پریشانی ها قامت عاشق بیچاره خمیدن دارد شب قدر است به بازار ولایت آیید یوسفی می رسد از راه ، خریدن دارد تلخی هجر به شیرینی وصل انجامد عاقبت صبر به دلدار رسیدن دارد در شب قدر یقینا" به رسد در کویت هر که در راه غمت پای دویدن دارد خورد بر فرق علی تیغ شقاوت ، ای وای خون دلهاست که از داغ چشیدن دارد جامه بر تن بدرید از غم مولا امشب غم جانسوز علی جامه دریدن دارد "یاسر"از هجربه لب آمده جانش، گوید دل به وصل رخ گل شوق تپیدن دارد 🔸شاعر: ___________________________
در گدایی خودت نام مرا مشهور کن دستهایم را ز دامان بقیه دور کن چند وقتی میشود که چاه تاریکی شدم قلب تاریک مرا ای ماه غرق نور کن دوست دارم غرق دریای مناجاتت شوم مثل موسای کلیم الله من را تور کن راضیم حتی شده بازور برگردانیم من اگر توبه نکردم تو مرا مجبور کن شبهه هایم را بگیر و جای آن ایمان بده ای خزانه دار عالم جنس مارا جور کن تا مبادا بعداز این از پیش تو جایی روم با ولای مرتضی دور مرا محصور کن تا که قلب دشمنانت را بسوزانی، مرا روز محشر با محبین علی محشور کن ای که تقدیر مرا امشب مقدر میکنی داخل پرونده ام یک کربلا منظور کن چشمه اشکم فقط بهر تو میجوشد حسین جای دیگر گریه کردم چشم منرا کور کن 🔸شاعر: ___________________________
شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس برا بخشیده شدن رضای تو شرط خداس دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا منو زیر چتر مهربونیات پناه بده یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده من مزاحم تو و کار تو هستم می دونم من کلاغی ام که سربار تو هستم می دونم نکنه دیگه صدام براتو تکراری شده نکنه که گریه هام از روی بیکاری شده حق داری محل ندی اخه شما کجا و من حجت یکی یه دونه ی خدا کجا و من باشه خنده هات اقا باشه برای خوب خوبا منم اینجا دل خوشم با عشق این نوکریا برا بهتر شدنم یه فکری کن که دیر میشه هر کی از تو دور بشه توی لجن ها پیر میشه میخوام امشب تا میشه فکر یه رابطه کنم پیش تو پیش خدا یه اسمو واسطه کنم اونکه اسمش واژه صبرو پریشون میکنه روضه هاش ناموسیه چشاتو پر خون میکنه امشب اتیشه غمه توی نهاد روضه ام دَخَلتْ زینب علی ابنِ زیادِ روضه ام زینب و اسیری و کوفه و کاخ و بار عام همه چشما خیره شد به زینب و سر امام قمرش از روی نیزه اومده طشت طلا خیزرون چه میکنه با لب و دندون اقا زینب و یه کاروان خسته بین هلهله ست جلوی چشم رباب نگاهه زشت حرمله ست 🔸شاعر: __________________________
خداوندا! خداوندا! تو ای معبودِ سبحانم بسویت آمدم امشب نگه کن چشمِ گریانم اگر چه من خطا کارم، پر از زشتی ست کردارم گرفتارم گرفتارم، پشیمانم پشیمانم الهی عبدِ مفلس را دریغ از لطفِ خود منما بکش خطِ امان روی تمامیِ گناهانم ز دیده خونِ دل بارم لبالب از تمنّایم به خاک افتاده ام امشب فقط العفو می خوانم بیا و چشم پوشی کن ز لغزش های این عاصی به حقِ حیدرِ کرار امیرِ جانانِ جانانم به قدری از تو گشتم دور فکرش هم نمی کردم که هجرِ وصلِ تو روزی کند یعقوبِ کنعانم به حقِ حضرتِ زهرا(س) مرا رسوا مکن مولا خودم اقرار دارم که سراپا غرقِ عصیانم صدای نَم نَمِ اشکم چه غوغا می کند امشب که من شوقِ تمنای فقط یک جرعه احسانم خودت گفتی بیا می بخشمت بابِ کرم باز است چه بخشنده خدایی تو من از لطفِ تو حیرانم من امشب واسطه آورده ام آقای بی سر را چنان از سوءِ اعمالم به جانِ او پریشانم دلِ مجنونِ من دارد نوای یا حسین(ع) امشب بدونِ لطفِ اربابم تهیدست و هراسانم چقدر از کربلای او شمیمِ سیب می آید هوای عشقِ او امشب چو آتش ریخت در جانم دلِ دیوانه ام تنگِ حرم شد رحمتی فرما که من بیتابِ آن عطرِ ضریح و آن شبستانم 🔸شاعر: _______________________
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت گره خورده‌ست احیا با امیرالمؤمنین امشب تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم به دیدارت می‌آیم از جدالی سهمگین امشب پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است نگاهی کن به این درماندۀ گوشه‌نشین امشب شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من مقدّر می‌شود آیا برایم اربعین امشب؟ به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب 🔸شاعر: ________________________
"کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس تا الستانه و مستانه بگوییم بلی همه قدقامتیان را به تماشا بنشان تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند قدرنشناس‌ترین امت لات و هبلی کسی آن سوی حسینیّه نشسته‌ست هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی، باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید بحسین بن علیٍ بحسین بن علی" 🔸شاعر: ________________________
آسمان بود غرق دلشوره چرخ از گردشش پشیمان بود حس و حالی غریب حاکم بود گیسوی نخل ها پریشان بود شب نمی خواست تا سحر بشود شب شبیه غروب دلخون بود در و دیوار ناله می کردند دم هوهوی باد محزون بود مقتل کوچه ها قدم به قدم روضه می خواند و نوحه سر می‌داد هق هق چاه کوفه هم آن شب داشت از غصه ای خبر میداد بانگ "حی علی الصلاة" آمد پا شد از جای خویش "خیر العمل" رفت تا صبح را کند بیدار آنکه خود بود نور صبح ازل در خانه ز شرم، ساکت بود در دل ذوالفقار غصه نشست "ارجعی" خواند و از سر شوقش گریه کرد و عمامه اش را بست داخل کیسه را نگاهی کرد چند خرما و چند تا نان بود وقت رفتن رسیده بود و غمش غربت سفره ی یتیمان بود به کمر شال سبز خود را بست بود مشغول ذکر، لب هایش دخترش در نگاه آخر خود رفت قربان قد و بالایش در طوافش پرنده ها گریان آسمان ضجه می زند: برگرد به سفر میروی و این دنیا بی تو دیگر صفا ندارد، مرد! شال او را گرفت حلقه ی در گویی از قصه ای پریشان بود در خانه به التماس افتاد در خانه به فکر جبران بود فکر جبران زخم سی ساله زخم آن در که در مدینه شکست آن دری که نداشت تاب لگد سوخت و استخوان سینه شکست وسط خطبه خواندن مادر آتش افتاد بر دل حیدر ناله ی "فضة خذینی"، آه ... غنچه ای ناشکفته شد پرپر مادری یک تنه به عشق علی در مصاف چهل نفر کافر لگد و تازیانه یک طرف و یک طرف دست بسته ی حیدر دست بسته، طناب، آتش و دود روضه در بزم واژه ها برپا است تازه این شد شروع غصه و غم شیعه دلخون ز دست بستن هاست آه از داغ عصر عاشورا ترس و اندوه بی امان حرم اضطراب امام سجاد و داغ نامحرم و زنان حرم بستنِ دستِ مرد می باشد پیش همسر اگرچه سخت اما باور من نمیشود دیگر بستن دستهای زینب را اهل بیت حسین را در راه زیر باران سنگ آزردند زینبی را که سایه اش را هم کس ندیده، به شام می بردند 🔸شاعر: ________________________
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید توان دیدن اشک یتیم درمن نیست نثار خَرمن جان علی، شرر نکنید اگرچه قاتل من کرده سخت بی‌مهری به چشم خشم،به مهمان من نظر نکنید اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید ازآن خرابه که شب‌ها گذرگه من بود بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید به پیرمرد جذامی سلام من ببرید ولی زمرگ من او را شما خبر نکنید ز کوچه ای که گرفتند راه مادرتان تمام عمر شما هم چو من گذر نکنید 🔸شاعر: ________________________