خواستم دست تو را باز نمایم که نشد
پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد
همه همدست شدند دست خدا را بستند
خواستم این گره کور گشایم که نشد
ریختند بر سر من، دست زتو بردارم
هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد
سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین
قنفذ آنقدر زد، انداخت زپایم که نشد
دست خود را به در سوخته حائل کردم
جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد
حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد
می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد
خواستم زودتر از این بروم نزد پدر
زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد
دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد
میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد
به همین پهلوی بشکسته حلالم کن علی
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـادر_جــان
یک کوچه و یک نگاه تار و کم سو
مسمـارِ در و غـلاف و تیغ و بازو
حق دارد، اگر که مـادرم میگیرد
یک دست به دیوار و یکی بر پهلو
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
#⃣ #سبک_وفات_حضرت_معصومه
#⃣ #حضرت_معصومه
کرامت از لطف نگات معلومه
توو حرمت چقد دلم آرومه
من همه هستیمو به تو مدیونم
سیدتی یا حضرت معصومه
دنیای، احسانی
بر کویر دلها بارانی
زهرای، ایرانی
زینب حضرت سلطانی
درسته که دلم پر از گناهه
درسته نوکر تو روو سیاهه
تا وقتی زیر سایه ی تو باشم
چادر فاطمه برام پناهه
سیدتی یا حضرت کریمه
از غم دوری رضا دلگیری
فراقه قسمتت عجب تقدیری
توو لحظه های آخرت توو بستر
خاطره هاتو توو بغل می گیری
بی تابی، بی جونی
از داغ این دوری بارونی
بی جونی، بی تابی
مثل مادر شب ها بی خوابی
میباره اشک چشمت آروم آروم
فدای غصه ی دل تو خانوم
درسته که غریبی اما مثل
فاطمه مادرت نمیشی مظلوم
سیدتی یا حضرت کریمه
توو روضه ی تو حرفی نیس از مسمار
خداروشکر نرفتی بین انظار
خداروشکر سیدا دورت بودن
خداروشکر نبردنت توو بازار
حرفی از، سیلی نیس
صورت دختری نیلی نیس
حرفی از، حرمله
حرفی از تنور خولی نیس
درسته توی بسترِ مریضی
توو شهر غربتی، ولی عزیزی
زنای اهل قم هواتو داشتن
کسی نبرده اسمی از کنیزی
سیدتی یا حضرت کریمه
#وحید_محمدی
1728652422453_-2147483648_-212670 1.mp3
1M
🕯🥀🍂
🥀
کرامت از لطف نگات معلومه
توو حرمت چقد دلم آرومه
📌
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
باز در سینه غمی هست عیان خواهد شد
گلی از گلشن سادات خزان خواهد شد
او غریب است و به امید رضا آمده است
دل خواهر به برادر نگران خواهد شد
از غم دوری رخسار تو گریان شده ام
هم به شوقت به خدا راهی ایران شده ام
غم هجران تو آشفته و بیمارم کرد
باعث رنج و غم و محنت بسیارم کرد
همه ی آرزویم دیدن رخسار تو بود
در وطن مضطرب و بی کس و بی یارم کرد
خواهرت دل نگران است کجائی آقا
به رهت منتظرم تا که بیائی آقا
ای همه صبر و قرارم دل من تنگ شده
خسته از این همه نامردی و نیرنگ شده
جمع سادات در این قافله مشتاق تواند
کربلا در نظرم تازه شده جنگ شده
مردم این جا به علی دوستی عادت دارند
و به سادات عنایات و ارادت دارند
پیش چشمان ترم باغ گلی پرپر شد
کوهی از غم به خدا همدم این خواهر شد
جمعی از همسفرانم که ز پا افتادند
زین مصیبت به خدا دیده ی زهرا تر شد
شکر لله که به ما هیچ جسارت نشده
معجری از سر این قافله ات کم نشده
اهل قم آمده و عرض ارادت کردند
با چه لطفی به من خسته محبت کردند
همچو مادر که به فرزند دهد دلداری
لطف کردند به ما جمله عنایت کردند
شهر قم در هیجان است که گوهر دارد
عطری از باغ گل موسی جعفر دارد
دیده بگشا و ببین حضرت دلدار آمد
غم به دل راه مده مونس و غمخوار آمد
خیز و بنگر که رضا آمده نزدت بی بی
چون طبیبی که به بالین تو بیمار آمد
دیده بگشا و ببین لاله ی خوش بو آمد
نور باران شده قم ضامن آهو آمد
شعر این جا که رسید من ز نوا افتادم
مات و مبهوت شدم یاد شما افتادم
دل سفر کرد به بین الحرمینت ارباب
یاد غم های شه کرب و بلا افتادم
خواهری آمد و از غم به دلش شیون و شین
قد او خم وَ ذکر لب او بود حسین
#سعید_نصیری_اراک
enc_16675054413636648986817.mp3
2.68M
پدر باب الحوائج برادر سفره داره
من هر باری میام تو این حرم بارون میباره
یه حالی داره اینجا که هرکس رو میاره
آخه خانم کسی رو دست خالی نمیذاره
بوی امام رضا میاد از در و دیوار حرم
خونه امنم اینجاست جز قم آخه کجا برم
دلم که میگیره میام گریه میکنم شبونه
گره هام امانت پیش تو تا تو وا کنی میمونه
قبر خاکیه فاطمه از ضریح تو معلومه
اشفعی لنا سیدتی حضرت معصومه
.