هنوز خونِ تو در قتلگاه میجوشد
چه کرده با دلِ عشاق جسمِ درهمِ تو
دوباره ماهِ غمِ تو تمام شد اما
چگونه دل بِکَنم از لباسِ ماتمِ تو
*امشب امام رضا میخواد برای همه ی ما روضه بخونه، روضه خون امام رضاست، ما هم گریه کن...*
یابنالشبیب! عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
یابنالشبیب! عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
پیشِ بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب! بر سرِ او داد میزدند
یابنالشبیب! دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را زدند
یابنالشبیب! آتش خیمه امان نداد
فرصت به روی زخمی دختران نداد
یابنالشبیب! بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد توان نداشت
از پیشِ نیزههایِ شکسته عبور کرد
او را به دستهای خودش جمع و جور کرد
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
#شاعرحسن لطفی
غریبِ گودالی، یارالی
تشنه و بی حالی، یارالی
زیرِ سُمِ اسبا، یارالی
زخمی و پامالی، یارالی
چیزی نموند از بدنت
با همه چیز میزدنت
تنها تویِ یه گُلِ جا
غریب گیر آوُردنت
صدات چه آرومِ، یارالی
تیغِ رو حُلقومِ، یارالی
مادرمون میگه، یارالی
بچه ام مظلومِ، یارالی
رگات چه نامرتبِ
شمر چقدر بی ادبِ
به من میگه تَنِ حسین
به زیرِ نعلِ مَرکبِ
تنها نذار مارو، یارالی
خیمه ی زن هارو، یارالی
می سپاری دستِ کی؟ یارالی
زینبِ کبری رو، یارالی
غصه مگه امون میده
بی تو رقیه جون میده
خولی داره به لشکرش
خیمه هارو نشون میده
*اباصلت دید امام رضا عبا به سر کشیده و افتان و خیزان داره میاد، جوری که روایت میگه: پنجاه بار امام رضا به زمین نشست و بلند شد، همینطور مثل مار گزیده امام رضا داره به خودش میپیچه... فرمود: اباصلت! فرش های حجره رو جمع کن، میخوام مثلِ جدم حسین جون بدم، میخوام این صورتم رو رویِ خاک بذارم، هی بگم: حسین!...اما جوادش اومد سرِ امام رضا رو بغل گرفت...
تویِ این عالم قرار نیست، سرِ هیچ کشته ای رویِ زمین بمونه اِلا حسین... همه رو یکی بود سرشون رو بغل بگیره، اما اربابِ من و تو اون لحظه های آخر صورتش رو گذاشت رویِ خاکِ کربلا، از زیر چشم هی داره خیمه هارو نگاه میکنه، دید یکی از دور داره میاد، به سر میزنه، به سینه میزنه...*
به سمت گودال از خمیه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
*نوشتن امام رضا اینقدر غریب بوده، کسی رو نداشته براش گریه کنه، زنهای توس مهریه هاشون رو بخشیدن، گفتن: مهریه هامون رو میبخشیم، فقط به ما اجازه بدید ما بریم تشییع جنازه امام رضا، میگن: امام رضا کسی نداره، ما بریم زیرِ تابوتش رو بگیریرم، زنهای شهر توس همه گُل آوُردن، رویِ تابوتِ امام رضا ریختن، همه گریه میکردن برا امام رضا، اما یه شهر دیگه هم من سراغ دارم، زنهای اون شهرهم همه جمع شدن، روی پشت بامها رفتن، بعضی هام اون پایین می رقصیدن، کف میزدن، هلهله میکردن، چه خبر شده؟ میگن: یه عده خارجی آوُردن، ای حسین!
روح ایمان
سیّدی مولا رضا جان!
السّلام ای هشتمین مِهر ولایت
السّلام ای بَحر اَلطاف و عنایت
ای فروغِ آفتابِ رحمتِ حق
ای مسیرَت بر همه راهِ هدایت
حُجَّتُ الله، ای امام اِنس و هم جان
خوانَمَت با سوز و آه و چشم گریان
آمدم با کوله بارِ جرم و عُصیان
ای رضا جان!
روح ایمان
سیّدی مولا رضا جان!
ای حریمِ قدسِ تو دارُالشِّفایم
مسجدُالحرام و مَروه و مِنایم
صحن هدایت و بقیع و سامرا
و کاظمین و کربلایم
روزی ام کن، ای وَلیّ کِبریایی
که شَوَم من مُحْرِمِ کرب و بلایی
در مسیرِ پاکی و اِخلاص و تَقوی
چون شهیدان
روح ایمان
سیّدی مولا رضا جان!
.
🔹مداومت بر #زيارت امام رضا عليه السلام از #راه_دور نيز آثار و بركات فراواني دارد.
🔸چنانچه در احوال #علماي بزرگ آمده است كه از راه دور ارتباط خود را با حضرت حفظ ميكردند كه چشمه هاي #معرفت بي شماري نيز براي آنها گشوده ميشد.
#دو_خط_منبر
#درس_اخلاق / مرحوم استاد فاطمی نیا
پس از سلام نوشتم که خانه ات آباد
ندادِ درس به جز عاشقی به من استاد
به جلوه ایی کند ناز تا خود محشر
کبوتری که به نام تو می شود آزاد
به چشم هیچ کسی جز خودت نمی آیم
فدای لطف پدر که مرا به دستِ تو داد
نمی شود که به اینجا رسید و سجده نکرد
به سجده رفتم و گفتم که هرچه بادا باد
چقدر پنجره فولاد دلبری بَلَد است
چقدر دل گره خورده به پنجره فولاد
نگفته لطف کند او، نگفته آگاه است
اگر چه حاجت خود را کسی برد از یاد
دَمِ ورودی بٰابُ الجَواد مادر گفت
از این در آمده هر کس از او گرفت اولاد
هزار و یک سخن از لطف او به لب دارم
غبارِ صحن شفا داده کور مادر زاد
نوشته ام که مرا بعد مرگ بگذارند
کمی کنار ورودی صحن گوهر شاد
امام رضا السلطان..
.
🌷شهید عبدالحمید دیالمه :
#انقلاب، هر زمان یک #موج می زند
و یک مشت #زباله را بیرون می ریزد.
#رویشها_و_ریزشها
.
تا حالا شده که خسته بشی دلت بگیره
تا حالا شده حس کنی جوونیت داره میره
تا حالا شده نیت بکنی جایی باشی که
غصه هات بمیره
شونه ی خستگی هات کجاست
کجا آرامش این دلاست
بهترین جا واسه عاشقی
حرم امام رضاست
کیه اونی که تو سختیها پناهته
امام رضاست
کیه اونی که همیشه چشم به راحته
امام رضاست
کیه اونی که نگاش توی نگاهته
امام رضاست
منو میشناسی همون گدام
نتونستم حرمت بیام
تو خودت یه کاری کن برام
جزو دلتنگای کربلام
میبینی بارونیه چشام
تو خودت یه کاری کن برام
تا حالا شده حس کنی که هیشکی رونداری
تا حالا شده تنهاشی تو اوج بی قراری
اما فکرشو بکن که حتی توی برزخ
امام رضا رو داری
اونیکه فکر من و شماست
دَم مردنم کنار ماست
همه دلخوشیم تو زندگی
حرم امام رضاست
کیه اونیکه صاحب اختیارته
امام رضاست
کیه اونی که اونیکه همیشه بی قرارت
امام رضاست
کیه اونیکه حس میکنی کنارته
امام رضا ست
حرمت خونه خستهها ست
هر موقع میری برو بیاست
هم مدینهست هم کربلاست
آب سقا خونهتون شفاست
خاک صحنای تو کیمیاست
هم مدینه ست هم کربلا
کیه اونی که دلت میخواد صداش کنی
امام رضاست
کیه اونی که دلت میخواد نگاش کنی
امام رضاست
کیه اونی که میخواد جون فداش کنی
امام رضاست
وقف تو میشه صدای من
میخوامت امام رضای من
ای برات کربلای من
حرمت خواب شبای من
ای بهشت با صفای من
ای برات کربلای من