eitaa logo
ذاکرین آل الله
283 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
307 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ شبِ شهادت حضرت مسلم ابن عقیلِ .. قربون اون آقایی برم که پیغمبر انقدر دوستش داشت که برا گریه‌کنای مسلم هم دعا کرد... آخه آدم اینجوری مهمون دعوت میکنه؟! اون نامرد یهو دید مسلم داره گریه میکنه؛ طعنه زد، گفت مرد که گریه نمیکنه .. فرمود من به‌خاطر این که میخوای منو بکشی گریه نمیکنم، من دلواپس اون آقایی‌ام که زینب همراهشه .. پشیمون شدم نامه نوشتم بیا .. یحیای مازنی میگه همسایه دیوار به دیوار علی‌ابن‌ابیطالب بودم یه‌بار تو طول این سالها سایه‌ی زینب رو ندیدم. بعدِ فاطمه هم که اینا میخواستن برن سر مزار، همه دورش رو میگرفتن، کسی قد و بالاشو نبینه. (چی میخوای بگی؟!) مسلم داره میگه: زینب‌و نیار، اینا بی‌حیان... من پیک عشق هستم و نامه‌بر حسین اول فداییِ حرم خواهر حسین لب تشنه‌ام ولی نزدم لب به آب‌ها سیراب میشوم فقط از ساغر حسین دوتا سردار داره سیدالشهدا، هردوتا تشنه‌لب جون دادن .. امشب در خونه‌ی اولی رفتیم. شب نهم محرم هم باید روضه‌ی اباالفضل رو بخونیم... ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد آب‌و آوردن اولین بار، دومین بار، سومین بار؛ گفت قسمت نیست من این آب‌ُ بخورم .. یه نگاهی کرد؛ به‌یاد اون روایتایی که شنیده بود افتاد: قربون لبای خشکت؛ انگار سرنوشت منم مثل توئه... آب‌ُ ریختن.... روز عاشورا، همین اتفاق تکرار شد.. اومد از تو گودال بیرون دید یکی آب داره میبره سمت گودال؛ بدنش میلرزید، گفت کجا داری میری؟ گفت: مگه صداشو نمیشنوی میگه تشنه‌م... گفت برگرد، کارش‌و یک‌سره کردم... حسین .....
هدایت شده از ذاکرین آل الله
چه داشت که نداشت؟ 'کوفیان' روزی باید این را پاسخگو باشند!
.. و توسل به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ سلام ای بی کفن شَهِ دور از وطن منم نوکر تویی آقایِ من میگم با اشکِ سوزان دوست دارم حسین جان سر دارم حسین گرفتارم حسین میا کوفه که غم دارم حسین غمت دلواپسم کرد بیا از کوفه برگرد میا کوفه حسین جان .. ـــــــــــــــ پر از دردم حسین سر آوردم حسین ببخش آواره ات کردم حسین نیاور اصغرت را سه ساله دخترت را میا کوفه حسین جان رخم رنگین شده سرم خونین شده برایت جایزه تعیین شده سلام ای بی کفن شَهِ دور از وطن منم نوکر تویی آقایِ من میگم با اشکِ سوزان دوست دارم حسین جان .
کوفیان به حسین(ع) نامه نوشتند که ! اگر او را میخواستند که خودشان می‌رفتند ...
.. و توسل به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ توی شهر غربت شدم زار و تنها با لبهایِ خونین میگم کوفه نیا آه، این کوفیا پلیدن نقشه برات کشیدن بیعتشون همه سرابه .. آه، رو من درا رو بستن دلِ منو شکستن کوفه برام شهر عذابه .. زینبت میشه، دل‌خون دخترت میشه، بی‌جون میدمت قسم آقا کاروان‌ُ برگردون «واویلا، کوفه نیا حسین جان» ـــــــــــــ اینجا بین کوفه، حرف منع آبه پیچیده بینشون کُشتَنت ثوابه آه، اگه میای به کوفه مشکارو پر کن از آب آخه داری تو بچه شیرخوار آه، یه وقت نمونن حیرون دخترا تو بیابون معجرای اضافه بردار توی کوچه‌ها آقا، دخترات میشن خسته قاتلم میشه اینجا، روضه‌های سر بسته «واویلا، کوفه نیا حسین جان» ـــــــــــــ راه من رو بستن، تو کوچه نامردا سرمو شکستن، تو کوچه نامردا آه، رسیده کارم آخر لب‌تشنه بر سر دار الهی برگردی، الهی .. آه، اینا رحمی ندارن حتی به بچه شیرخوار الهی برگردی، الهی .. کوفه حرمله داره، این شبا چقدر تاره زجر به دخترش داده قول چندتا گوشواره «واویلا، کوفه نیا حسین جان» .
یا اَشبَاهَ الرِّجَال وَ لا رِجال! باید (ع) را خـبر کنم که کوفیان، همان شِبهِ آدمیانِ دوران عمویم علی(ع) هستند
حسین جانم .. این عاقبت من که عزیز آمده بودم .. ای کاش در این شهر کسی خوار نیاید https://eitaa.com/Arbabhosyn .
و توسل جانسوز به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه به نفسِ حاج حسن خلج •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ در بهارم، خزون می زنه رنگ زردی آشنا شد، سفیرِ تو با کوچه گردی زار و بی کس، میزارم سرم رو رو دیوار تویِ کوفه، نمونده بجز طوعه مردی گرد غم به رویم نشسته دست کینه دستامُ بسته سنگاشون لبم رو شکسته آقا آقا ، میا میا .. جونم آخر می شه فدات حیف از تو و کبوترات برگرد میشه رونیزه ها جات *آقایه گزارش بدم ازوضعیت این شهر * کشتن تو، شده آب خوردن براشون سوی حنجر، گرفته شده خنجراشون حرفِ معجر، النگو و خلخاله اینجا از برایِ جهیزیه‌ی دختراشون هرچی داشتن دادن تیغُ نیزه خریدن واسه زینب لباس اسیری بریدن تیر و نیزه کنارِ امون نامه هاشون نقشه‌ی شوم واسه چشم سقا کشیدن روخاکا می مونه پر تو بعد ساقی لشگر تو آواره میشه خواهر تو جون زهرا، میا میا .. سمت این قوم بی حیا رحمی کن بر جوون لیلا *همه جمع شده بودن پایین مناره یکی میگفت آزادش میکنن .. یکی می گفت زندانش میکنن .. یکی می گفت اعدامش میکنن .. تو این حرف ها بودن یه وقت دیدن یه بدن بی سری ازبالایِ دارالاماره به سمت خاک کف کوچه