#مناجات_انتظار_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام1
#شب_هفتم_محرم
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
تنها طبیب عالم امکان ،ولی عصر
ای نسخه ی شفای مریضان، ولی عصر
شد دیدن جمال تو شرط حیات ما
آن جمعه ی ظهور تو ،روز نجات ما
آقا بیا که مثل تو شیعه شده غریب
دیگر شده برای وصال تو بی شکیب
رفته قرار منتظران ِ ظهور تو
دنیا شود بهشت فقط با حضور تو
وقت مرور روضه ی آب است العجل
ماتم برای داغ رباب است العجل
ای آشنای سینه ی بشکسته ی رباب
بشنو صدای ناله ی او را در آفتاب
او اقتدا به مقتل و جسم امام کرد
پس سایه را به روی سر خود حرام کرد
حالا شده ست زمزمه ی لای لای او
شرح تمام مقتل کربوبلای او
گهواره ای گرفته به روی دو دست خود
گویی که هست،داخل آن کلّ هست خود
ناله زند دوباره که ای اصغرم بخواب
شرمنده است مادر تو از نبود آب
رفته عمو به علقمه و برنگشته است
شرمنده ام که لعل لبت تر نگشته است
حالا زبان روضه ی او می شود گِلِه
از شعبه های تیر ِ چو شمشیر حرمله
لعنت به حرمله که گلم را خزان نمود
با یک سه شعبه قامت من را کمان نمود
در راه شام و کوفه شده قاتل رباب
بر روی نیزه ،رأس علی، زیر آفتاب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#آغاز_عطش
#شب_بستن_آب
#علی_اصغر_علیه_السلام
شد اولین شب عطش ِکاروان ما
شد تشنگی شروع ِغم ِ بی کران ما
آب ست مِهر مادر ما از چه بسته اند
آب فرات را به روی کودکان ما
از این به بعد گریه ی اصغر،غم رباب
گردد دلیل اصلی اشک روان ما
گردد لبان اصغر ما پُر ترک ولی
باران نمی چکد دگر از آسمان ما
در کم نمودن ِغم اصغر از این به بعد
از دست می رودهمه تاب و توان ما
آه از دمی که حرمله با کینه می شود
تا وقت مرگ علت داغ گران ما
بر حنجر علی بزند یک سه شعبه و
صدشعبه می زند به تن نیمه جان ما
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
گفتم از آبی که مینوشند حتی اسبها
مرهم لبهای بیجانش کنم اما نشد
آنقدر گفتم که منوا مادرم هم گریه کرد
خواستم یک جرعه مهمانش کنم اما نشد
رو زدم بر حرمله گفتم علی، جان میدهد
رو زدم شاید پشیمانش کنم اما نشد
بچهام را تشنه بر دستم گرفتم خواستم
آن جماعت را پریشانش کنم اما نشد
خون چکید از این عبا و مادرش از هوش رفت
آمدم با تیر پنهانش کنم اما نشد
پشت خیمه خاک کردم دستپاچه لااقل
مخفی از چشمِ سوارانش کنم اما نشد
جای زخم ناخنش بر گردن من مانده است
زخم آوردم که درمانش کنم اما نشد
تیر وقتی خورد بر حلقش ، نگاهش خشک شد
هی تکان دادم که گریانش کنم اما نشد
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۱)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
ندیدم هرچی میگردم
یه دونه آشنا مادر
کسی اینجا حواسش نیست
به حال و روزِ ما مادر
کنار نیزهها بودم
که اُفتادی تو آغوشم
هوامو داشت تو کوچه
یه سنگِ بیهوا مادر
برای دیدن بچهم
سنان با بچههاش اومد
تماشا کرد ما رو باز
میون کوچهها مادر
منو پشت سرِ نیزَت
به هرجا میبرن باهم
میدونن که باید باشه
همیشه بچه با مادر
زن شامی سرِراهم
به طفلش شیر میدادش
منم رد میشدم خوندم
برا بچش دعا مادر
ضعیفم کرده بی خوابی
نحیفم کرده غم خورن
تنور خولی انداخته
من و از اشتها مادر
عبایی که به روت بودش
تو جنسای حراجی بود
ولی دیدم که خونِت هست
هنوزم رو عبا مادر
به دستام این طنابه که
نشه بردارمت از راه
اگه یک دفعه اُفتادی
به زیر دست و پا مادر
به نیزدار گفتم که
کمی هم استراحت کن
برای عمه گفتم که
گرفته درد پا مادر
تو رو یک تیر راحت کرد
من اما مضطرب موندم
تو رو تیر از نفَس انداخت
منو هم از صدا مادر
صدای تارای صوتیت
هنوزم توی گوشم هست
شنیدم ضربشو از دور
سهشعبه خورد تا مادر
سرت توی بغل بودو
تنت اما روی دوشش
سهشعبه با خودش کرده
گلوتو جابجا مادر
شراب و خیزان بود و
همینکه داشت میاُفتاد
سرِ باباتو برداشتم
من از طشت طلا مادر
لباس مندرس داریم
هنوزم جای شکرش هست
حواسا پرتِ باباته
نه پرتِ دخترا مادر
به پشت پردهها هستن
زنای اهل این مجلس
عروس فاطمه اما
شده انگش نما مادر
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۱)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
یک علی روی عبا و یک علی زیر عبا
خوب شد بر روی دوش خود عبا انداختم
تیر را بیرون کشیدم خِسخِسِ تو قطع شد
ای زبانبسته تو را من از صدا انداختم
حرمله بعد از شکارت چند تا خلعت گرفت
گفت با یک تیر اما هردو را انداختم
کاش پشت خیمهها پنهان نمیکردم تو را
وای بدجوری طمع در نیزهها انداختم
آب را وا میکنند اما نمینوشد رُباب
عمههایت را پس از تو از غذا انداختم
آه هر سنگی که بر من خورد بعدش بر تو خورد
شرمگینم که تورا در زیر پا انداختم
دست بسته میدود دنبال تو با خواهرم...
مادرت را بین مُشتی بی حیا انداختم
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۲)
اللهم عجل لولیک الفرج (222).mp3
3.73M
اللهم عجل لولیک الفرج
#با_سربند_مهدوی
#بندهای_اول_مهدوی
#زمینه
#قابلیت_زمزمه_واحد_شور..
#شب_هفتم_محرم
#شهادت_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
منتقم وقت مرور روضه های آبه
صحبت از تشنگی شش ماهه ی اربابه
اگه چند جرعه ی آب برسونی به اصغر
دیگه توو آغوش مادرش رباب می خوابه
آه، ببین آقا
هی تلظّی می کنه تو خیمه ها
تو بیا برس به دادش که نشه سرش جدا
آه، برس به داد
تا بلایی به سر عمو نیاد
تا حسین از دشمنا یه جرعه ی آبی نخواد
العجل به حقّ ِ....... گریه های اصغر
به گلی که گشته.... با سه شعبه پرپر
اللهم عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال امام حسین باخواهر علیهما السلام
خواهرم بیا و حال مضطرم رو دریاب
اصغر لب تشنه ام با خون خود شد سیراب
کمکم کن که درآرم از گلوش، این تیرو
پاسخم ببین چی شد به جای یک جرعه آب
آه، از حنجرش
تیرو می کشم نبینه مادرش
در بیارم این سه شعبه رو، جدا میشه سرش
آه، با اضطراب
اومدم به خیمه با دلی کباب
ببینه حنجرشو دق میکنه بی بی رباب
ببینه نشسته....... توی حنجرش تیر
اصغرو گرفتن.... با سه شعبه از شیر
اللهم عجل لولیک الفرج.....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال حضرت رباب علیهاالسلام:
اصغرم داره سر تو رو، رو نی می بنده
وقتی لطمه می زنم به صورتم، می خنده
مادرت بمیره که هنوز لب تو خشکه
شدم از زخم روی حنجر تو شرمنده
آه، دارم گله
طعنه ها شنیده ام از حرمله
من مواظبم نیفتی زیر پای قافله
آه قدری بخواب
تا نبینی می کشم همش عذاب
بعد تو پایین نمیره از گلوم یه قطره آب
مادرت نبینه............ روی نیزه هایی
توی کوچه ی شام... زیر دست و پایی
اللهم عجل لولیک الفرج.....
اللهم عجل لولیک الفرج (222).mp3
3.73M
اللهم عجل لولیک الفرج
#با_سربند_مهدوی
#بندهای_اول_مهدوی
#زمینه
#قابلیت_زمزمه_واحد_شور..
#شب_هفتم_محرم
#شهادت_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
منتقم وقت مرور روضه های آبه
صحبت از تشنگی شش ماهه ی اربابه
اگه چند جرعه ی آب برسونی به اصغر
دیگه توو آغوش مادرش رباب می خوابه
آه، ببین آقا
هی تلظّی می کنه تو خیمه ها
تو بیا برس به دادش که نشه سرش جدا
آه، برس به داد
تا بلایی به سر عمو نیاد
تا حسین از دشمنا یه جرعه ی آبی نخواد
العجل به حقّ ِ....... گریه های اصغر
به گلی که گشته.... با سه شعبه پرپر
اللهم عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال امام حسین باخواهر علیهما السلام
خواهرم بیا و حال مضطرم رو دریاب
اصغر لب تشنه ام با خون خود شد سیراب
کمکم کن که درآرم از گلوش، این تیرو
پاسخم ببین چی شد به جای یک جرعه آب
آه، از حنجرش
تیرو می کشم نبینه مادرش
در بیارم این سه شعبه رو، جدا میشه سرش
آه، با اضطراب
اومدم به خیمه با دلی کباب
ببینه حنجرشو دق میکنه بی بی رباب
ببینه نشسته....... توی حنجرش تیر
اصغرو گرفتن.... با سه شعبه از شیر
اللهم عجل لولیک الفرج.....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال حضرت رباب علیهاالسلام:
اصغرم داره سر تو رو، رو نی می بنده
وقتی لطمه می زنم به صورتم، می خنده
مادرت بمیره که هنوز لب تو خشکه
شدم از زخم روی حنجر تو شرمنده
آه، دارم گله
طعنه ها شنیده ام از حرمله
من مواظبم نیفتی زیر پای قافله
آه قدری بخواب
تا نبینی می کشم همش عذاب
بعد تو پایین نمیره از گلوم یه قطره آب
مادرت نبینه............ روی نیزه هایی
توی کوچه ی شام... زیر دست و پایی
اللهم عجل لولیک الفرج.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
moharam_shab07_990605_3.mp3
6.68M
📋نیمه شبهای مهتابی
▪️زمینه/ حاج محمدرضا بذری
▪️#شب_هفتم_محرم_
▪️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها
نیمه شب های مهتابی
توی لحظه ی بی تابی
میدیدم بخدا مادر
که توی بغلم خوابی
بودی اما خیالی بود
نمیدونی چه حال بود
لالایی امو میخوندم من
بغلم ولی خالی بود
یه مادر وقتی لالایی نخونه
میمیمره گوشه ی خونه
حال منو کی میدونه
یه مادر که زیر سایه نمیره
میخواد که تنشنه بمیره
لالایی گلم الهی فدای خنده هات
لالایی گلم دل منو میبره صدات
لالایی علی لالایی علی
مثلا تو رو تاب میدم
مثلا به تو آب میدم
مثلا تو صدام کردی
من با خنده جواب میدم
مثلا سه چهار ساله
شدیو دیگه خوشحالم
بازی میکنی تو کوچه
با رقیه ی هفت سالم
بمیرم شیرین زبونی نکردی
دیدم که خشکی و زردی
گرمه هوا ولی سردی
بمیرم شبیه گل شدی پر پر
با گریه هات دم آخر
منو صدا زدی مادر
لالایی گلم تشنه ی یه جرعه آب علی
لالایی گلم بیا بغلم بخواب علی
لالایی علی لالایی علی
مثلا عمو برگشته
شدم آره خیالاتی
مثلا همه جمعیم و
توی آغوش باباتی
عزیزم پیرهنتو روی چشمام
میذارمو توی رویام
نگاه نازت ومیخوام
عزیزم هرجا که شیرخواره دیدم
زیر گلوشو بوسیدم
خدا میدونه بریدم
لالایی علی توی بغل بابا علی
لالایی علی میزدی تو دست و پا علی
لالایی گلم الهی فدای خنده هات
لالایی گلم دل منو میبره صدات
لالایی علی لالایی علی
.
moharam_shab07_990605_3.mp3
6.68M
📋نیمه شبهای مهتابی
▪️زمینه/ حاج محمدرضا بذری
▪️#شب_هفتم_محرم_
▪️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها
نیمه شب های مهتابی
توی لحظه ی بی تابی
میدیدم بخدا مادر
که توی بغلم خوابی
بودی اما خیالی بود
نمیدونی چه حال بود
لالایی امو میخوندم من
بغلم ولی خالی بود
یه مادر وقتی لالایی نخونه
میمیمره گوشه ی خونه
حال منو کی میدونه
یه مادر که زیر سایه نمیره
میخواد که تنشنه بمیره
لالایی گلم الهی فدای خنده هات
لالایی گلم دل منو میبره صدات
لالایی علی لالایی علی
مثلا تو رو تاب میدم
مثلا به تو آب میدم
مثلا تو صدام کردی
من با خنده جواب میدم
مثلا سه چهار ساله
شدیو دیگه خوشحالم
بازی میکنی تو کوچه
با رقیه ی هفت سالم
بمیرم شیرین زبونی نکردی
دیدم که خشکی و زردی
گرمه هوا ولی سردی
بمیرم شبیه گل شدی پر پر
با گریه هات دم آخر
منو صدا زدی مادر
لالایی گلم تشنه ی یه جرعه آب علی
لالایی گلم بیا بغلم بخواب علی
لالایی علی لالایی علی
مثلا عمو برگشته
شدم آره خیالاتی
مثلا همه جمعیم و
توی آغوش باباتی
عزیزم پیرهنتو روی چشمام
میذارمو توی رویام
نگاه نازت ومیخوام
عزیزم هرجا که شیرخواره دیدم
زیر گلوشو بوسیدم
خدا میدونه بریدم
لالایی علی توی بغل بابا علی
لالایی علی میزدی تو دست و پا علی
لالایی گلم الهی فدای خنده هات
لالایی گلم دل منو میبره صدات
لالایی علی لالایی علی
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
گفتم از آبی که مینوشند حتی اسبها
مرهم لبهای بیجانش کنم اما نشد
آنقدر گفتم که منوا مادرم هم گریه کرد
خواستم یک جرعه مهمانش کنم اما نشد
رو زدم بر حرمله گفتم علی، جان میدهد
رو زدم شاید پشیمانش کنم اما نشد
بچهام را تشنه بر دستم گرفتم خواستم
آن جماعت را پریشانش کنم اما نشد
خون چکید از این عبا و مادرش از هوش رفت
آمدم با تیر پنهانش کنم اما نشد
پشت خیمه خاک کردم دستپاچه لااقل
مخفی از چشمِ سوارانش کنم اما نشد
جای زخم ناخنش بر گردن من مانده است
زخم آوردم که درمانش کنم اما نشد
تیر وقتی خورد بر حلقش ، نگاهش خشک شد
هی تکان دادم که گریانش کنم اما نشد
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۱)
4_5994736646757551529.mp3
1.99M
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغرع
#زمینه_سبک_نوشته
◾️بند اول
لالا لالا لالایی بخواب گلِ نشکفته
کجا دیدی گلی را با لبِ تشنه خفته
اوّل لالایی ات را در بینِ دیوار و در _
همراهِ داغِ محسن مادر برا تو گفته
ای طفلِ خشکیده دهان
ای باغِ زخمی از خزان
کردم دعا امشب برات_
باران ببارد آسمان
آه! در خیمه قحطِ آب، آه وای از دلِ رباب
آه! ای وای که غنچه را،آه لب تشنه برده خواب
◾️بند دوم
لبهای کودکِ من تشنه ترین دریائه
گلوش در انتظارِ سه شعبه ی فردائه
کجا شنیدی طفلِ قنداقه ای در احرام
که مقتلِ خونینش تو آغوشِ بابائه
ای کودکِ رشیدِ من
تنهاترین امیدِ من
در کربلا حاجی شدی_
شش ماهه ی شهیدِ من
آه! زخمی ترین گلم،آه! سوزانده ای دلم
وای زد تیرِ حرمله، وای آتیش به حاصلم
◾️بند سوم
آتیش به جونِ من زد این لحظه های آخر
خون بر دلِ حرم شد از ناله های اصغر
افتاده آهِ آتیش بر جانِ دشت و صحرا
از فرطِ قحطیِ آب خشکیده شیرِ مادر
ای غنچه ی خونین بدن
ای روضه ی بیتُ الحَزَن
داری به جای آب و شیر_
تیرِ سه شعبه بر دهن
آه ای غنچه ی بهار، آه ای شمعِ بیقرار
آه! لالا لالا اینقد، آه! از دیده خون نبار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#اجرای_سبک🎤
#کربلایی_اسد_آل_حسن
#هستی_محرابی✍