راوی میگه از خیمه هاش بیرون آمد. یه صحنه ای مقابل چشماش بود.همه روی زمین افتاده بودند..."یُنادی هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟!هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟ "آیا مدافع حرمی هست یا نه؟! "تَوَجَّهَ نَحوَالقوم..."اومد مقابل لشگر ایستاد"جَعَلَ یَنظُرُ یَمینًا وَ شِمالاً"یه نگاهی به راست و چپ انداخت.کسی رو ندید..."فَنادی..."با صدای غریبی صدا زد:
یا مسلم بن عقیل!یا هانی بن عروه!
یا حبیب بن مُظاهر!یا زُهَیرَ بنَ القَین!
و یا حرَّالریاحی!ویا علی بنَ الحسین! "
ای علی اکبرم...بین این همه شهید از بنی هاشم اول، علی اکبر رو صدا زد...اول اون کسی رو صدا زد که شهادتش جیگرشو سوزونده بود..."یا اَبطالَ الصَّفا و یا فُرسانَ الْهَیْجاءِ..."آی پهلوونا !" مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی...؟! " چرا من شما رو صدا میزنم،جواب من رو نمیدید؟!آخه وقتی اینطور میگفت،از لشگر مقابل صدایی شنیده نمیشد،ولی از پشت سر صدا می آمد..."فَارتَفَعَت اصواتَ النِّساء بالعَویلِ والبُکاء..."زن ها،دخترها فریاد می زدند...گریه می کردند..."وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! "مگه صدای من رونمیشنوید؟!"أَنْتُمْ نِیامٌ..."آیا به خواب رفتید؟ " أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ "از این خواب ابدی بلند شید..." أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ "چرا آقاتون رو یاری نمی کنید؟! صدا زد:"فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ..."بیایید زن های اهل حرم رو ببینید..."فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ..."بلند بشید از این خواب.. " أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ "بیاید از این حرم دفاع کنید...اینا چشماشون ناپاکه...اینا به دختراشون وعده گوشواره دادند...اینا به زن هاشون وعده خلخال و زینت دادند...بلند شید...بلند شید...
"وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ"منم دارم میام.. هیچ کسی بلند نشد...همه شهید شده بودند...نشونه داری بگی؟ بله! یکیش رو میگم....
روزها گذشت...کاروان رسید به شام..یه نفر یزید رو نگاه کرد...گفت:یزید! این کنیز رو به من ببخش...
."
Shab04Moharram1402[02].mp3
26.78M
↻
به بزرگیِ علی دستِ مَنِ کوچک گیر
قلب من را حرم فاطمه و حیدر کن
علی و فاطمه بر روی حسین حساسند
نظری بر مَنِ نوکر، به شه بی سر کن
...
هر کسی یا علی به لب داره، سپر بلاشه چادر فاطمه
هر که مدافع حرم باشه، پسر عقیلهی بنیهاشمه
حرم یعنیاونجا که میشه بلاد سربازان حسین
حرم یعنی کشور علی، حرم یعنی ایران حسین
نحن ابنا زینب کبری(۴)
نحن انصار ابی عبدالله (۴)
ملتی که پیرو عاشوراً، میتوانه از سختیها بگذاره
الگو بانوان این کشور حضرت زینب بنتُ حیدره
عقیله عقل تمامعقیله، یعنی عشق مداوم
عقیله یعنی تربیت هزار تا سرباز برای امام
نحن ابنا زینب کبری(۴)
نحن انثار ابی عبدالله (۴)
هر که مجاهد به والله است
علم امام حسین رو شونههاش
وقتی میخواهد بره توی میدونه
حضرت وان یکاد میخونه براش
مجاهد سربازی که هست مطیع دستور رهبرش
مجاهد یعنی حاج قاسم که غیرت داره رو کشورش
نحن ابنا زینب کبری(۴)
نحن انصار ابی عبدالله (۴)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
قیامت کردی، قیامت کردی
خیال یه بنیهاشمو راحت کردی
تو از شأن زن حمایت کردی
تو با وارث ذوالفقار بیعت کردی
نگاهت کَرّاره طیب الله خانوم
تب مولا داره طیب الله خانوم
یه زن که سرداره طیب الله خانوم
عَدو شد بیچاره طیب الله خانوم
شبیه معجزه کلامت نافذه
شبیه تیغِ علی اثر داره
دطمی مهلت نده همه حیرتزده
مگه بازم مرتضی پسر داره
عصمتَ الله عصمتَ الله عصمتَ اللهِ الکبری...
به حیدر رفتی
تو کاخ اُمَوی تو قلب خیبر رفتی
عَلَم دستت بود رو منبر رفتی
بگو از عباس هم جلوتر رفتی
تو میخواستی عاشقانه خواهر باشی
ولی بعد ابالفضل برادر باشی
میخواستی واسه حسین لشکر باشی
شما حق داشتی دقیقاً حیدر باشی
تو رفتی منبر و میدیدن حیدرو
صدای گرم علی غالب شد
چنان کردی غضب که شامات عرب
نماز وحشت به جمع واجب شد
عصمتَ الله عصمتَ الله عصمتَ اللهِ الکبری...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بسمالله الرحمن الرحیم
#دودمه_شب_چهارم_محرم
دختر شیرخدا تیغ دو دم آورده است
یا ابا عبدالله
شیرهای مرتضی را از حرم آورده است
یا ابا عبدالله
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۹)
عظمَ بلایی، برحَ خفایی
این شبا کجایی، بقیةَ الله
نکنه گذاشتی، سرت رو در چاه
به امید دیدار، لابهلای زوار
حرمِ علمدار، میام زیارت
ندیدمت یک بار، بینِ جماعت
جوونا دارن پیر میشن
شما رو به اون اشکای
روز و شبی که میریزی
توی مسیر مَشایه
اِکفیانی، بیا برگرد یارِ جمکرانی...
دنیا در نیازِ، فارِسَ الحِجازِ
نگاهِ تو رازِ، قبولی توبه
برامون دعا کن، به زیر قُبه
دعا کن ادب شم، اهلِ نیمه شب شم
شبیه وَهَب شم، شبیه نافع
ای خوشا به حال، شهیدِ مدافع
جونا دارن پیر میشن
پیرامون اسیرن تو خاک
دیگه تو بیا تا زندهم
مَتیٰ تُرانا و نَراک
اِکفیّانی، بیا برگرد یارِ جمکرانی...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میگذریم از خویش
میگذریم از جان
میگذریم از تن
میگذریم از سر
مثل حبیب
مثل زُهیر
شبیه حر بشیم عاقبتبهخیر
(رها شو از قفس اعجاز کن
به سوی کربلا پرواز کن
زِ خود گذر کن و لایق شو
قیام تازهای آغاز کن)۲
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند؟
جانا، یارا...
از دل اون صحرا
میرسد این آوا
بانگ رحیل آید
بگذر از این دنیا
از این قفس از این جهان
گذر کن و فقط پای او بمان
گذر کن از خودت در این راه
برس به خیمهٔ ثارالله
گذر کن از عمود نفست
به رسم مقصد قربانگاه
حر باش و ادب به زادهٔ زهرا کن
خود را چو زُهیر باحیا احیا کن
هر جای شبی صبح تو را میخواند
یکبار دری به روشنایی وا کن
جانا، یارا...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️