شهر مدینه امشب مطاف حور و ملک شد
به به به روی قلب هر عاشق این جمله حک شد
میلاد مهر و میلاد جود و میلاد احسان
گشته تمام عشق و محبت امشب نمایان
یا رضا جان کن مدد بر خوانِ تو مهمان منم
در شبِ میلادِ تو دلْتشنهي درمان منم
دست من از عیدی لطف و شفاعت خالی است
پادشاهی من گدایم، دست بر دامان منم
شعر ولادت امام رضا (ع)
یازده بگذشته از ذیقعده جانان آمده
بر تن موسای کاظم گوییا جان آمده
شهر پیغمبر مدینه نور افشانی شده
در شب تاریک شیعه مهر رخشان آمده
آمده زیبا پسر از نسل پاک مرتضی
جانشین حضرت کاظم به میدان آمده
درزمین وآسمان جشن وطرب بر پا شده
نجمه را در گهر باری به دامان آمده
شیعیان را آمده مولای هشتم در وجود
عالم آل پیمبر روح ایمان آمده
نام او باشد علی وکنیه اش باشد رضا
در خزان شیعه امید بهاران آمده
از مدینه آفتاب شرق ایران سرزده
افتخاری در جهان ازبهر ایران آمده
بر کریمان آمده مولا وارباب کرم
ای گدایان مژده سلطان خراسان آمده
آمده سکنی گزیند در دژ توحید او
اصل آغازین دین را شرط ومیزان آمده
آهوان را نیست باکی دیگر از صیادها
ضامن پرمهر آهوی بیابان آمده
جمله بیماران دخیل آن پر قنداقه اش
چون مسیح فاطمه از بهر درمان آمده
زایرینش را دهد پاسخ به وقت مقتضی
ضامن هر شیعه در درگاه یزدان آمده
خشکسالی خراسان هم به پایان می رسد
آنکه آید با دعایش سخت باران آمده
البشاره برکسی که حج بر او مقدور نیست
آنکه آسان می کند حج فقیران آمده
مشهد او روز میلادش تماشایی بود
اهل عالم بهرتبریکش فراوان آمده
کفتران قوقوی شادی در حرم سر می دهند
نوکر نقاره زن شادان وخندان آمده
ای خوشا مشهد شود کنعان وما بینیم که
یوسف گم گشته ی زهرا به کنعان آمده
شاعر: اسماعیل تقوایی
برای آمدنت نجمه بیقرارت بود
هزار سرِّ مگو دید و رازدارت بود
مدینه شاهد شب زنده داری موسی
تمام بارقه ها نیز در مدارت بود
اراده ازلی با علی رقم خورده
رضای حق به رضای تو اعتبارت بود
چقدر پاقدم تو فرشته خلق شده
نگاه فاطمه از عرش در زیارت بود
شنید حضرت یکتا شهادتینت را
یقین که حضرت جبریل هم کنارت بود
توپاره تن پیغمبر خدا هستی
شبیه فاطمه شأن بزرگوارت بود
تو آمدی که ولایت شود به تو کامل
خوش آمدی که امامت در انتظارت بود
اگر نبود ندای حدیث سلسله ات
چگونه سلسله شیعه رستگارت بود؟
شاعر: محمود ژولیده
مژده ای اهل وِلا نور خدا گشته پدید
هشتمینِ حجتِ حق آن شهِ فرزانه رسید
هم نبی صورت و حیدر صفت است این مهِ ناب
هر که دیدش دل از این خانه و کاشانه برید
بهرِ مولایِ جهان بابِ حوائج زِ وفا
پسری همچو رضا داده خداوندِ حمید
شبِ میلادِ رضا باده ز میخانه رسد
باید امشب همه دم باده ز پیمانه چشید
خنده بر لب بزند موسیِ جعفر همه دم
تا که با یک نظرش آن مهِ دُردانه بِدید
مهِ ذیقعده شد و ماهِ خدا گشته عیان
همه تبریک بگویید که عید آمده عید
هر که باشد به دلش مهر رضا شاهِ کرم
شک نکن روز جزا می شود همواره سعید
میشود بیتِ خدا تا به ابد از سرِ عشق
دلِ هر کس که به یادش دمی الساعه تپید
من کجا مدحِ شما ای شهِ فرزانه کجا
مدحتان کرده خداوند ، به قرآنِ مجید
آرزویم همه این است که در روز جزا
بشوم مثلِ غلامان شما نامه سپید
راستی بهرِ «بداغی» چه خوش است ای صنما
که شود در رهتان نوکرِدلداده شهید
شاعر: سیروس بداغی
ذیقعده شد و یازدهم بوالحسن آمد
بلبل به طرب شاد به دشت و دمن آمد
گلزار ولا غرقه در شور و صفا شد
هشتم گل گلزار به صحن چمن آمد
تابیده شده نور الهی به مدینه
یمن قدمش جان به تن مرد و زن آمد
باخنده کند شکرخدا حضرت کاظم
مولود نکویش حسن اندر حسن آمد
سوم علی از سلسله پاک امامت
بر قلب همه حیدریون راهزن آمد
راضی به رضای حق و زین روی رضا شد
اسباب رهایی غزال ختن آمد
از کودکی اش عالم وراوی حدیث است
از بهر علیمان جهان رایزن آمد
با مرقد او رشک بهشت است خراسان
سرمایه فخر است که بر این وطن آمد
قربان حریمش که در آن از همه عالم
زایر زبرای هبه ی جان و تن آمد
خوش باد کنار حرمش جشن ولادت
روز ی که رضا (ع) عالم صاحب سخن آمد
شاعر: اسماعیل تقوایی
آسمان را عرشيان امشب چراغان میکنند
كهكشان در كهكشان آئينه بندان میکنند
قدسيان امشب به عين مقدم شمس الشموس
اختران را بهر كسب نور مهمان میکنند
تشنگان معرفت امشب به زير آسمان
ابرهاى رحمت حق باز باران میکنند
انجمن آراست نام ثامن الاطهار و باز
نام او را عاشقان شمع شبستان میکنند
تازه مىگردد دل من چون گل شبنم زده
آيه ى نام ورا هر جا كه عنوان میکنند
هر كه اشك شوق ريزد از برايش روز حشر
دامن او را پر از ياقوت و مرجان میکنند
روضه او هست تا آئينه باغ بهشت
زائران او مكان در باغ رضوان میکنند
در حريم او كه باشد بهر ما دارالشفا
دردمندان دردهاى خويش درمان میکنند
اى «وفائى» هر كه گردد زائرش با معرفت
مشكل او را به روز حشر آسان میکنند
شاعر: سید هاشم وفایی
اشعار کوتاه تولد امام رضا (ع)
ذیقعده نَه یک دهه کرامت دارد
یک عمر کرامت و زعامت دارد
در سیصد و شصت و پنج روز از هر سال
هر روز رضا بما امامت دارد
★★★
گل کرده بهار سبزِ تقدیر و قضا
پُر شد ز شمیم عطر توحید فضا
لبهاست پر از ذکر و سلام و صلوات
حقا که رئوف اهل بیت است رضا
★★★
ای شیعه کرامتَت فرا می خواند
این مَه به ولایتت فرا می خواند
دستان رضا اگر بگیرد دستت
معصومه به عصمتت فرا می خواند
★★★
از ماهِ رضا لطف و کرامت ریزد
در مشهد و قم رحل اقامت ریزد
هر خسته که از رضا شفا میخواهد
معصومه به کامِ او سلامت ریزد
☑️تصویر مهدی احمدی سرباز مرزبانی که در درگیری با طالبان به شهادت رسید
🔹تصویر سرباز وظيفه "مهدی احمدی" که در حين حراست و پاسداری از مرزهای عزت و شرف ايران اسلامی در درگيری مسلحانه با نیروهای تحت امر طالبان در نقطه صفر مرزی ايران و افغانستان به فيض عظمای شهادت نائل آمد.
🔹گفتنی است شهيد "محمد مهدی احمدی" مجرد و ساكن استان خراسان شمالی بود.
💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
ولادت امام رضا (ع)
باز از عشقت غزلخوان می شوم
اندکم با تو فراوان می شوم
چونکه مشکل با تو آسان می شود
طالب کوی تو آسان می شوم
من نه آن رندم که بگریزم ز می
زانکه در مستی نمایان می شوم
کوی عشقت کوی مجنونان شده
راهی کویت شتابان می شوم
عقل را با عشق پیوندی نماند
عشق مجنون خواهد و آن می شوم
تا دلم می نالد از درد و الم
دست بر دامان سلطان می شوم
نیست یاری در جهان مانند تو
در هوایت مرغ خوش خوان می شوم
گر نگیرد وصل تو با عجز من
اشک ریزان ، همچو باران می شوم
تا ابد گر گویم از لطفت کم است
در فراقت پیر کنعان می شوم
پرتو سرگشته با یادت خوش است
با خیالت در گلستان می شوم
با سلاممجدد و آرزوی موفقیت همه ی دوستان عزیز
خواهش میکنم از همه ی ذاکرین عزیز..
در بحث نوکری اهلبیت علیهم السلام اجمعین حتما یکبار متن زیر
👇👇👇👇👇
که سخنان جامع و کامل مقام معظم رهبری که در روز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها در سال 1401 در جمع مداحان بیان فرمودند را مطالعه فرمایید و چراغ راه ذاکرین عزیز باشد انشاءالله..
التماس دعا..سالار
حاج غلامرضا سالار کانال ذاکرین آل الله(علیهم السلام اجمعین):
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام سال 1401
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید. شروع اینجور مجالس با خودمان است، ختمش با خدا است.(۲) امروز خیلی جلسهی خوبی بود؛ جدّاً، حقّاً، بهرهمند شدیم. انوار و فیوضاتِ وجودِ مبارکِ فاطمهی زهرا، سیّدةالنساء، صدّیقهی کبریٰ (سلام الله علیها)، فضا را انباشته؛ خدا را شکر! محبّت و ارادت و شوق دلهای پاک شما به اُمّ الائمّة النّجباء قطعاً تأثیرات بنیانی خواهد داشت در همهی اموری که در پیش داریم در زندگیمان؛ در امور شخصی، در امور عمومی، در آیندهی این کشور. من در جمع شما مدّاحان اهلبیت (علیهم السلام) که حقیقتاً مفتخرید به اینکه مدّاح این بزرگواران هستید ــ که «مادحِ خورشید مدّاحِ خود است»(۳) ــ مایلم اوّلاً یادآوری کنم افتخار بزرگ شما را؛ افتخار کنید به این خصوصیّت و سعی کنید همهی شما شرایط مدّاحی این انوار مقدّسه را هر چه بیشتر تأمین کنید، هم در خودتان، هم در مستمعینتان.
امروز، من فقط چند جمله در مورد مسئلهی مدّاحی میخواهم عرض بکنم. مدّاحی میراث ما است، میراث شیعه است. بله، معلوم نیست که کُمیت و دعبل و سیّد حمیری مثلاً با آهنگ میخواندند [یا نه]، امّا شعر میگفتند، شعر میخواندند، معارف اهلبیت را منتشر میکردند. شما آمدهاید این را تبدیل کردهاید به یک هنر مرکّب. مدّاحی، امروز، یک هنر ترکیبی است. «هنر است» یعنی زیبایی است؛ هنر، زیبایی است دیگر؛ هم زیبایی است، هم زیباسازی است. شما چند هنر را با هم جمع کردهاید که مجموع اینها میشود مدّاحی. صدای خوش؛ این اوّل. بعد، شعر خوب، از لحاظ شعری؛ این دو. بعد، آهنگ خوب؛ این سه. البتّه هر کدام از اینها یک خصوصیّاتی، شرایطی، حدودی دارد که بعضی از آنها را عرض میکنم. بعد، مضمون خوب، محتوای خوب؛ چون شعر خوب یک مسئله است، محتوای خوب یک مسئلهی دیگر است. ممکن است یک شعری خیلی خوب باشد، امّا محتوای آنچنان برجستهای نداشته باشد یا محتوای درستی نداشته باشد؛ یعنی در محتوا اشکال باشد. ما در شعرهای بسیار خوبمان از اینجور شعرها داریم که شعر خوب است، امّا محتوا بیاشکال نیست. من یک شعری را از صائب یادداشت کرده بودم که بخوانم؛ میگوید:
نسازد لنترانی چون کلیم از طور مأیوسم
نمکپروردهی عشقم زبانِ ناز میدانم
وقتی که به حضرت موسیٰ فرمودند «لَن تَرانی»،(۴) خب دیگر رها کرد؛ این میگوید من مأیوس نمیشوم. قشنگ بود، ولی غلط بود؛ یعنی خدای متعال، ذات اقدس الهی (جلّ جلاله)، ناز کرده گفته «لَن تَرانی»! نه، «لَن تَرانی»، «لَن تَرانی» است دیگر؛ در کلام خدا مبالغه وجود ندارد. خب شعر به این قشنگی است، امّا مضمون، مضمون نادرست. پس ما اینجا دو چیز داریم: یک شعر خوب، یک مضمون خوب و محتوای خوب که همهی اینها را شما باید در نظر بگیرید.
البتّه به نظرم الان چهل سال است که این جلسه تشکیل میشود؛ امروز که من نگاه میکنم، نسبت به سالهای قبل، از لحاظ نوع مدّاحی و شعری که خوانده میشود، کاری که انجام میگیرد خیلی پیشرفتهتر و بهتر است؛ در این شکّی نیست، امّا میخواهم عرض بکنم که به اینها باید توجّه کنید. خب این شد یک هنر مرکّب؛ کار شما یک هنر مرکّب است، هنر هم که زیبایی است. این را ما از متون دینیمان داریم؛ متون دینی ما یعنی قرآن، نهجالبلاغه، صحیفهی سجّادیّه و بسیاری از دعاها. دربارهی قرآن فرمود «ظاهِرُهُ اَنیق»؛ «اَنیق» به معنای زیبا نیست، به معنای زیبای شگفتآور است. ظاهِرُهُ اَنیق؛ قرآن اینجوری است، از لحاظ زیبایی و هنر نظیر ندارد. تقریباً بهترین اشعار عرب، شیرینترین، زیباترین و فصیحترین شعر عرب مال دورهی جاهلی و مخضرمین(۵) است؛ اینها در زمان نزول قرآن بودند، زنده بودند، [امّا] هیچ کدام نتوانستند یک ذرّه ایراد بگیرند یا بگویند ما هم میتوانیم مثل این را بگوییم. قرآن چند بار گفته «فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِه»؛(۶) یک آیهاش را هم نتوانستند بیاورند. نهجالبلاغه در نهایتِ فخامت و استحکام و زیبایی است؛ صحیفهی سجّادیّه همینطور؛ دعای ابوحمزهی ثمالی، دعای روز عرفهی امام حسین و دعاهای گوناگون، در نهایتِ زیبایی است؛ این هنر شما دنبالهی آن هنر است. جامع بودن این هنر به این است که همهی بخشهایش زیبا باشد؛ فقط زیبایی ظاهری کافی نیست، محتوا هم بایستی زیبا باشد، همچنان که فرمود «ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق»؛(۷) باطن قرآن عمیق و پُر از محتوا است. حالا ما از خودمان، از شماها، توقّع نداریم که یک چنین جرئتی به خودمان بدهیم، مثلاً فرض کنید بگوییم ما هم میتوانیم؛ نه، این شیوهی کار است؛ یعنی ظاهر، زیبا و باطن، پُرمحتوا و محکم.
آهنگ هم همینجور است؛ من مخصوصاً بنا داشتم، یعنی در یادم نگه داشتم که این را به شما مدّاحهای عزیز بگویم. آهنگ مفهوم دارد، معنا منتقل میکند؛ یعنی شما اگر چنانچه یک آهنگی را اجرا کنید که لفظ هم نداشته باشد ــ مثلاً بعضیها با حنجرهشان آهنگ تولید میکنند یا بعضی با این وسایل و سازها آهنگ ایجاد میکنند ــ زبان ندارد، امّا معنا دارد، معنایی را منتقل میکند؛ آهنگ اینجوری است. یک آهنگ هست که شجاعت را القا میکند؛ این آهنگی که ایشان(۸) میخواند «ای لشکر صاحبزمان آماده باش، آماده باش»، اگر این کلمه را هم نخوانند، این لحن، لحن آمادهسازی است. یک آهنگ هست که افسردگی میآورد، افسرده میکند انسان را، مأیوس میکند انسان را؛ اینها فرق میکند. یک آهنگ هست که انسان را به گناه میکشاند؛ خیلی از آهنگها که قبلاً اینها را در ترانههای مربوط به دستگاههای موسیقی تنظیم کرده بودند، از این قبیل است. این دستگاههای موسیقیِ معروف، هر کدام یک ترانهای قبلش دارد که این آهنگ، ترانه را القا میکند به آن خواننده؛ این ترانهها اغلب، ترانههای نامناسب است. مواظب باشیم شعری که میخوانیم، آهنگی که میخوانیم، مدّاحیای که میکنیم ــ چه آنجایی که مصیبت میخوانیم، چه آنجایی که سینه میزنیم، چه آنجایی که مدح میخوانیم ــ با اینها مخلوط نشود؛ این نکتهی مهمّی است؛ من اصرار دارم به این توجّه کنید.
پس بنابراین، محتوا باید خوب باشد، کالبد شعر هم باید خوب باشد. قوارهی شعر، کالبد شعر، ظاهر شعر باید خوب باشد؛ این، سطح فکر مخاطب را بالا میبرد. اگر بهترین مضامین را شما در یک شعرِ سست بریزید و ارائه کنید، تأثیرش خیلی کاهش پیدا میکند. ذهن مخاطب را عادت بدهید به اینکه با ادبیّات فاخر اُنس پیدا کند؛ این به رشد فکری جامعه کمک میکند. من چند سال قبل از این، در همین جلسه اشاره کردم به بعضی از غزلهای صائب(۹) که غزلهای عشقی نیست، غزلهای حکمتی است، پُر از حکمت است، شعر هم در نهایت استحکام و زیبایی است؛ [خوب است] اینها را آدم پیدا کند بخواند. الحمدلله حالا بعضی از شعرا شعرهای خیلی خوبی میگویند در این زمینه.
در مدّاحی، علاوه بر معرفتآموزی، احساسبرانگیزی هم هست؛ این هم نکتهی مهمّی است. [مدّاحی] معرفتآموزی دارد؛ یعنی شما با شعری که میخوانید درس میدهید. خیلی از چیزها را ما پای مدیحهخوانی مدّاحان یاد میگیریم که خودمان آنها را قبلاً به زبان عادّی بارها گفتهایم به دیگران، حالا که مدّاح با صدای خوش و با آهنگ خوب همان مضمون را میخواند، ما یک چیز تازهای کأنّه میشنویم و میفهمیم و یاد میگیریم. معرفتآموزی دارد، البتّه در امتداد منبر؛ مدّاحی منبر نیست؛ یک طبیعت دیگر است، یک حقیقت دیگر است. هم این است، هم احساسبرانگیزی است. این مسئلهی احساس را نباید دستِکم گرفت. خصوصیّت ما شیعیان این است که در تعالیم ما و معرفتآموزی ما، از اوّل تا آخر، احساس وجود دارد، انباشتهی از احساس است؛ دیگران کمتر دارند. ذکر مصیبتمان احساس است، مدحخوانیمان احساس است، دعایمان احساس است، زیارتمان احساس است؛ احساسات را برانگیخته میکنند. البتّه احساس اگر بدون تعقّل باشد، فایده ندارد. حُسن کار معرفتآموزی متون شیعی این است که در کنار برانگیختن احساس، عمق معرفتی را هم به انسان اهدا میکند؛ این خصوصیّتی است که در غیر شیعه من ندیدهام؛ یعنی تا آنجا که من اطّلاع دارم، ندیدهام. البتّه هر کدام از این ادیان مختلف و مذاهب مختلف ــ اسلامی و غیر اسلامی ــ یک چیزهایی دارند، امّا آن اوج متعلّق به شیعه است. من یک وقتی دعاهای رایج بین غیر شیعه را از مسلمین نگاه میکردم ــ که در یکی از کتابهای زمخشری مفصّل ذکر کرده دعاها را ــ دیدم اگر ما مثلاً فرض کنید ده سطر از دعای عرفهی امام حسین را یا دعای چهلوهفتم صحیفهی سجّادیّه را بغل اینها بگذاریم، ده سطر آنها از همهی اینها بیشتر مطلب دارد، بیشتر روح دارد.
خب، همین حالت احساس در معرکههای حسّاس کشور به داد کشور رسید؛ یکیاش دفاع مقدّس. در دفاع مقدّس، این مدّاحها بودند، این شعرگوها بودند، این شاعرهای خوب بودند که واقعاً توانستند فضا را آماده کنند برای آن حماسهی بزرگ. من این بیت شعر را بارها در مورد همین مسئله تکرار کردهام:
عشّاق را به تیغ زبان گرم میکنیم
چون شمع، تازیانهی پروانهایم ما(۱۰)
وصف حال شما است: «چون شمع، تازیانهی پروانهایم». در مراسم اعزام بسیجیها و دیگران به جبهه، در شبهای عملیّات، در صبحگاههای نظامی، در تشییع پیکر شهدا، در مراسم ختم شهدا، در مسجد، در حسینیّه، در میدان جنگ، همه جا مدّاحی نقش بزرگ خودش را ایفا میکرد، دلها را آماده میکرد، فضا را معنوی میکرد. آن نورانیّتی که در منطقهی دفاع مقدّس ما حضور داشت ــ که در هیچ جای دنیا و در هیچ وقت تاریخ، جز در صدر اسلام، سابقه ندارد ــ بخش عمدهای از آن مربوط به همین مدّاحیها بود، بخشی هم مربوط به بعضی از عوامل دیگر.
در سالهای بعد از جنگ هم تا امروز همینجور؛ مدّاحی نقشآفرینی کرده؛ در قضایای گوناگون، در فتنهی ۸۸، در نهم دی، در موارد گوناگون، مدّاحی نقش ایفا کرده.
اینکه من تکرار میکنم، برای شما تکرار میکنم؛ برای اینکه شما به عنوان مدّاح بدانید کجا ایستادهاید، بدانید چه کار میکنید و چه کار میتوانید بکنید؛ مقصودم این است. الحمدلله عدّه هم زیاد است. اوایل که ما این جلسه را تشکیل میدادیم، با صد نفر یا دویست نفر این جلسه تشکیل میشد؛ امروز هزاران نفر در سراسر کشور، با تسلّط بر شگردهای گوناگونِ جذبِ مخاطب، مشغول کار مدّاحیاند. خب این یک پدیدهای است در کشور، این چیز کوچکی نیست؛ از این باید استفاده کرد. چه کسی استفاده کند؟ مقصود استفادهی مسئولین دولتی و زید و عمرو و بندهی حقیر و دیگری نیست؛ مقصود استفادهی کشور، استفادهی نظام، استفادهی انقلاب است. انقلاب باید استفاده کند؛ انقلاب محتاج پیشرفت است، محتاج تحوّل روزبهروز است. شما میتوانید در این زمینه نقش ایفا کنید؛ حرف من این است. شما باید مبارزهی با طاغوت را، مبارزهی با ظالم را، مبارزهی با استکبار را، مبارزهی با فساد را در فضای کشور منتشر کنید. اشکال کار ما در بسیاری از جاها این است که دستور میدهیم، نصیحت میکنیم، استدلال میکنیم، منطق میآوریم، اثر نمیکند؛ چرا؟ برای اینکه فضای عمومی فضای متناسب با آنچه ما خواستهایم نیست. من بارها تکرار کردهام «فرهنگسازی»؛ فرهنگسازی یعنی همین کاری که شما میتوانید بکنید. یک جا لازم است فضای کشور فضای استقامت در مقابل دشمن باشد، یک جا لازم است فضای هجوم به دشمن باشد، یک جا لازم است فضای پیروی از دانش و علم باشد، یک روز لازم است فضای تعقّل و تدبّر باشد؛ فضاسازی باید بشود. من راجع به «خانواده» به شما گفتم، راجع به «فرزندآوری» به شما گفتم؛ نقشی که شما در این زمینه میتوانید ایفا کنید از نقش وزارت بهداشت و سازمان بهداشت و مانند اینها خیلی بیشتر است. میتوانید فضا به وجود بیاورید، میتوانید بصیرتدهی کنید، میتوانید امیددهی کنید. امروز میبینید که یکی از مهمترین شگردهای دشمن تزریق ناامیدی است. کجا؟ در مهمترین نقطهی وجودی کشور، یعنی جوانان که آنها را با انواع شیوهها و طرق و شگردها مأیوس کنند. شما میتوانید درست ضدّش عمل کنید، امیددهی کنید؛ شما میتوانید در فکر و عمل هدایت کنید، منتها خب شرط دارد.
اگر بخواهید این توفیقات نصیب شما بشود، شرط لازم و اوّلش این است که دغدغهی هدایتِ مردم را داشته باشید. دغدغهی مدّاح این باشد که مخاطب خودش را میخواهد هدایت کند، [نه] پول و شهرت و جایگاه اجتماعی و مانند اینها؛ حالا نمیگویم بکلّی ــ ماها آنجوری نیستیم، آدمهای ضعیفی هستیم، بکلّی نمیتوانیم خودمان را برکنار کنیم ــ امّا [آنها] تحتالشّعاع باشد؛ دغدغهی اصلی، هدایتِ مردم باشد. شما وقتی که شعر را حفظ میکنید یا روی کاغذ مینویسید که بخوانید، وقتی دعوت مجلس را قبول میکنید، وقتی میروید روی منبر مینشینید، همهی فکرتان این باشد که میخواهید مخاطب را هدایت کنید؛ این شرطِ اوّل است.
شرط دوّم معرفتاندوزی است.
ذات نایافته از هستی بخش
کِی تواند که شود هستیبخش(۱۱)
اگر خود انسان مبانی معرفتی مستحکمی در درون نداشته باشد، بعید است که بتواند در دیگران معرفت ایجاد کند. خودمان را [تقویت کنیم]. شماها جوانید، شماها باحوصلهاید، شماها وقت دارید؛ مطالعه کنید، کتاب بخوانید؛ هم کتاب شعر، هم کتاب نثر؛ کتابهای شهید مطهّری را بخوانید، کتابهای اخلاق را بخوانید، کتابهای حدیث را بخوانید، تفسیر بخوانید. ما تفسیرهای خوبی داریم؛ اگر به عربی هم مسلّط نیستید، تفسیرهای فارسیِ خیلی خوبی امروز در دسترس همه هست.
یک شرط دیگر این است که بهروز باشید. شرایط جهانی روزبهروز دارد تغییر پیدا میکند. بهروز باشید، [تحلیل] حوادث را در حیطهی ذهن خودتان و در حیطهی فکر خودتان حاضر و موجود داشته باشید. عزیزان من! ما امروز یا مواجه با یک پیچِ تاریخیِ مهم هستیم یا در دلِ یک پیچِ تاریخیِ مهم داریم حرکت میکنیم؛ این دوّمی شاید درستتر باشد. دنیا دارد تغییر میکند، [آن هم] تغییرات اساسی؛ تغییرات اساسی و بزرگ را نمیشود در ظرف یک هفته و یک ماه و یک سال فهمید؛ اینها بتدریج انجام میگیرد. باید مسلّط باشید ببینید در دنیا چه دارد اتّفاق میافتد، در کشور چه اتّفاقی دارد میافتد.
الان [مثلاً] همین قضایای اخیر؛ من یک جمله دربارهی این قضایای اخیر بگویم. در این قضایای اخیر، نقشهی دشمن نقشهی جامعی بود، [امّا] محاسبهی دشمن محاسبهی غلطی بود؛ این مهم است. نقشهی دشمن نقص نداشت، منتها محاسبهی دشمن برای پیاده کردن این نقشه محاسبهی غلطی بود. اینکه میگوییم «نقشهی دشمن نقشهی جامعی بود»، یعنی همهی عوامل مسلّطی را که یک قدرت میتواند برای اخلال و تخریب در یک کشوری به کار ببرد به کار انداخت، همهی این عوامل را ردیف کرد.
عامل اقتصادی وجود داشت که البتّه وضعیّت اقتصادی کشور هم خوب نبود، خوب نیست و مشکل معیشت مردم زمینهای بود که آنها بتوانند از این عامل استفاده کنند. عامل امنیّتی، نفوذ، تیمهای جاسوسی از همه طرف. غوغای ایرانهراسی در دنیا؛ از چند ماه قبل، تبلیغات ایرانهراسی به شکلهای مختلف به وسیلهی دستگاههای تبلیغاتی دشمن، آمریکا و صهیونیسم و کلّاً استکبار جهانی شروع شد؛ این هم یک عامل تخریب است. همراه کردن بعضی عناصر داخلی با خودشان؛ این هم از مدّتی پیش شروع شد که این هم یک عامل مهمّی است. یک کسی را در کشور با انگیزههای مختلف، انگیزهی قومی، انگیزهی مذهبی، انگیزهی سیاسی، انگیزههای شخصی [که مثلاً] چرا به سلام من درست جواب ندادید، چرا من را فلان جا نگذاشتید [فریب بدهند]، از اینها استفاده کنند، اینها را آماده کنند برای همراهی. عامل تبلیغات فراگیر؛ تلویزیونها، ماهوارهها، فضای مجازی، اینترنت. اینها عواملی است که دشمن همهی اینها را ردیف کرد. بنده به عنوان یک آدمی که این مسائل را نگاه میکنم و زیر نظر دارم و میفهمم، در دلم به مهندسی خوب دشمن آفرین گفتم! خوب مهندسی کرده بود؛ همه چیز را در جای خود، به اندازهی خود، آماده کرده بود. چرا موفّق نشد؟ چون یک پایهی دیگر، یعنی محاسبهاش، غلط بود. بله، این کارها همه کارهای مهمّی است، کارهای مؤثّری است، در یک کشورهایی هم اثر میگذارد، [امّا] اینجا نتوانست؛ چون محاسبهای که روی ایران اسلامی کرده بود محاسبهی درستی نبود. من دو سه مورد از غلط بودن محاسبهی دشمن را میگویم، قبلاً هم در صحبتها اجمالاً به بعضی از آنها اشاره کردهام.(۱۲)
خیال میکرد ملّت ایران به خاطر مشکلات اقتصادی ــ که وجود دارد ــ با نقشهی براندازی و تجزیهطلبی دشمن همراهی خواهد کرد؛ این یک محاسبه است که غلط بود. خیال میکرد با فحش و بددهنی و اهانتهای گوناگون میتواند مسئولین کشور را از میدان خارج کند، منفعل کند. وقتی یک خرده بدگویی شد، هتّاکی شد، بعضیها منفعل میشوند دیگر. محاسبهی غلطی بود. خیال کردند با وسوسهها و هیاهوها میتوانند مسئولان سطح بالای کشور را دچار اختلاف نظر کنند؛ یکی بگوید این کار را بکنیم، یکی بگوید نکنیم، بینشان اختلاف بیفتد؛ این مشکلی که الان در خود آمریکا هست، در رژیم صهیونیستی هست، در بعضی از کشورهای دیگر هست که این اختلافات نمیگذارد کارهای بزرگ را انجام بدهند؛ خیال میکردند میتوانند این اختلاف را ایجاد کنند. محاسبه کرده بودند، [امّا] محاسبهی غلطی بود. خیال میکردند میتوانند با دلارهای نفتی فلان کشور مزدور آمریکا ارادهی جمهوری اسلامی را تحت تأثیر قرار بدهند. اشتباه کردند؛ ارادهی قوی جمهوری اسلامی از همهی این عواملِ قدرتِ آنها قویتر بود، عزمشان راسختر بود؛ محاسبهی آنها محاسبهی غلطی بود. خیال میکردند با اینکه چند عنصر خودفروخته را تشویق کنند که بروند پناهنده بشوند به این کشور یا به آن کشور و علیه کشور خودشان لجنپراکنی کنند، این موجب میشود جوانهای ما ناامید بشوند؛ اشتباه کردند؛ رفتند پناهنده شدند، لجنپراکنی هم کردند، کسی به آنها اعتنائی نکرد. این محاسباتِ دشمن بود، محاسباتِ غلطی بود. چهل سال است که دشمن، با انواع طرق، علیه نظام جمهوری اسلامی تلاش میکند و چون محاسباتش غلط بوده و غلط است، تا حالا شکست خورده، در این قضیّه هم شکست خورد، در آینده هم هر وقت اقدام کند شکست خواهد خورد.
خب، این دربارهی دشمن؛ امّا ما هم خودمان حواسمان باشد! ما هم مغرور نشویم، ما هم غفلت نکنیم، غافل نشویم بگوییم خب قضایا تمام شد، از میدان عقب نرویم، در میدان باشیم. ما هم بدانیم آن چیزی که ملّت را نگه میدارد امید است و وحدت؛ اتّحاد میان آحاد مردم. بله، سلایق مختلفی وجود دارد، اختلافات نظر در مسائل گوناگون وجود دارد، امّا دربارهی اسلام، دربارهی نظام، دربارهی انقلاب، وحدت نظر بین مردم هست؛ نگذاریم این وحدت نظر از بین برود. به اختلافات کمک نکنیم؛ اختلافات قومی، اختلافات مذهبی، تحریک احساسات یک گروهی علیه یک گروه دیگر. هر کس در زمینهی خدشهی به اتّحاد ملّت حرکتی انجام بدهد برای دشمن کار کرده، در نقشهی دشمن کار کرده، در زمین دشمن بازی کرده؛ این را همه توجّه داشته باشند! منبری باشد، مدّاح باشد، روحانی باشد، دانشگاهی باشد، نویسنده باشد، شاعر باشد؛ هر کسی باشد. دشمن را دستِکم نگیریم؛ دشمن هست. آن روزی که شما آن قدر قوی بشوید که دشمن مأیوس بشود، آن روز میتوانید یک آسودگی و آسایش خاطری پیدا کنید. باید سعی کنیم قوی بشویم؛ این تأکید و تکرار و اصرار این حقیر برای اینکه کشور باید قوی بشود به خاطر این است. باید دشمن را مأیوس کرد. بحمدالله ملّت با معنویّت، با کمک الهی، با هدایت الهی، در خدمت انقلابند، پشت سر انقلابند، پشت سر نظامند، کمک میکنند.
عوامل خوبی داریم، نهادهای مؤثّر و بسیار مفیدی داریم، روزبهروز رشحات انقلاب در خارج از مرزهای کشور بیشتر بُروز میکند.
یک نکتهای که میخواستم بگویم و حالا یادم آمد، مسئلهی آمیختن مدّاحی با سرود است که اخیراً این کار باب شده و کار خیلی خوبی است. سرودهای خوبی گفته میشود. همین سرود «[سلام] فرمانده» سرود خوبی بود. دیدید جاهای دیگر این سرود را ترجمه کردند، بازخوانی کردند؛ در بعضی از کشورها ــ که البتّه خبرهایش منعکس نشد، امّا ما اطّلاع پیدا کردیم ــ همان [چیزی را] که بچّهها اینجا خوانده بودند، با همان زبان فارسی در کشورشان تکرار میکردند، در حالی که زبان فارسی را هم بلد نبودند امّا همان را تکرار میکردند. اینها عواملی است که میتواند به اقتدار این کشور کمک کند.
البتّه شما وقتی وارد این میدان شدید ــ که همه هم بحمدالله وارد این میدان هستید ــ یک عدّهای به شما ارادت پیدا میکنند، امّا یک عدّهای هم با شما دشمن میشوند. استکبار با شما دشمن میشود، عوامل استکبار با شما دشمن میشوند، علیه شما کارشکنی میکنند، علیه شما اقدام میکنند؛ خب بکنند؛ این دشمنی یک چیزی است که وجود دارد. آن چیزی که جوهر شما را نشان میدهد و میتواند تکلیف نهایی را فراهم کند ایستادگی شما است، استقامت شما است، توکّل شما است. گفت:
گرم است به هم پشت رقیبان پِی قتلم
ای عشق دلافروز دل من به تو گرم است(۱۳)
خب، ظهر شد دیگر؛ انشاءالله که خداوند همهی شماها را موفّق بدارد. حتماً دعایتان میکنم؛ شما هم ما را دعا کنید.(۱۴)
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، برکات خودت را به برکت نام مبارک زهرای مرضیّه بر این جمع و بر این ملّت نازل بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، شماری از مدّاحان به ذکر فضائل و مناقب حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) پرداختند.
(۲ خندهی حضّار
(۳ مولوی. مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بخش ۱؛ «مادح خورشید مدّاح خود است / که دو چشمم روشن و نامُرمَد است»
(۴ سورهی اعراف، بخشی از آیهی ۱۴۳؛ «... هرگز مرا نخواهى دید. ...»
(۵ کسانی که اسلام و جاهلیّت را درک کرده بودند امّا با پیامبر ملاقات نکردند.
(۶ از جمله سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۳؛ «... پس سورهاى مانند آن بیاورید. ...»
(۷ نهجالبلاغه، خطبهی ۱۸
(۸ آقای صادق آهنگران
(۹ از جمله بیانات در دیدار جمعی از مدّاحان اهلبیت (۱۳۸۴/۵/۵)
(۱۰ صائب تبریزی. دیوان اشعار، غزلیّات؛ از غزلی با مطلع «عمری است حلقهی درِ میخانهایم ما / در حلقهی تصرّفِ پیمانهایم ما»
(۱۱ جامی. هفتاورنگ، سبحةالابرار، بخش ۱۹
(۱۲ از جمله بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان سراسر کشور (۱۴۰۱/۹/۵)
(۱۳ فصیحی هروی. دیوان اشعار، غزلیّات؛ از غزلی با مطلع «ای گل نه همین معرکهی من به تو گرم است / هنگامهی صد سوختهخرمن به تو گرم است»
(۱۴ در جواب شعار بانوان حاضر در جلسه که میگفتند: «هدیهی روز زنم / دعای خیر رهبرم»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی با ذکرِ قنوتِ آیت الله العظمی بهجت باران بارید ...👆
شادی روحش صلوات بر محمد و آل محمد
يوسف
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ.
❤️🍒🌷ترجمه.
ﺍﻟﺮ ـ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺁﻳﺎﺕ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮ .(١)
❤️🍒🌷یه کوچولو توضیح.
سوره یوسف که نام فرزند یعقوب است و از پیامبران الهی می باشد قبل از هجرت و سال عام الحزن نازل شده است.
میشود گفت خداوند به جهت دلداری و تسلی پیامبر که در اوج نگرانی ودشمنی اهل کفر است نازل میشود به بیان دیگر زمینه برای پذیرش اهل کتاب فراهم میشود،
واما آیه. الر از حروف مقطعه قران است که به ان اشاره کردیم که 14حرف است و صفات الهی از همین حروف مقطعه می باشد .
تلک آیات ..
این ایه ها و نشانه ها و اتفاقاتی که در این سوره وارد شده است از بیان ضمیر اشاره به دور عظمت و تفخیم و جلالت و بزرگ داشت ان را می رساند
ایات که معنی نشانه دارد و معنی پیام هم داردمیشود گفت خود ایات داستان نشانه هست وبقیه مخلوقات الهی هم نشانه می باشد
کتاب. ثبت و ظبط و حفظ کردن. ماندگاری
مبین.صفت برای کتاب است شفاف شفاف ساز روشن و روشنگری دارد، یعنی فرقان است.
نکات مهم آیه
اول. ایا سوره یوسف به خاطر اینکه احسن القصص است اهمیت دارد؟؟!!
البته این سوره بهترین داستان است.ابه شرط اینکه ما امروز ایه به ایه ان را در زندگی اجتماعی خود وارد کنیم یعنی خود ما یوسف شویم
دوم . این سوره و ایات ان به ما کمک میکند که زندگی در شرایط سخت را تحمل و مقاومت کتیم که در صورت تحمل و مقاومت نتیجه مطلوبتری برای ما حاصل میشود.
سوم ما باید یقین کنیم که باید از مشکلات و سختی در هر شرایط زندگی استقبال کنیم چرا؟؟!! زیرا سختیها و گرفتاریهای باعث رشد انسان میشوند.
چهارم در طول عمر خود نگاه کنیم یوسف در زندگی ما وجود دارد؟؟!؛
سعی کنیم یوسف را وارد زندگی خود کنیم قطعا همه ما در طول حیات خود به یه جایی می رسیم که به یوسف شباهت دارد و ان جاست که پای امتحان در کار است..... ❤️🍒🌷
روز هشتم همگی میل خراسان داریم
انتظار کرم از سفره ی سلطان داریم
مثل دشتی که ترک خورده و عطشان باشد
از خراسان طلب بارش باران داریم
از سر کفر نگفتیم: شفا دست شماست
ما به دستان شفا بخش تو ایمان داریم
یک نجف قسمت ما کن، به خدا یک عمر است
غصه ی جامعه خواندن دم ایوان داریم
شک ندارم که پس از مرگ، ملائک گویند:
از دل مقبره برخیز که مهمان داریم
ما سراسیمه بپرسیم که آن مهمان کیست؟
و بگویند که: مهمان ز خراسان داریم
در بهشت ابدی حب وطن چون داریم
خانه ای پیش ولی نعمت ایران داریم
شاعر:
سید مهدی وزیری
در حریم حرم پاک رضا امده ام
من به دیدار شه ارض و سما امده ام
امدم تا که شوم پاک و مطهر اینجا
من الوده نگر نزد شما امده ام
حال بیمار توام جان جوادت مددی
ای طبیب دو سرا بهر شفا امده ام
امدم خسته و رنجور و دلم غرق گنه
ای معین الضعفا سوی رجا امده ام
ای امامی که ترا ضامن اهو گویند
کن ضمانت یا رضا قصد رها امده ام
ای شفیع دو سرا شاه ولایت مولا
من غریبم به خدا نزد شما امده ام
شمس هشتم جان عالم پسرباب مراد
ماه عالم بنگر چشم بکا امده ام
جان زهرا مادرت دست مرا اقا بگیر
بین دودستم خالی و من بینواامده ام
بیقرارم که منم خاک کف پای شما
من به درگاه شما بهر سخا امده ام
بیقرار اصفهانی (پرویز بیابانی)
در حرمت یا رضا درد دوا می شود
حاجت هر زائری زود روا می شود
پنجره فولاد تو عقده گشاید ز دل
غم برود از دلت غصه سوا می شود
رو بنشین در رواق غرق خدا می شوی
با نفس قدسیان زنده قوا می شود
سجده نما بر خدا مست ولا می شوی
دل گره زن بر ضریح کامروا می شود
تکیه بزن بر ستون سوره یاسین بخوان
می شکند بغض دل غرق نوا می شود
هرچه نداری بخواه باب کرم هارضاست
در حرمش بیقرار درد دوا می شود
بیقرار اصفهانی
پادشَه ها کنجِ ضریحَت مرا
از کرمَت بوی امان می دهد
مظهرِ لطفی و پناهم تویی
ای که دَمت بر همه جان می دهد
حضرتِ باران تو به جانم ببار
باغِ دلم بوی خزان می دهد
یک نظر احسانِ نگاهت مَنِ
گم شده را راه نشان می دهد
آن قدَر عشقی که تو ای ماهِ من
این حرَمت عطرِ جنان می دهد
کفترِ بامِ تو چه آرامشی
بر دلِ هر چِه نگران می دهد
صحن و سرای تو به مثلِ بهشت
با نفسَت طعمِ اذان می دهد
حُرمتِ چشمِ تو به هر زائرت
عافیتِ هر دو جهان می دهد
هستی محرابی
این گَنج به این طایفه، ارزان نرسیده
بی رَنج به دستان دلیران نرسیده
در هیچ زمان اینهمه انواع غنیمت
بی دغدغه و جَنگ به ایران نرسیده
از نام رضا مملکت ما شده آباد
با اینهمه یوسف که به کنعان نرسیده
اینجا حَرمی هست که بر دور ضریحش
در اصل کسی تازه به دوران نرسیده
راهی شدم از دور به سمت حرم تو
فرمان بده تا دست به فرمان نرسیده
جا داشت که درجاده ی مشهد، وسط قم
از شوق بمیریم به تهران نرسیده
قصد حرم حضرت معصومه که کردیم
مُردیم از این عشق، به شیخان نرسیده
انگار رضا باز نکرده به معارف
لبهای کسی را که به سوهان نرسیده
مشهد که شود کعبه، چه خوب است که زائر
مُحرِم بشود باز به سمنان نرسیده
باید بِکَنَد کفش چو موسی پی دیدار
در راه، به استان خراسان نرسیده
دل رفته به پابوس تو قبل از فلکه آب
ما دور تو گشتیم به میدان نرسیده
ما دور تو گشتیم و به سمت حرم تو
مُردیم به پایان خیابان نرسیده
ای وای دلم در حرم از شوق زیادی
راهی نجف گشت به ایوان نرسیده
جایی که در اینجا به اباصَلت رسیده
دیدیم که در رتبه به سلمان نرسیده
این اوج کریمی ست که بیماری من را
دادید شفا دست به دامان نرسیده
ای کاش دوباره تو بخواهی و بیایم
در موقع برگشت به تهران نرسیده...
مهدی رحیمی
تمام صحن تو از اشک زائران تر شد
دلم ز فیض همین قطره ها مطهر شد
چه زود ثانیه های وصال می گذرد
زیارت تو نخوانده فراز آخر شد
ازل که دست خدا می نوشت تقدیرم
غلامی تو مرا تا ابد مقرر شد
نیامدم که ز دست تو حاجتی طلبم
گرفته بود دلم پر زد و کبوتر شد
به شوق پای تو هر کس که چون غبار آمد
به یک نگاه تو خورشید ذره پرور شد
یکی ز معجزه های نگاه تو این است
خرابه های دلم بارگاه دلبر شد
علی ناظمی
دوست دارم فقط «رضا» را من
دائماً گفتم از تو هر جا من
شب و روزم فقط به یاد توام
بس که هر روز و هر شبی با من
روح موسی دمیده در جسمت
که شدم از دمت مسیحا من
اینقدر لطف می کنی ، ماندم
تو به من دل سپرده ای یا من…
من به تو پشت کردم اما تو…
تو به من لطف کردی اما من…
مشهدت قبله گاه عشاق است
قبله پس کعبه نیست الزامن
یا رضا دست من به دامن تو
چشم دارم به لطف این دامن
تو سه جا قول آمدن دادی
انتظار از تو دارم آقا من
مظاهر کثیری نژاد
همیشه حاجتم اینجا رواست اى آقا
نسیم صحن تو مشکل گشاست اى آقا
حریم طوف ملائک، کمى کنار ضریح
مسیر آمدن انبیاست اى آقا
بگو کجا ببرم اشک و عرض حاجت را؟
به جز تو قبله ى حاجت کجاست ای آقا؟
به پیشگاه شما گفته می شود اسرار
امام، محرم ناگفته هاست اى آقا
نیاز و راز مرا خود شنیده اى هر بار
تو آگهى که در این دل چه هاست اى آقا
"قسم به حرمت زهرا، قسم به جان جواد"
در این حرم قسمى آشناست اى آقا
رسید اوج غزل، (نام میوه ى دلتان)
جوادتان چه شبیه شماست اى آقا
گرفته هر که شفا در حریمتان، یک عمر
پس از شفا به شما مبتلاست اى آقا
مهدی فخارشاکری
در نگه داریم فریادی که در فریاد نیست
همت عشقی که درما هست درفرهادنیست
درمیان خنده عشقم، گر اشکم جاری است
حال دیوانه همین باشد به آن ایرادنیست
دل مفرح میشود هر بار در وقت بکا
آنکه غم راخوب نشناسدیقییناشادنیست
هر مریضی که ز درمانگاه تو ترخیص شد
خوب میداند که جایی مثل گوهرشادنیست
مرغ دل را صحن جامع کربلایی میکند
این دل ویرانه بی کرببلا آباد نیست
حامد آقایی
تو ارتباط من و اسمان بالایی
تمام سهم من از دلخوشی دنیایی
حضور سبز تو در لحظه هام پر رنگ است
تو نور روشن این روزمرِگی هایی
تو تکیه گاه تمام نداری ام هستی
که جُور درد مرا میکشی به تنهایی
نمیتوانم از اّن دست مردمی باشم
که غیر چشم تو دارند امید فردایی
اگر چه این دلم اهو نشد،نشد اما
تو قول داده ای اقا که ضامن مایی
خلاصه اینکه در این واژه ها نمی گنجی
چرا خودت به غزل های من نمی ایی
حسن کردی