#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
با زبانی پُر گلایه مقتلم تحریر شد
آیه های غربت من یک به یک تفسیر شد
تو غریب کربلا و من غریب شهر شام
ماجرای غربتم مثل تو عالم گیر شد
من نگفتم بی تو میمیرم بیا حالا ببین
تازه خواب کودکی هایم دگر تعبیر شد
پینه هایِ لایِ انگشتانِ من را دیده ای ؟
ای دل آرامم کجایی خواهر تو پیر شد
در میان این لباس کهنه روی سینه ام
ماجرای رفتن تو مثل یک تصویر شد
من خودم دیدم که زیر دست و پا افتاده ای
مثل آیینه تنت پاشیده و تکثیر شد
بین گودال آمدم هرچه صدا کردم حسین
دشمن کف زد صدای ناله بی تاثیر شد
پیکر تو زیر نعل تازه وا میشد زهم
پیکر من زخمی از جای غل و زنجیر شد
آنکه بُرد عمامه تو معجر از رویم کشید
هر دو گیسوها اسیرِ پنجة تقدیر شد
تا نیفتی از سرِ نیزه به زیر دست وپا
خواستم دامن بگیرم زیرِ نیزه دیر شد
گوبه سردارِ سپاهت رفتی وبارفتنت
خواهر گیسو سپیدت هرکجا تحقیر شد
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_______________________
#نوحه_شبهای_محرم
#دهه_دوم_سوم
#قمربنی_هاشم
ای قمر هاشمیان ابوفاضل مدد
عموی صاحب الزمان ابوفاضل مدد
صحن و سرایت ، قبلهٔ حاجات
باب الحوائج ، عموی سادات
جانم اباالفضل
مادر تو کوه ادب ابوفاضل مدد
شیر زن کل عرب ابوفاضل مدد
ام البنین را ، نور دوعینی
فرموده مولا، ذخر الحسینی
جانم اباالفضل
پشت و پناه حرمی ای علمدار من
دلخوشی خواهرمی ای علمدار من
لشگر پس از تو ، می پاشد از هم
با رفتن تو ، شد قامتم خم
جانم اباالفضل
خوردی عمود آهنین ای علمدار من
با صورت افتادی زمین ای علمدار من
دامن گرفته ، زهرا برایت
با گریه کرده ، پسر صدایت
جانم اباالفضل
#نوحه_شبهای_محرم
#دهه_دوم_سوم
#قمربنی_هاشم
#قاسم_نعمتی
زمزمه حضرت رقیه سلام الله علیها
به سبک : سلام آقا....من الان روبروتونم
➖➖➖➖➖➖➖
سلام بابا...بیا بنشین به دامانم
سلام بابا...ببین در کنج ویرانم
سلام بابا
سلام بابا . ببین گیسو سپیدم من
به آغوشم . تورو آخر کشیدم من
پدر جانم
یه ماه میشه...که لبهام و نبوسیدی
چِشِت روشن... لباسِ پارم و دیدی؟
پدرجانم
خبر داری؟..شبا رو خاکا می خوابم
ببین کرده... موهای سوخته بی تابم
پدر جانم
از اون شب که. ..کتک خوردم چشام تاره
منو بد زد... لباسامم پر از خاره
پدر جانم
یه جمله من...میگم با این سرِ پُر درد
بدون جایِ.... بغل کردن .بلندم کرد
پدر جانم
ازون مجلس ... دیگه من با همه قهرم
بهم میگن.... کنیزِ مردمِ شهرم
پدر جانم
یه پیغامم... بابا واسه عمو دارم
بیار چادر... آخه من آبرو دارم
پدر جانم
شاعر: #قاسم_نعمتی
.
با این ابیات در حال و هوای روضه دل مان را همنشین دل #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کنیم
فرازی از زیارت #زیارت_ناحیه
روضه از زبان بقیت الله الاعظم
من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم
بی تابِ سربریدة ماهِ محرمم
با گریه هر غروب من از حال می روم
با هر فرازِ ناحیه گودال می روم
صبح وغروب ،ندبه کنان گریه می کنم
این روضه را به مادرمان هدیه می کنم
برنیزه تکیه داد وز جایش بلند شد
دردش گرفته بود صدایش بلند شد
فرمود: زنده ام به کجا حمله می کنید
نامردها به خیمه چرا حمله می کنید
کارِ مرا تمام نکرده کجا ؟سنان!!!!
اینجا کنارِ لشگری از گرگ ها بمان
با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح
با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح
اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد
اینجا به بعد شیون زنها شروع شد
دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای
بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای
دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه
با عمه آمدند به بالای قتلگاه
جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه
دیدم چگونه عمه ما می کند نگاه
هرکس رسید نیزة خود را شکست ورفت
یک استخوان ز سینة آقا شکست و رفت
یک عده بر تمام تنش سنگ می زدند
یک عده بر لباسِ تنش چنگ می زدند
در آن میانه حرمتِ آئینه ها شکست
وقتی که شمر آمد وبر سینه اش نشست
از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد
هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد
تا که زرویِ پیکرِ بی سر بلند شد
فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد
اینجا به بعد گریة من رنگِ خون شود
گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود
اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند
باور کنید عمة مارا کتک زدند
راه فرار از حرم آنروز بسته شد
با چوبّ نیزه پهلوی زنها شکسته شد
آن شب زنانِ سوخته یاور نداشتند
آن شب بنات فاطمه معجر نداشتند
#قاسم_نعمتى ✍
#ناحیه #ناحیه_مقدسه
#زیارت_ناحیه_مقدسه
.
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را
در یک غروب سرخ بلای عدیده را
با نالهام زمین و زمان گریه میکند
از مادر ارث بردهام این اشک دیده را
من با همین لبان خودم نیمههای شب
بوسه زدم گلوی بریده بریده را
یعقوبم و بدست خودم بین بوریا
چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را
یادم نمیرود که چگونه مقابلم
بستند دست عمّۀ قامت خمیده را
یادم نمیرود سر شب لحظه فرار
فریادهای دختر گیسو کشیده را
هنگام جابهجائی سر روی نیزهها
دیدم شکاف حنجر و خون چکیده را
لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد
دیدم سپاه روی بدنها دویده را
یک تار موی عمّۀ ما را کسی ندید
پوشانده بود نور حسین این حمیده را
بزم شراب و طشت طلا جای خود ولی
خون کرده صحنهای دل محنت کشیده را
دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش
طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
==========================
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را
در یک غروب سرخ بلای عدیده را
با نالهام زمین و زمان گریه میکند
از مادر ارث بردهام این اشک دیده را
من با همین لبان خودم نیمههای شب
بوسه زدم گلوی بریده بریده را
یعقوبم و بدست خودم بین بوریا
چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را
یادم نمیرود که چگونه مقابلم
بستند دست عمّۀ قامت خمیده را
یادم نمیرود سر شب لحظه فرار
فریادهای دختر گیسو کشیده را
هنگام جابهجائی سر روی نیزهها
دیدم شکاف حنجر و خون چکیده را
لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد
دیدم سپاه روی بدنها دویده را
یک تار موی عمّۀ ما را کسی ندید
پوشانده بود نور حسین این حمیده را
بزم شراب و طشت طلا جای خود ولی
خون کرده صحنهای دل محنت کشیده را
دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش
طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
==========================
#اربعین
شمیم اربعین ؛
قدم قدم زحوالی خاک کرببلا
صدای پای زنی قدخمیده می آید
عقیله بنی هاشم به گیسوان سپید
برای دیدن آن سربریده می آید
#قاسم_نعمتی
#اربعین_راجهانی_کنیم
#اربعین
#زیارت
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند
صدهزاران چواویس خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند...
یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
#قاسم_نعمتی
#اربعین
زینبم من که علمدار غمم
به خدا قافله سالار غمم
منکه پیغمبر رنج و آهم
من سفیر ابی عبداللهم
ریشه ی آب و گلم با اشک است
چون تسلای دلم با اشک است
من بلا دیده ترین زن هستم
عهد غم با لب دلبر بستم
فاتح غربت عاشورایم
کربلا نائبة الزهرایم
فاطمه زاده ام و طاهره ام
در بیابان بلا صابره ام
نام من شرح تمام است به عشق
روی عشاق همه سوی دمشق
مدفنم قبله عرش نبوی است
بارگاهم هچو حریم علویست
دست بوسم حرم آل الله
خون من خون رگ ثارالله
حال دلخسته و زار آمده ام
بهر دیدار نگار آمده ام
سینه پر آتش و لب ها خاموش
مانده سوغات سفر در آغوش
بهر من مانده به جز روی کبود
زان سفر پیرهنی خون الود
یاد دلدار دلم غرق مهن
قلب من پاره تر از پیراهن
شرح غمها و مصیبات کنم
سخن از غربت سادات کنم
قسمتم رنج و بلا شد ای وای
صبح تا عصر چه ها شد ای وای
ز غریبی سخنم قاصر شد
شاه مظلوم “بِلا ناصِر” شد
چه بگویم من از آن وضع عجیب
ناله ی این زهیر این حبیب
باغ شد طعمه ی طوفان بلا
مَصرع لاله بود کرب و بلا
اولین لاله چسان پرپر شد
اربا اربا بدن اکبر شد
بعد از او یاسمن ازهم پاشید
جسم پور حسن از هم پاشید
آن کفن پوش و عسل نوش وصال
زیر سمها بدنش شد پامال
شد شدائد ولی اندم احساس
کامد از علقمه صوت عباس
بعداز آن رشته احساس گسست
تیرکین ساقه یک غنچه شکست
مرغکی را ز جفا پر کندند
روی دست پدرش سر کندند
دور تا دور حرم نا محرم
یک کمر تا شده از این همه غم
آمد و دست به قلبم بگذاشت
پرده ی صبر به کَربَم بگذاشت
ترسش این بود که گردم بی تاب
شدت داغ کند قلبم آب
خم شد و زیر گلو بوسیدم
بعد از آن لحظه چه غمها دیدم
دیدم ” ابدانِ بِلا اَکفان” را
بین صحرا ورق قرآن را
آسمان گشت دگر تیره و تار
عرش تا فرش همه گرد و غبار
دیدم از تل همه ی غوغا را
جلوه ی غربت عاشورا را
یک سری روی نی آویخته بود
بین یک دشت بدن ریخته بود
به خدا نور دو عینم گم شد
زیر سم جسم حسینم گم شد
باب بی حرمتی اندم شد باز
با اسارت سفرم شد آغاز
قافله تا که زگودال گذشت
این چهل روز چهل سال گذشت
کی مصیبات زمین گیرم کرد
به خدا داغ حسین پیرم کرد
دشمن و مستی و شادی کردن
منو ازجسم حسین دل کندن
بی حسین رفتم از این کرب و بلا
جانب کوفه و آن شام بلا
صاحب روضه مکشوفه شدم
قد خمیده وارد کوفه شدم
بعد هجران سه روزه با یار
دیدمش سوخته رخ نیزه سوار
بی جواب است سوالم ز وصال
قرص مه بود چرا گشته هلال
سخت بگذشت برایم یک داغ
که در آورد صدایم یک داغ
داغ آن میکده ی ابن زیاد
مجلش عشرت آن بد بنیاد
صحنه ای دیدم و بی تاب شدم
از خجالت به خدا آب شدم
مردم از بی کسی و زنده شدم
پیش طفلان همه شرمنده شدم
گشتم از عقده و کردم تبعید
جانب شاه بلا ، کاخ یزید
من و هشتاد و چهار گلدسته
ره چهل منزل و طفلان خسته
کاخ حمراء و بیابان و عطش
چشم سقا و یتیمان و عطش
عزم بشکستن غیرت ای وای
کعب نی سیلی و تهمت ای وای
راس در صندوق و گه بر نی بود
در پیش سینه زنان ، روی کبود
بسکه سر،بازی این مردم شد
وای دیگر شب و روزم گم شد
لطمه ای سخت به سادات رسید
ره به دروازه ی سادات رسید
نام دروازه که ساعات نبود
جای تسبیح و عبادات نبود
پایگاه همه رقاصان بود
جایگاه طرب مستان بود
بعد تجهیز سه روزه با ساز
کوچه گردی حرم شد آغاز
همه ابعاد جفا سنجیدند
چه مسیری بَرِ ما بگزیدند
دم دروازه و بازار شلوغ
حرفهای بد و القاب دروغ
بینشان فحش دمِ رایجی است
کمترین تهمتشان خارجی است
بدترین لحظه برایم آن بود
رَهَم افتاد در آن کوی یهود
بر تلافیِّ قیام خیبر
حمله کردند به سوی معجر
ریشه ی هرچه حیا را کندند
پرده محمل ما را کندند
سنگ کین از همه سو برسرریخت
وان یکی آتش و خاکستر ریخت
ازحرارت همه پیکرها سوخت
دامنو گیسوی دخترها سوخت
درد ، بسیار و ندارم مونس
من نگویم سخنی زان مجلس
خیزران دست ز نسل نمرود
یک سرو تشت و لبی خون آلود
آنقدر چوب لبانش بوسید
ضربه ، شیرازه ی لبها پاشید
بوسه گاه نبوی شد ویران
کرد تغییر صدای قرآن
شدم از غصه دگر خانه خراب
دور تا دور سرش غرق شراب
حال با اینهمه غم آمده ام
با قد و قامت خم آمده ام
اربعینی غم و محنت دیدم
من چهل روز مصیبت دیدم
کنج ویران گل لاله جا ماند
حیف در شام سه ساله جا ماند
کو؛ که هنگامه ی امداد شده
گریه کردن دگر آزاد شده
#قاسم_نعمتی
#امام_زمان ارواحنافداه
#امام_زمان_گریز_اربعین
اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها
آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها
روزی اشک ما همه در چشم های توست
ای ناله دارِ تنگِ غروب و سپیده ها
تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق
نازِ تو می کشند گریبان دریدهها
میگفت عاشقی که تو را در بغل گرفت
مائیم و اشک حسرتی و این شنیدهها
آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر
چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها
ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا
ما را دعا کنی وسط برگزیده ها
تا میشویم لحظهای دلتنگ کربلا
دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها
ره وا کنید قافله سالار می رسد
زینب برای دیدن دلدار می رسد
#قاسم_نعمتی
#اربعین
#نوحه_اربعین
#زمینه_اربعین
🎙نوحه زمینه به سبک منواشکی ...
زجا برخیز ای برادر _رسیدم با دیده تر
بریزم ِخاک غریبی_ کنارِ ِقبر توبر سر
حسین جان - سلام ای سر بریده
رسیدم -ولی قامت خمیده
اسیری - توانم را بریده
قسم براین ِ گیسوی سپیدم
پس از تویک روز خوش ندیدم
چه هادیدم تا اینجا کنارِ تورسیدم
حسین جان عزیزمادرم
تورادیدم هر کجائی - سوارِ برنیزه هائی
شنیدم ِ بالای ناقه -نمی دانی چه صدائی
حسین جان - چهل منزل به هر جا
شنیدم - به گوشم ناسزاها
امان از - ِ نگاه خیره سرها
تو هم بر نیزه هاگریه کردی
به احوال زنها گریه کردی
کنارِ محملها ِ مثل زهراگریه کردی
ز خون رنگ وبوگرفتم- حنا بر گیسوگرفتم
به پیش چشم حرامی - به آستینم روگرفتم
حسین جان شکسته حرمت من
کجاها کشیده کاریک زن
امان از ِ نگاه ِشوم دشمن
مگو زینب از چه سربه زیری
سراغی از رقیه نگیری
نموده جان بر لب دختر ت را این اسیری
#قاسم_نعمتی
#اربعین
#نوحه_اربعین
🎙نوحه به سبک سردار غریب ...
آمد خواهرتو.باچشم گریان
مهمانت رسیده.برخیزای حسین جان
من روضه بخوانم .با موی سپیدم
میدانی چگونه.تااینجا رسیدم
واویلا واویلا
دیدم هرکجایی.برنیزه سرت را
می امد به گوشم.سوز و آه زهرا
دنبال تو بودم.باچشمان خونبار
کار من کشیده.بعدتو به بازار
واویلا واویلا
چشمت روشن ای شاه.ازعضه کبابم
دیدی بی کس و یار.دربزم شرابم
دشمن خارجی گفت.بر ناموس حیدر
چوب خیزران خورد.لبهای تو دلبر
#قاسم_نعمتی
#اربعین
آروزی زائران اربعین
اربعین ای کاش میلیونها نفر
بالباس مشکی و چشمان تر
باظهور مهدی صاحب زمان
همچونان سیلی خروشان،بی امان
راه را سوی مدینه واکنند
روبه سوی وادی الزهراکنند
لرزه اندازند برجان یهود
زیرپاها له کنند آل سعود
پرکنند از دسته های سینه زن
گنبدالخضراء تاصحن حسن
گل دهد باغ و بهار فاطمه
تاشود پیدا مزار فاطمه
بعداز آن بااقتداری بی نظیر
میکند جلوه نگاری بی نظیر
میشود درسرزمینها حجاز
پرچم جانم حسن دراحتزار
انشاالله
#اربعین_راجهانی_کنیم
#قاسم_نعمتی
#اربعین
غزل مصیبت اربعین
بعد از چهل غروب رسیدم کنار تو
پُر کرده جای تو بغلم را مزار تو
چینم بجای شاخهٔ گل دور خاک قبر
این چند شاخه دختر نیلی عذار تو
با یاد آتش جگرت گریه می کنم
شاید که اشک دیدهام آید به کار تو
قلب من از لباس تنت پاره تر شده
آیینه دلم شده این یادگار تو
باخطبه های حیدری ام کوفهتا به شام
نگذاشتم که کم بشود اقتدار تو
یک جا نشد که سیر تماشا کنم تورا...
از بس که رقص داده سرت نیزهدار تو
افتاده یک شیارِ عمیقی به صورتم
از ضربه های سنگِ عدو در جوار تو
وقت گذر زکوچه برده فروشها
یادم نمیرود به خدا انکسار تو
دیدم به کف گرفته زنی سنگ روی بام
با کینهای عجیب کشد انتظار تو
معلوم شد زخندهٔ رجّالههای شهر
او شرط بسته با همه روی شکار تو
وقت نزول راس تو یادم نمی رود
سر وانمو زخم رخ داغدارتو
جایی ولی بهسختی شام بلا نبود
تیر نگاه وغیرت زخمیّ یار تو
بزم یزید و تشت طلا چوب خیزران
بوی شراب و لعل لب مشک بار تو؟!!
ما را در آن میان به تماشا گذاشتند
خون می چکید از نگه بی قرار تو
حالا که گریه کردنمان بی کتک شده
خالی است جای شاخه گل نوبهار تو
برخیز و فکر موی سپید رباب کن
گم کرده او دوباره تن شیر خوار تو
#قاسم_نعمتی
#اربعین
من اگر اینجا رسیدم میهمان زینبم
تا ابد مدیون لطف بیکران زینبنم
واجب التعظیم باشد دختر شیر خدا
مثل خیل انبیا از خادمان زینبم
ناله صوت الحزین او به گوش من رسید
با حسین جان گفتن خود همزبان زینبم
راه را با اشک چشمم آب و جارو میکنم
دست بر سینه غلام آستان زینبم
روز محشر در کنار حاج قاسم ها بگو
خاک پایش نه غلام دوستان زینبم
ذوالفقار خطبه هایش بوی حیدر میدهد
واله و سرگشته از فن بیان زینبم
در طواف محمل خود هیجده خورشید داشت
در چهل منزل به فکر آسمان زینبم
راه را واکن ابوفاضل که زینب آمده
روضه خوان شوکت و قد کمان زینبم
حضرت پرده نشین برگشته از بزم شراب
این چهل منزل فقط در فکر جان زینبم
درمیان دختران جای رقیه خالی است
در عزای روضه خوانِ کاروان زینبم
#قاسم_نعمتی
#اربعین
مثنوی اربعین(دشتی)
کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد
کوچه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد
کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین
شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین
شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب
شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب
هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده
پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده
گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است
روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است
زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد
این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد
بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد
بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد
سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست
چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست
چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند
هرچه می بینند با لبخند قیمت می کند!!!!
هرکس و ناکس کنارِ ناقه، پایش واشده
بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده
بچه ها را، با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان
گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان
نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست
روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست
بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد
در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد
بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد
تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد
هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد
شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد
حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد
مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد
برسیاهی های چادر جای پا افتاده است
از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است
درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است
نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است
چادری که روی آن روح الامین حساس بود
با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود
بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد
کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد
باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد
با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد
#قاسم_نعمتی
.
#اربعین
#مشایه
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند
صدهزاران چو اویس خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند...
یاد پیراهن تو، بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
#امام_زمان ارواحنافداه
#گریز_اربعین
اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها
آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها
روزی اشک ما همه در چشم های توست
ای ناله دارِ تنگِ غروب و سپیده ها
تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق
نازِ تو می کشند گریبان دریدهها
میگفت عاشقی که تو را در بغل گرفت
مائیم و اشک حسرتی و این شنیدهها
آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر
چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها
ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا
ما را دعا کنی وسط برگزیده ها
تا میشویم لحظه ای دلتنگ کربلا
دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها
ره وا کنید قافله سالار می رسد
زینب برای دیدن دلدار می رسد
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
#بصیرتی
پیام اربعین
مردمی که حرف افتاده، ز دین برگشته اند
یا به قول عده ای، از فقر، کافر گشته اند
اربعین با یک نگاه مهدی صاحب زمان
در بیابان نجف تا کربلا سرگشته اند
#قاسم_نعمتی ✍
#مشایه
.
.
#اربعین
#مشایه
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند
صدهزاران چو اویس خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند...
یاد پیراهن تو، بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
#قاسم_نعمتی ✍
.
#اربعین
آواز دشتی
کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد
کوچـه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد
کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین
شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین
شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب
شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب
هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده
پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده
گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است
روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است
زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد
این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد
بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد
بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد
سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست
چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست
چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند
هرچه می بینند با لبخند قیمت می کند!!!!
هرکس و ناکس کنارِ ناقه، پایش واشده
بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده
بچه ها را، با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان
گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان
نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست
روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست
بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد
در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد
بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد
تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد
هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد
شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد
حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد
مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد
برسیاهی های چادر جای پا افتاده است
از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است
درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است
نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است
چادری که روی آن روح الامین حساس بود
با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود
بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد
کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد
باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد
با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد
#قاسم_نعمتی
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مناجات
#قاسم_نعمتی
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل با تو سخنها بر زبانم ریخته
بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم
گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته
جنس من جور است کوهی از گناه آورده ام
آبرویم پای اجناس دکانم ریخته
دوره گردم آبرویم میفروشم میخری
پیش سلطان ترسم از سود و زیانم ریخته
پهن کردم سفره ای از عرش کنج خانه ات
روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته
مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا
دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمیبینم تو هر دفعه بقل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
صحن گوهرشاد چیزی کم ندارد از بهشت
بوی سیب از هر کجایی می تکانم ریخته
در میان صحنهایت عشق من باب الجواد
صد هزاران بوسه اینجا از دهانم ریخته
هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست
این حکایت در میان دوستانم ریخته
آخر ماهی جواب ناله هایم را بده
جان بابای غریبت کربلایم را بده
#نوحه_امام_حسن (ع)
سبک:حاج_ناظم
اى پسر ارشد زهرا حسن
نام تو شد زينت دنيا حسن
آینه على و طاها حسن
پور شير خدا _ بانى کربلا
تو مهربان تر از نسيمی _ اقا کريم بن کريمى
🌴مولای مظلومان حسن جان
نام تو ارام دل مادر است
شجاعتت شجاعت حيدر است
جلوه رزم تو على اکبر است
تویی اشجع الناس _ مربى عباس فتاح جنگ جملى تو _ مثل على بى بدلى تو
🌴مولای مظلومان حسن جان
در رگ تو خون على جارى است
ضربه ذولفقارى ات کارى است
صلح تو هم حاصل بيدارى است
صبر تو فاطمى _ اى يل هاشمى
تو مظهر صبر خدايى _ فرزند شاه لا فتايى
🌴مولای مظلومان حسن جان
#قاسم_نعمتی
سلام آقا تو هستی یوسف.mp3
2.02M
#زمزمه
#مناجات
#امام_زمان
#شهادت
#امام_حسن_عسکری
#سبک_سلام_آقا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سلام آقا تو هستی یوسف زهرا
سلام آقا شدی آوارهٔ صحرا
غریب آقا
سلام آقا میدونم که عزاداری
در این شبها به درد و غم گرفتاری
غریب آقا
میاد امشب صدای گریه های تو
غمِ بابا شده امشب عزای تو
غریب آقا
🔹زبان حال امام عسکری علیه السلام
بیا بابا کنارم با دو چشم تر
ببوسم من لب تو لحظهٔ آخر
عزیز من
همین روزا به زخم ما نمک خورده
همین روزا بدون مادر کتک خورده
عزیز من
همین روزا عمومون محسنُ کشتن
همین روزا یه کوهِ هیزم آوردن
عزیز من
همین روزا میون یک در و دیوار
شده زخمی یه سینه با نوک مسمار
عزیز من
لب ِتشنه غریب عالمینم من
دم آخر فقط یاد حسینم من
حسین جانم
به هر سختی مرا آخر کفن کردی
توهم گریه برای پیرهن کردی
حسین جانم
دم مغرب سرش بر نیزه ها بردند
همه زن ها به هر کوچه کتک خوردند
حسین جانم
#قاسم_نعمتی
ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)
در سخن روحِ تازه می خواهم
از حسن جان اجازه می خواهم
لب گذارم به پنچه هایِ ضریح
صحبت از تو کنم نگارِ ملیح
السلام ای امیرِ این وادی
عاشقی را تو یادمان دادی
ای بلندای عشق قامت تو
ای سلام خدا به ساحت تو
خاک بوس سیادت تو زمین
جایگاهت ولی به عرش برین
آسمانیترین مسافر خاک
قدر و شأن تو کی شود ادراک
ای ذراریِ حضرت زهرا
بنده ی با ارادتِ زهرا
افتخارت همین بس ای والا
باشی از نسلِ سیدالنُّجبا
بس که بودی تو فاطمه سیرت
مصطفایی منش، علی صولت
در سماوات چون ستاره شدی
تو اباالقاسمی دوباره شدی
ذکر تحلیل با تکانِ لبت
چشمه ی نور در نماز شبت
ای هدایت گر هدایتها
راویِ صادقِ روایتها
بس که در عشق مستدامی تو
دست بوس چهار امامی تو
اعتقادت ز بس که بنیادی است
صلهاش لطفِ حضرت هادی است
بهر تحسینتان بگفت آقا
انت انت ولیّنا حقا ...
تو صفابخش دین و آیینی
عزتِ سرزمین باکینی
آبرودار خاک مایی تو
صاحب ملک خون بهایی تو
ملکِ ری از تو آبرو دارد
پای تو هستِ خویش بگذارد
بس که در رتبه ات عظیمی تو
حضرتِ سیدالکریمی تو
قبله ی خاک ما شده حرمت
چشم امید ماست بر کرمت
ای قرار دل هوایی من
مرهم زخم کربلایی من
ای به دل دادگان تو نورعین
ای نگار همیشه شکل حسین
کویِ تو رنگی از خدا دارد
خاک تو بویِ کربلا دارد
ای فرستاده ی رسول الله
جانب خونبهای ثارالله
تویی آن یار بی قرین دلم
هر شب جمعه همنشین دلم
با علی عهد عشق بستی تو
سفرهدار کمیل هستی تو
#قاسم_نعمتی
#میلاد_حضرت_عبدالعظیم