حسین وای ..
نیمه شبُ تنهایی، نیمه شبُ غم
داره میریزه چشمام بارون نم نم
داره میاد آقا با کاروونی خسته که
جونمُ میگیره کم کم ..
قلب من شده پاره
غصه هام برام یاره
کاش میشد که اصغرُ نیاره
کوچه ها پر از سنگه
کوفه شهر نیرنگه
این بیابونا همه پُرِ خاره
وای .. کوفه پره از نامرد
وای .. شاخه گلات میشه زرد
آقا برگرد ..
خدایا موندم تنها چه غریبونه
توی دل من غصه زده جوونه
اومدن تو اینجا میونِ این مردا
دلِ منو میسوزونه ..
مردم اینجا صد رنگن
کوچه ها پُر از سنگن
آمادن بیای با تو بجنگن
تو کینه پر آوازن فکرنعلای تازن
روز و شب دارن نیزه میسازن
وای .. تو سوزِ شبهای سرد
وای .. آقا سفیرت دق کرد
آقا برگرد ..
وای .. کوفه پره از نامرد
وای .. شاخه گلات میشه زرد
آقا برگرد ..
تو نفسای آخر بالای دارم
کاشکی بیای سر رو پایِ تو بزارم
چقده غربت سخته
روی لبام خون لخته
بالا سرم یاری ندارم
دل پر از تَب آقا
روزِ من شبِ آقا
غصه هام مال زینبه آقا
مسلم تو بی تابه
غرق توی گردابه
اینجا صحبت از طفلِ ربابه
وای .. از دردِ سرنیزه ها
وای .. افتادم روی خاکا
برگرد آقا ..
حسین میا به کوفه کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروت شرم وحیا ندارد
بنام آنکه فاتح حنین است
عشق تمام انبیا حسین است
.
استوری امام حسین علیه السلام
دِلبَستِهاَممَرا زِ سرِخویشوا مَکُن
اَزمَن مَراجُداکُنواَز خُودجُدا مَکُن
🗓
آدم علیهالسلام برای قبولی توبهاش آنقدر گریه کرد، که رد اشک بر گونه اش افتاد.
یعقوب علیهالسلام به اندازهای برای یوسف خود گریه کرد، که نور دیده اش را از دست داد
یوسف علیهالسلام در فراقپدر خود آنقدر گریه کرد که زندانیان گفتند یا شب گریه کن یا روز
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در فراق پدر آنقدر گریه کرد ، گفتند یا شب گریه کن یا روز..
امام سجاد علیه السلام نزدیک چهل سال در مصیبت پدر گریه کرد
اما یک نفر هنوز هم گریه می کند ، هر صبح و شام بر امام حسین علیه السلام گریه و شیون میکند ...
این الطالب بدم المقتول به کربلا
https://eitaa.com/Arbabhosyn
#مناجات با #امام_حسین علیه السلام
سال ها در هیئتت خدمتگزاری کرده ام
گاه می پرسم زخود جداً چه کاری کرده ام ؟
ای پناه گریه کن ها !گریه کن بودم حسین
دیدگانم را ...ز داغِ تو.. بهاری کرده ام
آمدم تا نوکر کاشانه ات باشم ولی
تا به حالا در حریمت شهریاری کرده ام
این تو بودی آدمم کردی.. عزیز فاطمه
درقبالش مختصر من سوگواری کرده ام
هر چه دارم از تو دارم ..هستی ام آقا تویی
هر زمانی که نبودی... بی قراری کرده ام
در میان روضه ها با ناله ها و اشک ها
مادر بشکسته پهلوی تو.. یاری کرده ام
بار ها من گفته ام ارباب دل ها این سخن
سال ها در هیئتت خدمت گذاری کرده ام
#محسن_راحت_حق
#مناجات با #امام_زمان
من به دوری از شما ای یار عادت کرده ام
بی تفاوت گشته ام انگار عادت کرده ام
ذره ای حتی نشد کاری کنم بهر فرج
من به غایب بودنت هربار عادت کرده ام
کارمن ...جرم و خطا و کارتو ...بازم دعا
من بدین منوال ای دلدار عادت کرده ام
می کشم بار گناهم را به دوش ای وای من
روی دوشت گشته ام سربار عادت کرده ام
بار ها احساس کردم پشت در هستی ولی
من به فیضت از پس دیوار عادت کرده ام
خوب می دانم اذیت می کشی از دست من
کن حلالم که به این آزار عادت کرده ام
لکه ی ننگم بهدرد تو نخوردم لحظه ای
من به دوری از شما ای یار عادت کرده ام
#محسن_راحت_حق
#مناجات با #سیدالشهدا علیه السلام
کاش می شد جان سپارم من به پای روضه ها
هست دارویم در این دار شفای روضه ها
لحظه لحظه عمر خود را وقف تو کردم حسین
آدمم... کرده همین حال هوای روضه ها
پشت هر موی سپیدم روضه ای خوابیده است
پیر گردیدم یقین ... از ماجرای روضه ها
حال روزم را بهم می ریزد آخر مقتلت..
آرزو دارم... شوم آخر فدای روضه ها
می نهم پای خودم را بر سر بال ملک
تا که وارد می شوم خیلی مودب در سرای
روضه ها
بهتر از باغ بهشت ست این محافل، این مکان
نیّتِ اهل بکا ...دولت سرای روضه ها
مادری دارد ...حضور از ابتدا تا انتها
فاطمه بخشیده رونق بر صفای روضه ها
#محسن_راحت_حق
دعوتی های #محّرم ...
دست مانیست... اگر دعوتی زهراییم
هر کجا روضه ی شاه است به سر می آییم
نظر فاطمه خورده است پراز موج شدیم
نظر فاطمه بوده ست ..چنین دریاییم
به سر و سینه زدن پیشه ی ما در روضه است
در مجالس... چقدر شکر خدا شیداییم
ذکر ما هست همه جا مددی یا مظلوم
دلخوش عمریست به تکرار همین آواییم
زشت بودیم حسین اشک بصر اهدا کرد
بعد گریه ...چقدر در حرمش زیباییم
چشم ما در پی دیدار عزیز زهراست
زان سبب در همه حالات فقط بیناییم
می خریم از دل و جان غصه ی ارباب وفا
مادر این دادو ستد در پی یک سوداییم
روضه تا مین بکند عاقبت هر کس را
دست ما نیست اگر دعوتی زهراییم
#محسن_راحت_حق
#مناجات با #امام_زمان علیه السلام
ای نگار دلربای سخت می سوزد دلم
از فراق و از جدایی سخت می سوزد دلم
سال ها چشم انتظاری می کشم.. لطفا بیا
صاحب من گر نیایی سخت می سوزد دلم
صد گره افتاد در کارم... عزیز فاطمه
کی شود عقده گشایی سخت می سوزد دلم
گوشه ای افتاده ام .. مجروح از فرط گناه
صاحبم با بی دوایی سخت می سوزد دلم
ای ولیالله اعظم .. حجت هفت آسمان
ماندهام در بی خدایی سخت می سوزد دلم
باز هم دستی بگیر از لطف یک کاری بکن
آمدم بهر گدایی سخت می سوزد دلم
حال من در نینوا تغییر فاحش می کند
قسمتم کن کربلایی سخت می سوزد دلم
#محسن_راحت_حق
مرثیه حضرت #مسلم ابن عقیل
مسلمم هرچند گویند.. که مسلمان نیستم
چه کسی گفته.. فدایی حسین جان نیستم
آمدم در شهرتان مهمان نوازیتان چه شد ؟
کوفیان بی حیا.. گویا که مهمان نیستم
اشک میریزم.. چرا نامه نوشتم بر حبیب ؟
یک نگاهی.. کمتر از امواج باران نیستم
تا ابد بیزارم.. از نا مردی این سرزمین
من حسینی هستم و از دین فروشان نیستم
قد کشیدم سال ها در خانهی مولا حسین
سر سپرده هستم و اندر پی نان نیستم
دست هایم را ببندید و سرم را بشکنید
من بریده از در کاشانه ی جان نیستم
می رود دل تا مدینه ..میرود دل پشت در
اشک می ریزم ز دیده من که بی جان نیستم
#محسن_راحت_حق