زهیر بن قین یکی از شهدای کربلاست. وی قبل از ماجرای کرببلا از طرفداران افراطی عثمان بود.
بعد از اتمام حج ، در راه برگشت به کوفه ، امام حسین علیه السلام زهیر را به ملاقات خود دعوت کرد
او بعد از تشویق همسرش و گفتگوی مختصر با امام، به ایشان ملحق شد، و در نهایت در روز عاشورا در کربلا شهید شد.
روایت است که زهیر در مسیر مکه تا کوفه با پسر عموهایش خیمه ها را دور از حضرت برپا میکرد،
تا با امام روبرو نشود
امام علیه السلام قاصدی برای زهیر فرستاد. قاصد گفت امام تو را می خواند.
زهیر که از همراهی با امام اکراه داشت مانده بود چه کند!
همسرش گفت سبحان الله آیا پسر پیامبر قاصد به سوى تو می فرستد و تو پاسخ نمیدهی؟
چرا نزدش نمی روى و سخن او را نمی شنوى و بر نمی گردی؟ لذا زهیر نزد امام رفت
در هیچ منبعی در مورد گفتگوی امام و زهیر اشاره ای نشده است و کسی خبر ندارد که در این ملاقات چه گذشته.
اما وقتی زهیر از خیمه امام خارج شد و برگشت به همسر خود گفت آزادى که پیش خاندانت بروی ، زیرا من دوست ندارم به سبب من گرفتار شوى
بعد رو به همراهان کرد و گفت هر که می خواهد ، با من همراه شود ، وگرنه این آخرین دیدار ماست ...
منبع: الإرشاد ، جلد ۲ ، صفحه ۷۲
.
📌سبک جدید زمینه ی امام حسین ع و اربعین و پیاده روی کربلا:
#ویژه_ی_اربعین
بند اول:
واسه کرب و بلا داره دلشوره این دل باز
همه اومدن و نشده که من آقا بیام
من و این همه حسرت و کوله ی جامونده
دوری از حرم تو عذابه می باره چشام
نشه بمونم
حرم تو شده توی این شب و روزا بهونم
منو میبری بس که کرم داری من که میدونم
نگو نمیشه
دوری مثل سنگه قلب من مثل شیشه
یه نگاهی به این دل کن باز مثل همیشه
بند دوم:
من و خاطره های قشنگ توو صحن و سرات
قاب عکس حرم رو دیوار اتاق منه
کسی که چشیده آقا مزه ی عشق تو رو
مگه میتونه لحظه ای از تو دل بکنه
منو صدا کن
نمیگیره دعام واسه قلبم خیلی دعا کن
اربعین داره میرسه حاجت من رو روا کن
بنویس برام
که منم با پای پیاده سمت تو بیام
میخونی حرفای دلم رو حتما از چشام
*ماجرای مداحی ملاباسم برای اربعین چیست*
در مورد مداحی که *ملاباسم کربلایی* برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟
آیامیدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدن که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را می خوانند برای زوار اربعین 😭 ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعداً توسط آقای *باسم کربلایی* مداحی می شود .
ترجمه نوحه را در زیر میخوانید
تا ان شاء الله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند:
👇👇👇👇👇👇
*تِزورونی اَعاهِـدکُم*
به زیارت من میآیید، با شما عهد میبندم
*تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم*
میدانید که من شفيع شمایم
*أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم*
اسامیتان را ثبت میکنم
*هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
*وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه*
قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
*أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه*
من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من میآیید
*یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه*
ای که جانهایتان را به بهای زیارت من به کف گرفتهاید
*عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه*
بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران!
*تواسینی شَعائرْکُم*
عزاداریهایتان به من دلداری میدهد
*تْرَوّینی مَدامِعْـکُم*
و اشکهایتان مرا سیراب میکند
*اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم*
من و زخمهایی که بر تن دارم به شما دلداری میدهیم
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
*هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ*
خوش آمدید ای که وعدهتان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر میشوید
*إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ*
آمدید در حالی که نه گرما برایتان مهم بود و نه سرما
*وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر*
قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر
*اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ*
در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمیکنم
*عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم*
در وقت دیدار پیشتان میآیم و دور نمیشوم و رهایتان نمیسازم
*مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم*
پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
*یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی*
ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کردهاید
*تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟*
میدانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی میاندازد؟
*بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی*
به یاد آن دست بریدهای که فریاد زد: مرا دریاب
*صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی*
و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بیبرادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد
*کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ*
تیر هجرت کمرم را شکست
*نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ*
بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید
*اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ*
سفارش این پرچم را به شما میکنم
*هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
*یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ*
ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کردهاید
*اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ*
حاجتتان را میدانم، نیازی به گفتن نیست
*وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ*
قسم به گلوی شیرخواره، حاجتتان را برآورده میکنم
*یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ*
زائران من، عهده کردهام که هر بیماری را شفا دهم
*اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ*
برادر زینب به خاطرتان شاد شد
*هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم*
خوش آمدید صدایتان میزند
*یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم*
مرد غیرتمند به شما درود میگوید
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
*زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی*
زینب هنگامی که شما را میبیند که زیارتم میکنید، میگوید:
*تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!*
کاش در جنگ حاضر میشدید
*ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی*
که مرا به اسیری نمیبردند و مرا غارت نمیکردند
*و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی*
با تازیانههای خیانت نمیزدند
*تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره*
صدایم میزند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت
*اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم*
شما را بر این مصیبت میگریانم
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من،خوش آمدید.
https://eitaa.com/Arbabhosyn
.
20230816_090911-AudioConverter.mp3
1.61M
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#تک_ضرب #سنگین
▪️#نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
من دختر سه ساله ي مولا حسينم
در دشت غُصّه لاله ي مولا حسينم
معناي عشقم
ماه دمشقم
مظلوم رقیه...
آن بلبلم اندر قفس يارا ندارم
شوق و هوس بر گلشن و صحرا ندارم
جز آرزوي ديدن بابا ندارم
چشمم پُر آب است
قلبم كباب است
مظلوم رقیه...
در كربلا آتش گرفته دامن من
رحمي به حال من نكرد اهريمن من
آخر مرا گردد كفن پيراهن من
جان مي دهم جان
در شام ويران
مظلوم رقیه...
پايم شده پُرآبله در راه شامات
ديدم جفا از مردم گمراه شامات
هست عمّه ام خورشيد و من هم ماه شامات
روزم چو شام است
عمرم تمام است
مظلوم رقیه...
نامم رقيّه دختري دُردانه هستم
گَنجِ گِرانم ساكنِ ويرانه هستم
عشق پدر شمع است و من پروانه هستم
سوزم دمادم
در آتش غم
مظلوم رقیه...
با آه و غم گشته عجين آب و گِل من
درد بزرگي هست يارب! در دل من
شهزاده ام امّا، خرابه منزل من
غم گشته يارم
بابا ندارم
مظلوم رقیه...
بار دگر «سيّدبشير» آن شاعر من
هم شاعر و هم نوکر و هم ذاكر من
آمد به شام و شد در اينجا زائر من
بهر قيامت
خواهد شفاعت
مظلوم رقیه...
34869.mp3
4.5M
نوحه سنتی و زنجیر زنی حضرت رقیه
▪️▪️▪️▪️▪️🥀🥀🥀🥀🥀
رقیه فدا شد
عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد
خرابه شبانه ، چنان کربلا شد
چه شوری به پا شد ، حرم نینوا شد
چه هنگامه ای در اسارت بپا شد
شبانه خرابه چنان کربلا شد
میان غم و اشک و آهِ یتیمان
گُلِ ناز مولا رقیّه فدا شد
هوای پدر در سرش بود و پر زد
دمی از جدایی نیاسود و پر زد
چه حالی نصیب دل کودکان شد
به ناله تن عمه فرسود و پر زد
عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد
خرابه شبانه ، چنان کربلا شد
دوباره شده بزم اندوه فراهم
یکی بر سر و سینه می زد دمادم
یکی یا رقیّه بگوید پیاپی
یکی اشک خون ریزد از دیده نم نم
چه خوابی مگر دیده بود این سه ساله
که بربسته روی لبان شعر ناله
فقط نام بابا صدا می زد آن جا
به رخساره اش خونِ دل بسته هاله
عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد
خرابه شبانه ، چنان کربلا شد
بغل کرده عمّه ، گل پرکشیده
دو دستان او را نهاده به دیده
به گریه دوصد بوسه سازد نگارش
به مانند بوسه به نای بریده
هنوز جای شلّاقِ دون بر تنش بود
سرِ بی بدن خفته بر دامنش بود
سکینه به سینه زنان نوحه خوانَد
رقیّه نه وقتِ سفر کردنش بود
عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد
خرابه شبانه ، چنان کربلا شد
کجایی ابوفاضل ای شیرِ نامی
که دادِ رقیّه سِتانی ز شامی
و با هیبتت لرزه بر دشمن آری
بگیری ز آنان عجب انتقامی
شبیه گل ناب سیمای زهرا
رقیه عزیز دل و جان بابا
مدد سروری کن که هرساله گوید
به مدح و عزای تو شعری غم آرا
عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد
خرابه شبانه ، چنان کربلا شد
#حضرت_رقیه_خاتون
روضه شده امشب به نام یک سه ساله
پای غمش جان می دهم با آه و ناله
نامش رقیه دختر دُردانه ی شاه
بابا بُوَد خورشیدِ عالَم ، دخترش ماه
واویلتا که عمر او طِی گشت با غم
سیلی ،خرابه ،تازیانه ،درد و ماتم
این قِصّه ی پُر غُصِه را گوید به بابا
از شام و کوفه ، کربلا گوید به بابا
بابا نبودی دختر تو پیر گردید
از زندگی بعد تو دیگر سیر گردید
دیدی که ارث مادرت بر من رسیده
در شام غم بابا شده مویم سپیده
دیدی که از دوریِ تو رفته شکیبم
خوش آمدی بابا ، تویی تنها طبیبم
در شام و کوفه تا تو را کردم بهانه
زد دشمنت از کینه بر من تازیانه
بابا ببین شد غَرق غم کُلِ وجودم
بالا نمی آید دگر دست کبودم
بعد تو دیگر روی آرامش ندیدم
هر جا که رفتم طعنه هایی می شنیدم
بابای من از روی تو شرمنده هستم
تو سر جدا گشتی ولی من زنده هستم
بابا ببین از غصه چشمان تَرم را
کو دامنت تا که به بر گیری سرم را
بابا دعایم کن که من زنده نَمانم
بعد تو دیگر ، من چرا باید بمانم ؟
اینجا رقیه عقده از دل باز کرده
در پیشِ عمّه از قفس پرواز کرده
.
#زمزمه_زبانحال_حضرت_رقیه (س)
چشمای من منتظره ببین نگاهم به دره
الهی که بابا بیاد تا منو با خود ببره
ز تو هستم بی خبر بابا
میایی کِی از سفر بابا
فغان وآه و واویلا (۳)
خسته شدم از زمونه گریه ی من بی اَمونه
بمن بگیدبابام کجاست دردمو عمه میدونه
از این ویرونه شدم خسته
رو صورتم جای یک دسته
فغان و آه و واویلا
.
#حضرت_رقیه_خاتون
#نوحه زمینه ، سنگین ، واحد ، شور
(به همه سبکها خوانده میشود)
#محرم۱۴۰۲
سلام ای بابا حسین خوش اومدی تو خرابه
دل دخترت بابا از دوریِ تو کبابه
سلام ای بابا حسین خوش اومدی گُل پرپر
تو خرابه اومدی به دیدنم اما با سر
تویی نور دو عینم تویی بابا حسینم
حسین بابای خوبم (۴)
بذار برات بگم من از خاطراتم ای پدر
سیلی و کعب نِی بود سوغات ما از این سفر
زجر ملعون ای بابا تا نامت را از من شنید
با ضرب تازیانه ناز مرا هم می خرید
ببین افسرده حالم شده شکسته بالم
حسین بابای خوبم
نبودی ببینی که دستای عمه رو بستند
بابا کجا بودی که پهلوی من رو شکستند
شبیه مادر تو شده همهُ وجودم
بدن و دست و بازوم ، صورت و چشم کبودم
غم تو کرده پیرم بی تو بابا می میرم
حسین بابای خوبم
.
#نوحه_زمینه_وشور_حضرت_رقیه (س)
بارونیه چشمای دختری که دلگیره
بابا دلم از غربت این خرابه میگیره
آسمون انگار غمی تو چشماش نشسته
درد یتیمی پر و بالمو شکسته
فصل غم اومده ببین اسیرم
سه ساله ام ولی باغصه پیرم
بابای خوب من (۴)
دیدی که از مادرتو نشون گرفتم
ارثی از اون بانوی قدکمون گرفتم
بابا کجا بودی که پهلو مو شکستند
بابا کجا بودی که دست عمه رو بستند
شده شبیه فاطمه وجودم
صورت و دست و چشم کبودم
بابای خوب من
بی تو بابا بهار من مثل خزونه
بغض غریبی از دلم روضه میخونه
بابا به من بگو چرا روی تو گلگونه
خورده مگه چوب یزید لبت پرخونه
چرا شده حنجر تو پاره پاره
دیگه دل پریشون طاقت نداره
بابای خوب من
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
از غصه ی این فاصله بگذار نگویم
از غربت این قافله بگذار نگویم
از شمر نگو تو، به تلافیش پدر جان
از چشم بد حرمله بگذار نگویم
از قصه ی این صورت زخمی که نگفتی
از قصه ی این آبله بگذار نگویم
من پیر شدم جان تو آن دم که به پا شد
دور سر تو هلهله... بگذار نگویم
افتاد به بازارِ غلامان و کنیزان
روزی گذر قافله... بگذار نگویم
از بابت این درد سرِ معجر پاره
دارم ز عمویم گله... بگذار نگویم
بابا صدقه هیچ ولی خاری و دشنام
دادند به این عائله... بگذار نگویم
هر گاه سرت خورد زمین عمه زمین خورد
دق کرد از این قائله... بگذار نگویم
#نوحه_واحد_یا_سنگین_حضرت_رقیه (س)
خوش اومدی به دیدنم بابا
دیر اومدی بی کفنم بابا
سر تو روی دامنم بابا (خوش اومدی تو)
داغ تو کرده بابایی پیرم
از صورت تو بوسه میگیرم
روی تو میبینم و می میرم (خوش اومدی تو)
[بابای خوب من حسین جانم(۳) بابا حسین جان]۲
بابا بیا دو چشم خود وا کن
سه سالتو بیا تماشا کن
رویم ببین و یاد زهرا کن (بابای خوبم)
[بابای خوب من حسین جانم(۳) بابا حسین جان]
بابا بگو که پیکرت چی شد
زیر سُمِ اسبا تنت چی شد
واویلتا انگشترت چی شد(برات بمیرم)
وقتی که تیر به حنجرت اومد
خون از دو چشم خواهرت اومد
به من بگو چی به سرت اومد (برات بمیرم)
[بابای خوب من حسین جانم(۳) بابا حسین جان]
#نوحه_واحد_یا_سنگین_حضرت_رقیه(س)
بابایی ، دشمنت کرده اسیرم
نگاه کن ، غم تو کرده چه پیرم
چشم انتظارتم ، عمه چه بیقرار
بابا بیا ولی ، تنهای مان نذار
آه ، قد خمیده ، دختر شاه ، کس ندیده
وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲)
بابایی ، پاره کردن معجر من
نرفته ، چادر اما از سر من
نایی نمانده در ، دستان و پای من
شد عمه زینبم ، بابا عصای من
آه ، دست دشمن ، مانده روی ، صورت من
وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲)
بابایی ، از داغ تو می میرم
من توی ، خرابه عزا می گیرم
بابا شده کبود ، پلک چشم ترت
لبریز گرد و خاک ، شد موهای سرت
آه ، شد دل کباب ، رویت شده ، از خون خضاب
وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه
#نوحه_واحد_حضرت_رقیه (س)
دختر پادشاه عالم رقیه
نگین انگشتر خاتم رقیه
اسم قشنگ و ناز تو تو سینه مونه
دمشق تو رقیه جان مدینه مونه
تو اعتبار مایی(رقیه جانم)
داروندار مایی (رقیه جانم)
وای ٬ یارقیه یا رقیه یارقیه (۴)
بابا ببین که غمها کرده چه پیرم
آخرش از عشق تو بابا می میرم
بابا نگفتی که بری گلت می میره
بعد تو دیگه دل من همش می گیره
دختر ناز بابا (رقیه جانم)
سه ساله ی کربلا (رقیه جانم)
وای ٬ یا رقیه یا رقیه یا رقیه
سایه ی دست دشمن روی سر من
تازیونه جواب چشم تر من
دست کوچیکمو ببین جای طنابه
ازلب خشکیده ی تو دلم کبابه
از ناقه افتادی تو (رقیه جانم)
با ناله جان دادی تو (رقیه جانم)
وای ٬ یا رقیه یارقیه
ویراننشین شدم که تماشا کنی مرا
مثل قدیم در بغلت جا کنی مرا
گفتم میایی و به سرم دست میکشی
اصلاً بنا نبود ز سر وا کنی مرا
آن شب که گم شدم وسط نیزهدارها
میخواستم فقط که تو پیدا کنی مرا
از آن لبی که دور و برش خیزرانی است
یک بوسهام بده که سر و پا کنی مرا
با حال و روز صورت تغییر کردهات
هیچ انتظار نیست مداوا کنی مرا
معجر نمانده است ببندم سر تو را
پیراهنت کجاست که بینا کنی مرا
وقتی که ناز دخترکت را نمیخری
بهتر اسیر زخم زبانها کنی مرا
حالا که آمدی تو؛ به یاد قدیمها
باید زبان بگیری و لالا کنی مرا
عمّه ببخش دردسر کاروان شدم
امشب کمک بده که مهیّا کنی مرا
#بابا_حسین
قدّ من کوتاه بود و نیزه ها خیلی بلند
خواستم بر زخمهایت بوسه بگذارم، نشد
#مرثیه_حضرت_زینب #مصائب_شام
#مرثیه_حضرت_رقیه
احوال من که جای شرح و بیان ندارد
از آن رقیه دیگر طفلت نشان ندارد
بعد از تو مبتلاییم پیری زودرس را
این کاروان پدر جان دیگر جوان ندارد
مهمانی تو در شام شب سرد و روز گرم است
این خانه هیچ سقفی جز آسمان ندارد
بوی غذا می آید خیلی گرسنه هستم
این شهر لامروت یک مهربان ندارد
ما پیش پات خوردیم از دستشان کتک را
با رفتن تو دیگر این سفره نان ندارد
بابا ببخش انقدر از دست من میفتی
باید تورا بگیرم دستم توان ندارد
شیرین زبانی ام نیز با گوشواره ام رفت
لکنت گرفته دختت، دیگر زبان ندارد
خونمردگی دستم از تنگی النگوست
این زخم ارتباطی با ریسمان ندارد
در حال جستجوی انگشتر تو هستم
غمگین نشو رقیه قد کمان ندارد
جز کاسه ای پر از خون در چهرهات نمانده
انگار صورت تو اصلا دهان ندارد
باید تقاص خود را از خیزران بگیرم
من را نبوس امشب؛ لبهات جان ندارد
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
=============================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها حرمی که روضه خون نمیخواد حرم رقیه است😭😭😭
#السلام_علیک_یا_حضرت_رقیه