eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
شور – حضرت زهرا سلام الله علیها تو فاطمیه/دلا میگیره/یاد مدینه/عزا میگیره تو مدینه یه عده نامرد/که واقعاً خیلی بَدَن با بی حیایی/حضرت زهرا رو زدن با بی حیایی اُمّ ابیها رو زدن تو گل یاس پرپری یا فاطمه/فدای عشق حیدری یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه... ای باغبان ِ/باغ ولایت/داغ دل ِ تو/داغ ولایت ای شده جان نثار دلبر/فدایی ِ زاه ولی تو وادی ِ غم/بی بَدلی بی مَثَلی نافله خون ِ نشسته ی بیت علی نور دو دیده ی علی یا فاطمه/یار شهیده ی علی یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه... ای آشنای ِ/غربت کشیده/جوانی امّا/قَدِت خمیده تا به فلک رسیده آری/سوز شرار غم تو ب لب عالم نوحه و ذکر و دم تو کربلا هم شد ادامه ی ماتم تو تو در میون شعله ها یا فاطمه/حسین،میشه سَرِش جُدا یا فاطمه غریب کربلا حسین یا ثارالله...  
زمینه  بعد از شهادت – حضرت زهرا سلام الله علیها   یا زهرا/از غمت بی تب و تابم کردی دلم و سوزوندی آبم کردی رفتی و خونه خرابم کردی بیا ببین ای/حامی مکتب چادر خاکی/بر سر زینب فاطمه جانم... یا زهرا/دل به خون نشسته شد واویلا دست من که بسته شد واویلا پهلوتم شکسته شد واویلا حسن به یاد ِ/صورت نیلی همش می خونه/روضه ی سیلی فاطمه جانم
شور/زمینه -  زبانحال امیر المؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها علی بی تو غریب و بی کَسه/که تویی همه صبر و قرارم دیگه خونجگری برام بسه/مرو ای همه دار و ندارم گریه های مُدام تو کشته من و/نماز ِ بی قیام تو کشته من و دل و دلبرم/وای... گل پرپرم/وای... دُشمنِت خیلی بی حیا شد و/خجالت زده ی تو شدم من دستت از دامنم جدا شد و/خجالت زده ی تو شدم من مغیره و قنفذ و عده ای لعین/من چی بگم که تو شدی نقش زمین تویی یاورم/وای... گل پرپرم/وای... از کبوتر خسته ی غریب/می سوزه تو اسیری پر و بال روضه های تو در مسیر اشک/میشه اوّل روضه ی گودال تازیانه تبدیل میشه به خنجری/جدا میشه میون قتلگاه سری نور هر دو عین/وای... ولدی حسین/وای...
دوبیتی‌های فاطمیه: 👇👇👇👇👇 نخلی که شکسته ثمرش را نزنید مرغی که زمین خورد پرش را نزنید دیدید اگر که دست مردی بسته دیگر در خانه همسرش را نزنید گرفتی از مدینه گفتنت را دریغ از من نمودی دیدنت را ولی با من بگو ساعت به ساعت چرا كردی عوض پیراهنت را دل از غم فاطمه توان دارد ، نه و ز تربتِ او کسی نشان دارد ، نه آن تربتِ گمگشته به بَر ، زوّاری جز مهدی صاحب الزمان دارد ، نه كمی از غسل زیر پیرهن ماند كمی از خون خشك بر بدن ماند كفن را در بغل بگرفت و بو كرد همان طفلی كه آخر بی كفن ماند حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود نگاه سرد مردم بود و آتش صدا بین صدا گم بود و آتش به جای تسلیت با دسته ی گل هجوم قوم هیزم بود و آتش ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای زهرای پاک ، ای غم زیبای دلنشین تو خواندنی ترین غزل عاشقانه اي من با که گویم این که بهارم خزان شده ماهـم به خــاک تیـره غربت نهـــان شده بانوی بی نشان که به هرسو نشان ز اوست رفت از برم به قامت همچون کمان شده من بودم و باب هل اتی را بستند امكان رسیدن به خدا را بستند ای كاش بمیرم كه خجالت زده ام من بودم و دست مرتضی را بستند
امشب دل سنگ کوچه ها می گرید یک شهر ، خموش و بیصدا می گرید تشییع جنازه غریب زهراست تابوت به حال مرتضی می گرید ای از ازل به عرش خدا تاج “فاطمه” سیب بهشتی شب معراج “فاطمه” فردا که اختیارشفاعت به دست توست هستند انبیا به تو محتاج “فاطمه در جهان تا زنده ام گويم ثناي فاطمه دست حاجت مي برم سوي خداي فاطمه گر براي درد بي درمان مداوا طالبي رايگان درمان كند دارالشفاي فاطمه دیگر آن خنده‌ ی زیبا به لب مولا نیست همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست قطره ی اشک علی تا به ته چاه رسید چاه فهمید که کسی همچو عـلـی تنها نیست گر نگاهی به ما کند زهرا دردها را دوا کند زهرا کم مخواه ازعطای بسیارش هرچه خواهی عطا کند زهرا ای خاکِ درِ تو تاجِ سرها زهرا وی قبر تو مخفی ز نظرها زهرا تا باب شفاعت تو باز است چه غم ؟ گر بسته شود تمام درها زهرا آمد او از کوچه اما از علی رو می گرفت زیر چادر دستهایش را به پهلو می گرفت بازویش حتی توان شانه کردن هم نداشت تا که زینب را برای شانه گیسو می گرفت ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم روزی كه تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم یتیمان جز دو چشم تر ندارند به غیر از خاک غم بر سر ندارند چو مادر مرده ها باید فغان کرد که طفلان علی مادر ندارند هر چه گفتند و شنیدم نمی از دریاست ما چه گوییم ز مدح تو که مداح خداست قرنها می گذرد از شب دفن تو ولی شیعه می سوزد از این درد که قبر تو کجاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جوری زدند آینه از چند جا شکست در بین خلق حرمت شیر خدا شکست ای کاش می شکست...نه ...آیینه خورد شد در پیش چشم های علی سینه خورد شد تا دست های حیدر کرار بسته شد گویی که ذوالفقار غرورش شکسته شد می سوخت بی صدا پر پروانه ی علی آتش گرفته بود در خانه ی علی سخت است باورش که چهل مرد، هم زمان در کوچه می بَرَند علی را کشان کشان افسوس ...غیرِ فاطمه ی در میانِ دود یک شهر روبه روی علی ایستاده بود از ذوالفقار حیدر کرار کینه داشت آن کس که روی چادر زهرا قدم گذاشت یاس علی! بریده بریده نفس نکش با قامتی که سخت خمیده نفس نکش بودی به دور حیدر کرار در طواف شد ناتمام حج تو با ضربه ی غلاف در شعله دیدنی شده راز و نیاز تو آتش دخیل بسته به چادر نماز تو نرگسی
خوابی و یا بیدار؟! خوبی یا که پردردی؟! حرفی بزن‌! جان مرا که بر لب آوردی! تسبیح را گم کرده ای ! یا گوشوارت نیست؟ با چشم خون مرده به دنبال چه میگردی؟!  با زخمهای سینه ات مردانه جنگیدی.. با دنده ی یک دنده ات مردانه سر کردی… حتی طبیب از دیدن حال تنت جا خورد! تب میکنی !میسوزی! اما باز هم سردی… ماندم چرا از دور رنگ صورتت سرخ است! وقتی که از نزدیک میبینم تورا زردی! پوریا هاشمی
الله_علیها آفرینش ز دولت زهراست کعبه مات عبادت زهراست نخل های فدک که چیزی نیست دو جهان ملک حضرت زهراست هر که پیغمبر و وصی شده است بی تعارف عنایت زهراست همه خدمتگزار فضّه شدند فضّه اما به خدمت زهراست پدرش هم که رفت تا معراج شک ندارم به دعوت زهراست گرچه با آب روزه اش وا شد نان عالم ز برکت زهراست زهد او را ببین که کهنه حصیر بالش استراحت زهراست فاطمه در حمایت علی است و علی در حمایت زهراست ” طاعت مفترض ” که می خوانیم در حقیقت اطاعت زهراست ولی امر ماست مثل علی شیعه دینش ولایت زهراست شرح و تفسیر داده مادر را عمر زینب روایت زهراست راضیه عالمه اغیثینی مادرم فاطمه اغیثینی پوریا هاشمی
الله علیها لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود قطره با یک گوشه ی چشم تو دریا می شود از کرامات تو آوردند در تاریخ که دختر نه ساله ای امّ ابیها می شود وصف شأنت در حدیث قدسی لولاک حق یا که در شرح نزول قدر معنا می شود ای بنازم چادر پر وصله ات را که از آن یک یهودی خانه اش عرش معلّی می شود حضرت صدّیقه ای حرفت کلامت حجت است هر کسی شاهد بخواهد از تو رسوا می شود عید من روزیست که غم ها به پایان می رسد مادرم بعد از سه ماه از بسترش پا می شود جامه ی نو چیست ؟ ما با جامه ی مشکی خوشیم قفل های بسته با هر یک نخش وا می شود آب و نان و فکر و ذکر و هستی ما فاطمه ست لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود پوریا هاشمی
|⇦•آرومه دلم قبل رفتنت... جانسوز و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها آرومه دلم قبل رفتنت منو حلال کن تو خونه‌ ی من خیلی زدند منو حلال کن زهرایِ علی، منو حلال کن تا آخر عُمر جالت از تو می کشم یاس کبود زیر لب می گم تو کوچه کاش که دست من بسته نبود یاس کبود تنها دار و ندارم، بمون‌کنارم بمون‌کنارم زهرا اگر بری تو، یاری ندارم یاری ندارم وای زهرا... جان فاطمه علی گریه نکن ای مرد غیورم توی این سه ماه تنها شدی ای سنگ صبورم شرمنده ام اگه نشد برای غربتت کاری کنم شرمنده ام اگه نمیتونم دیگه تورو یاری کنم کاری کنم علی دردت به جونم ای مهربونم اشکاتو پاک کن علی تو مخفیانه امشب شبانه زهراتو خاک کن وای زهرا... *امشب گریه میخواد، داد نمیخواد، مثل خونه علی این شبا باید آروم‌گریه کنی، زانوهاشو بغل کرده، تازیانه دنیامو ازم گرفت .. آتیش آرزوهامو ازم گرفت ... خدا لعنت کنه این مغیره رو مادر بچه هام و ازم‌گرفت ...*
انتظار را باید از مادر شهید گمنام پرسید ما چه می‌دانیم دلتنگی غروب جمعه را؟
|⇦•راه ما راه زهراست... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا راه ما راه زهراست پرچم شیعه برپاست ضامن این عَلَم بدونید  که سرخی خون این شهداست شبیه مادرشون  شهیدا بی نشونن  همیشه شعر جنون برای ما میخونن که فاطمیون تو دل خون  پای هم میمونن توی راه علی سینه سپر بودن همشون  که تا بوده همین بوده مرام  فاطمیون یا زهرا ...یا زهرا یاد دلای پرخون کارون و هور و مجنون خاطره دلاورامون‌که از دلامون نمیره بیرون که از شلمچه هنوز صدای زهرا میاد برای مُرده دلا دَمِ مسیحا میاد که تا دلامون میشه مجنون باز یه لیلا میاد اگه میگردی دنبال سعادت و عزت هنوزم‌میگذره راه از سه راهی شهادت یا زهرا ..یا زهرا واسه ی عاشق این بس که بدونه که هرکس رفته شهید شده مسیرش از اشک‌ و عزای فاطمیه است شهادت هرکی میخواد باید به زهرا بگه تو روضه حرف دل و‌مثل شهیدا بگه براش بمیریم یا بمونیم هرچی مولا بگه تو این دنیای وانفسا خدارو بندگی کن اگه میخوای شهید باشی شهید زندگی کن یا زهرا ....یا زهرا
قبر ما سوخته هاجنّت ما خواهد شد بنویسند اگر بر لحد ما زهرا
|⇦•دیگه این زنده بودن... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها دیگه این زنده بودن، به کار من نمیاد پاشو خانوم خونم، به تو کفن نمیاد عزیزِ دلم، یعنی دیگه ندارمت؟! چجوری باید، توی تابوت بذارمت؟! زهرای من، به خدا میسپارمت سنگینیه غمِ، زخم رو پهلوت یه طرف سنگینیه تابوت یه طرف سنگینیه غمِ، کبودیِ روت یه طرف سنگینیه تابوت یه طرف زهرا، خدا نگهدارت... دیگه دارم می‌میرم، نشون به اون نشونی که دنیا زندگیم و گرفته تو جَوُونی امیدِ علی، نا امیدم نکن نرو یادم نمیره، هجوم پشت اون در و آتیش زدن، گلِ یاس حیدر و سنگینیه غمِ، آتیش معجر یه طرف سنگینیه اون در یه طرف سنگینیه غمِ، محسن پر پر یه طرف سنگینیه اون در یه طرف زهرا، خدا نگهدارت کارِ خونه میوفته، دیگه رو دوش زینب وای از اون روضه ها که، گفتی تو گوش زینب میگفتی یه روز، توی گودال قتلگاه می مونه حسین، زیر نعلای مرکبا غوغا میشه، میونه عرش خدا سنگینیه غمِ، ناله ی زینب یه طرف سنگینیه مرکب یه طرف سنگینیه غمِ، زخمِ لَبالب یه طرف سنگینیه مرکب یه طرف حسین جانم، عزیزِ مادر من : محمدجواد صادقی یوسف زندیه
|⇦•منی که توی این شهر... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها منی که توی این شهر سلامم بی جوابه هنوزم روی دستم جای رد طنابه اما وقتی تو باشی همه دنیا بهشته نباشی رو سر من همه دنیا خرابه اگه تو بری خانومم بی تو‌ من مظلومم از دیدنت چند روزه محرومه محرومم مگه اون دست با این صورت چه کرده ؟ می پوشونی صورتت رو، نفساتم‌ چه سرده همه جونت پُر درده ،دست نامرد چه‌کرده ؟ چی میشه فاطمه جان کنارمن بمونی حرف رفتن نزن تو آخه خیلی جوونی تو بری من می میرم قاتلم میشه یادت خاطرات جسارت در و دیوار خونه تو‌همه‌کس وکار من، جانِ من یارِ من رحمی به این حال من، این‌ حال زارِ من بچه هاتم هنوز کوچیکن و تنهانم پر خواهش رو لب من ،التماسِ تو چشمام شد بریده نفسهام، غم یاره تو‌چشمام اگه تو بری خانومم بی تو‌ من مظلومم از دیدنت چند روزه محرومه محرومم
نمی خواهم بِرَنجانم دلت را بی سبب اما چگونه مرگ یک مادر چهل تن متّهم دارد؟!
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها تو روضه ی مادر باید همه وجودمون خرج بشه، باید مثل علی استخون هامون هم درد بگیره، آخه روضه روضه ی ناموسه، دردِ استخوان داره...* نجّار کاش از ابتدا بی میخ، در می ساخت هرگز کسی اینگونه‌ دردسر، نمی خواهد مادر تَقَلّا می کند قدری رها گردد دیوار پیله کرده، میخِ دَر نمیخواهد ـــــــــــــــ داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد من زمین خورده ترین مردِ جهانم ای داد من جوانم تو جوان پیر شدی پیر شدم زود می‌اُفتد از این غم ضربانم ای داد نوزده سالگی‌ات قسمت ما حیف نشد چشم خوردیم من و تازه جوانم ای داد من که لب دوختم اما جگرم را چه کنم می‌شود تا دو سه خط روضه بخوانم : ای داد *جگرم داره میسوزه، هنوز داره یادم میآد، طناب انداختن گردنِ من، میکِشیدن، چهل تا نامرد رحم نکردن، جلو چشام زنم رو زدن...* همه‌ی شهر به اُفتادنمان خندیدند همه دیدند که پاشید تَوانم ای داد هفت جای بدنت تا در مسجد بشکست و نمی‌شد به تو خود را برسانم ای داد *شیشه ی عُمرم رو جلوم خُرد کردن...* همه گفتند علی بود و زنش را کُشتند من جگر سوخته از زخمِ زبانم ای داد دَرِ خیبر ، صفِ دشمن؛ همه هیچ این غم را نتوانم نتوانم نتوانم ای داد حسن لطفی ببین میتوانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گیرِ من آسمانی بمان اگر می شود می توانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان *فاطمه نانِ خانه رو که پخت، گفت: فضه من میرم داخل حجره، اگه صدام زدی و جواب ندادم بدون به دیدارِ بابام رسول الله رفتم، آرام فاطمه رفت، پارچه ای روی خودش انداخت، فضه میگه: بعد از دقایقی صداش زدم"یا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰه" جواب نیومد" یا بِنْتَ خَدِیجَةُ الْکُبْرَی" هیچ صدایی نمیآد، وارد حجره شدم دیدم بعد از این همه درد کشیدن آروم خوابیده، همون لحظه حسنین وارد شدن، مادرمون کجاست؟ گفتم: آقازاده ها! خوابیده مادر، گفتن: فضه! کی دیدی مادرِ ما توی این موقع روز خواب باشه؟ گفتم: آقازاده ها! خدا صبرتون بده، دو تایی اومدن تو حجره، خودشون رو انداختن رو مادر... گفتم: آقازاده ها برید باباتون علی رو خبر کنید، این دوتا آقا زاده ها دوان دوان، نفس نفس میزدن، گریه می کردن، هق هق می کردن، رسیدن جلو دَرِ مسجد، بابامون علی رو صدا کنید... شیخ عباس قمی نوشته: وقتی امیرالمؤمنین اومد تو چهارچوبِ دَرِ مسجد ایستاد، حالِ این بچه هارو که دید فهمید چه خبر شده همونجا غش کرد، آب به صورتِ علی زدن، امیرالمؤمنین به هوش اومد، هی تا خونه چند بار خورد زمین، بلند میشد، اومد رسید بالا سَرِ خانومش، دست بُرد زیرِ سَرِ فاطمه، فاطمه جان! دید جوابی نمیده زهرا، فاطمه جان! من پسر عموتم، جوابی نداد، اشکِ علی سرازیر شد، فاطمه جان جوابِ من رو بده من علی هستم، اشکش چکید رو صورتِ خانوم، به امر خدا زهرا برگشت، چشای بی بی باز شد، فقط برا دلِ علی برگشت...