eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
۶۴ (حضرت ام البنین س) یار حیدر ام البینی،فاطمه جان همچو زهرا حامی دینی،فاطمه جان حضرت ام بنین تو،بانوی با کرم هستی جای تو تو قلب شیعه است،گرچه تو بی حرم هستی ای صفای بیت حیدر،تالی زهرای اطهر زینت خاک بقیع و،در کرم تویی تو محشر تو ندیدی کربلا را،رنج و درد و ابتلا را تو که در مدینه بودی،ندیدی جور و جفا را ندیدی شد اربا اربا،پسر حضرت لیلا به کنار او رسیده،قامت خمیده بابا ندیدی علی اصغر،شده همچو لاله پرپر با تیر حرمله ی پست،شده او بریده حنجر ندیدی کنار علقم،دست عباست جدا شد با عمود آهنینی،فرق عباست دوتا شد ندیدی گوشه ی میدان،پسر فاطمه تنها شد حسین تو گرفتار،در میان خیل اعدا ندیدی سویش دویده،دشمنش خنجر کشیده پیش چشم زینب او،از قفا سرش بریده بانوی بیت ولایت،شدی راحت تو ز غم ها از جهان پر ز کینه،می روی به سوی زهرا
۶۵ (حضرت ام البنین س) تویی حبل المتین،تویی حصن حصین بر تو نازد علی،امیرالمؤمنین تویی ام البنین۲ ای صفای حرم،همسر حیدری همچو عباس خود،در کرم محشری تویی ام البنین۲ همسر مرتضی،تویی ام البنین چار فرزند تو،شد فدایی دین تویی ام البنین۲ همچنان فاطمه،تویی ام الشهید تویی ام البنین،در جزا روسپید تویی ام البنین۲ جان فدای تو و،روح حساس تو به فدای حسین،گشته عباس تو تویی ام البنین۲ ندیدی کربلا،شد فدا هست تو ساقی خیمه ها،شد جدا دست او تویی ام البنین۲ شده عباس تو،جانفدای حسین شد علمداری اش،از برای حسین تویی ام البنین۲ همچنان فاطمه،تویی ام الشهید تویی ام البنین،در جزا روسپید تویی ام البنین۲ بهر داغ حسین،غرق ماتم شدی عاقبت رفتی و،راحت از غم شدی تویی ام البنین۲ در همه عالم است،جاه و قدرت رفیع در غریبی بود،قبر تو در بقیع تویی ام البنین۲
دوبیتی رباعی تویی همسنگر شاه ولایت سراپای وجود تو عنایت تو چون زهرا امید عالمینی منم شرمنده ی لطف و عطایت ◾️ ای گل باغ وفا ام البنین همسر شیر خدا ام البنین ای که هستی مام عباس علی درد ما را کن دوا ام البنین ◾️ بود ام البنین روح شهامت نموده در ره دین استقامت بود باب الحوائج همچو عباس از او بر ما شده عمری کرامت ◾️ ام بنین همسر شیر خداست مام علمدار شه کربلاست پاک وجود او بود چو زهرا رهرو و همنام گل مصطفاست ◾️ ای که هستی به جهان باب نجات علوی سیرت و زهرا جلوات مام عباس تویی ام بنین بر تو و عشق و وفایت صلوات ◾️ ما جمله گدایان سر کوی تو هستیم با دست تهی بر سر راه تو نشستیم ای فاطمه ی ام البنین مادر عباس بنما نظری از کرمت دل به تو بستیم ◾️ روح پر احساس یا ام البنین عطر و بوی یاس یا ام البنین یاور حیدر ز بعد فاطمه مادر عباس یا ام البنین ◾️ جهان امشب ز چه اندوهگین است به هر کس بنگری زار و غمین است به جنت مرتضی ماتم گرفته شب سوک و غم ام البنین است ◾️ ای که چون فاطمه ای باب نجات می رسد از تو به عالم برکات حضرت ام بنین، کفو علی بر تو و جود و سخایت صلوات ◾️ جهان امشب ز چه اندوهگین است به هرکس بنگری زار و غمین است به جنت مرتضی ماتم گرفته شب سوک و غم ام البنین است ◾️ ای که هستی به جهان باب نجات علوی سیرت و زهرا جلوات امام عباس تویی ام بنین بر تو و عشق و وفایت صلوات ◾️ جهان در ماتم ام البنین است همان کاو رحمت حق بر زمین است بود او مادر عباس و گریان ز داغ او امیرالمومنین است
گل گلزار دین ام البنینی مه بیت امیرالمومنینی تو بر زهرا و حیدر نور عینی پس از زهرا امید زینبینی اگرچه گفته بر زهرا کنیزی تو جان زینب استی و عزیزی تمام عمر خود در شور و شینی به یاد کربلا، داغ حسینی شنیدی کربلا خون گشته دل ها ندیدی العطش از آل طاها شنیدی کشته گشته پور لیلا ندیدی پیکرش شد اربا اربا شنیدی که حسین غرق محن شد ندیدی غرق خون ابن الحسن شد شنیدی پیکری نقش زمین شد ندیدی خونجگر مولای دین شد شنیدی جان عباست فدا شد ندیدی هر دو دست او جدا شد شنیدی غنچه ای گردیده پرپر ندیدی غرق در خون حلق اصغر شنیدی شمر بر سینه نشسته ندیدی استخوان هایش شکسته شنیدی که تنی در خون تپیده ندیدی که سرش از تن بریده شنیدی پیکری در خون شناور ندیدی پیکری عریان و بی سر شنیدی می‌زدند آتش به خیمه ندیدی غرق خون سر روی نیزه شنیدی غربت زن ها و زینب ندیدی جان او گردیده برلب شنیدی ماتم نور دو عینش ندیدی ناله های وا حسینش شنیدی زخم زینب را نمک زد ندیدی بر همه طفلان کتک زد شنیدی آتش کین زد زبانه ندیدی کودکان و تازیانه شنیدی کودکان با روی نیلی ندیدی تو یتیم و ضرب سیلی شنیدی طفل شد بی گوشواره ندیدی گوش او گردیده پاره شنیدی شد بدن تشییع جنازه به زیر سم اسب و نعل تازه شنیدی غربت ماه مدینه ندیدی ناله و اشک سکینه مدینه از غمت ماتم سرا شد به پا در سوگ تو بزم عزا شد بود پنهان زما قدر رفیعت بهشت شیعیان خاک بقیعت (رضا) باشد گدای کوی عباس دعا کن تا بگیرد بوی عباس
سینه_زنی وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس مجید رضا نژاد •✾• هر روز غروب توی بقیع میشکنه بغض آسمون ستاره ها داد می زنن امُّ الْبَنین روضه نخوون هر روز صدای گریه هاش میرسه تا عرش خدا از سوز روضه خوندنش قیامتی میشه به پا «أُمُّ البَنین.. أُم‌ِّ بی بَنین...» مدینه کربلا میشه شهر فرشته ها میشه آدم و یعقوبم میان مدینةُ البُکاء میشه فرقی نمی کنه براش کسی نیاد تو روضه هاش عالم و بر هم می زنه بغضِ نشسته تو صداش به سینه و سر می زنه بقیع باهاش نوحه گره دَم تمومِ نوحه هاش حسینِ من بی کفنه   رو خاکایِ  سرد بقیع صورت چار قبرکشیده طوری غریب حسین میگه انگارکه گودال و دیده از پسراش نشد یه بار با کسی حرفی بزنه زمزمه ی لبش شده حسین من بی کفنه طاقت نداره، کارشه شبا میره سئوال کنه با گریه می خواد از رباب عباسش وحلال کنه طفلی سکینه رو بگو دل نداره نگاش کنه روُش نمیشه مثل قدیم أُمُّ البَنین صداش کنه «أُمُّ البَنین...أُمِّ بی بَنین...» .
سینه_زنی وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمود کریمی •✾• سنگ صبور حیدری تو فاطمه ی دیگری ای مَحرم سِرِّ حسین ای فدای تو نامادری امُّ الشُّهدای بانوی وفایی با قبر غریبَت تو کرب و بلایی ام البنین همسر مولا ام البنین یاور مولا ام البنین مادرِ شیر نرِ مولا اسمت به زبون همه اومد به جای فاطمه جای تو هم اومد یه روز فاطمه کنارِ علقمه مثل خودِ زهرا أُمُّ الحَسنینی سر حلقه ی وصل عباس و حسیني ام‌البنین روح مُهذَّب ام‌البنین جانِ مؤدَّب ام البنین سنگ صبورِ دل زینب ام البنین همسر مولا ام البنین یاور مولا ام البنین مادر شیرِ نرِ مولا إِبنِ امیرِ لو کَشَفْ عباس شَرف إِبنِ شَرف حرزِ حرم زینبِ ای امیر سپاه نجف رزمنده شدم در گردانِ ابوالفضل عالم همه تحتِ فرمانِ ابوالفضل رزمنده ها، لشکر سقّا مدافع خیمه ی مولا مدافع و فدایی دخترِ زهرا ام البنین همسر زهرا ام البنین یاور مولا ام البنین مادر شیر نر مولا وقتی یَلت از صدر زین افتاد با صورت رو زمین برداشت سرشو فاطمه هَنیئا لَکِ ام البنین با فرق شکسته تا لحظه ی آخر می بارید و میگفت شرمنده برادر بچم شرمنده‌ی مَشک وعلم شد شرمنده ی اهل حرم شد قدِّ حسین بعد ابوالفضل تو خم شد ام البنین همسر مولا ام البنین یاور مولا ام البنین مادر شیر نر مولا .
عاشقی یعنی: دل بریدن از غیر یار خود ندیدن تا پای دار تو زمستون لاله چیدن عینِ بهار مادر شهید عاشق تر از همه پای عاشقی لایق تر از همه مُقَلِّدِ ام البنین و شقایق تر از همه فدای اون مادری، که داده دل پای دین شهید دادن دل میخواد، شبیه ام البنین جان فَدا بودن یعنی: اخلاص در هر لباس، رهرو عشق، بی ادعاست بی خبر از، اشک و هراس با تمام هوش وهواس وقف او که فرمانرواس مثل عباس امرِ مولاش امر خداست پاکی دل از، دامانِ مادره مادرِ شهید، پاک و مطهره دلش مثل، ام البنین شده،که از دنیا میگذره تمام این مکتب و به امر زهرا ببین با این همه لاله و این همه ام البنین فدای اون مادری که داده دل پای دین شهید دادن دل میخواد شبیه ام البنین اون پلاکهایی که مث راز موند زیر خاک صادقانه، گفتن فِداک به شهیدی، که گفت "اَخا اَدرِک اَخاک" مادرونه شد،خون گریهٔ لهوف پشت حق شکست در لحظهٔ خصوف مقطعه شد عشق و رو زمین پراکنده شد غروب شنیدن از خیمه ها تا ماه اومد رو زمین صدای زهرا رو با، صدای ام البنین فدای اون مادری که داده دل پای دین شهید دادن دل میخواد، شبیه ام البنین .
مورخان مي نويسند: ام البنين آنچنان جانسوز براي شهادت فرزندان و بويژه براي امام حسين(عليه السلام) نوحه و گريه مي کرد که حتي دشمن اهل بيت، مروان بن حکم، نيز از شنيدن مراثي وي گريه مي کرد. .
الا مادر به قربون جمالت رخ چون بدر و ابروی هلالت عباس من شنیدم کام عطشان جان سپردی ... *خیلی چیزا به من گفتن ، یه دونه اش این بود ، عباسم ...* شنیدم کام عطشان جان سپردی گُل اُم البنین شیرم حلالت شنیدم دست هایت را بُریدن شنیدم چشم نازت را دریدن چو طفلان این خبرها را شنیدن همه از هم خجالت میکشیدن *شاید گفته باشه، بشیر، باورم نمیشه عمود به فرق عباس زدن ؟! مگه میتونستن به این راحتی این کار رو کنن ؟! اول گفت، خانم، دستاشو جدا کردن کنار علقمه ... بعد یه نانجیبی تیر به چشمش زد ... وای ... اما یه وقت یه نانجیبی صدا زد، اونی که از صبح همه ی لشگر کوفه رو در رعب و وحشت نگه داشته، تویی ؟؟ صدا زد نانجیب الان که دست ندارم اومدی ؟؟ الان که تیر به چشمم زدن اومدی ؟ ... عباس من که دست دارم، ... یه وقت چنان با عمود آهنین به فرق عباس ... صدای نالش بلند شد، داداش ... داداش دیگه برادرت رو دریاب... این صدا رو به کربلا برسون همه با هم.... ان شاالله شهدا ، گذشتگان امام راحل فیض ببرن صدا رو به کربلا برسان بگو یا حسین ...*
🔳درعزای ام البنین(س)🔳 شده روز عزا،دلها غمین است           عزادار غم ام البنین است ‌ به هرکس بنگری دراین مصیبت دلش بشکسته وزار وحزین است سلام مابرآن بانوی عظما    که مام ساقی قطع الیمین است درخشد مثل خورشیدی درخشان    چو دریایی پر از در ثمین است سلام ما برآن  مام فداکار   که یارمرتضی یعسوب دین است     سلام ما به دامان سپهرش     که مهد چارماه نازنین است شناسند مردمان اورا به ایثار   فداکاری او با این بنین است سه انجم دارد و یک ماه تابان که عباسش همان ماه مبین است همه عالم به قربان مرامش که الگوی تمام مومنین است برو (سائل)به درگاهش به اخلاص که فضلش بر همه اهل زمین است سائل🌹
عالم رجالي، مامقاني در کتاب خود، تنقيح المقال، ولايت فاطمه کلابيه را اين چنين به تصوير مي کشد: «همانا علاقه ام البنين به حسين بن علي(ع) به خاطر امامت حضرت است.» 📚مامقانی،تنقیح المقال ج ۳ صفحه ۷۰
وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌مهدی صالحی ای که نامت زینتِ عرش برین ماه بانوی سماوات و زمین فاطمه نامی و هم ام البنین قوّتِ قلب امیرالمؤمنین ای مادر ابوالفضل بانوی بی قرینه هستی ما فدای بی بی ام البَنینه * در عالم مکاشفه عرضه داشت یا ابوالفضل العباس! گرفتارم آقا چیکار کنم؟ آقا راهنمایی کردند، فرمودند: توسل به مادرم ام البنین بدین.. امیرالمؤمنین به عقیل برادرشان فرمودند: از یک طایفه ای که اهل جهاد و مبارزه ی با کفر و شمشیرزن باشن شجاع باشن یه دختری رو برای من انتخاب کن. عرضه داشت، آقا جان !برا چی این چنین مشخصاتی این چنین خصوصیاتی؟ فرمودند: میخوام یه پسر شجاعی ازش به دنیا بیاد ذخیره باشه برا حسینم تو کربلا.... مدتی گذشت عقیل آمد داداش یا علی! اون گوهر گرانبهایی که میخواستی از طایفه ی بنی کلاب پیدا کردم. خواستگاری رفتند خیلی قضیه اش شیرینه خواب دید ام البنین ،خواب عجیبی رو دید. خوشحال خانه ی امیرالمؤمنین دعوت شد. در خانه که رسید هاشمیان در اطرافش بودند شروع کرد گریه کردن. خدایا این خونه یه روزی خانمش فاطمه ی زهرا بوده، این خانه مَهبط جبریل امین بوده، برین بچه های فاطمه رو بگید بیان به من اجازه ی ورود بدن... آی اومدن خودش رو انداخت رو قدمای زینب، گفت: خانوم من نیومدم جای مادرشان رو بگیرم. اومدم کنیز شما باشم... مدتی گذشت امیرالمؤمنین وارد خانه شد دید خانمش اونقدر گریه کرده چشما قرمزه، فاطمه! خبری شده چرا ناراحتی خانومم؟ تا گفت: فاطمه گریه ش شروع شد آقا ازتون خواهش میکنم دیگه به من فاطمه نگید. جلوی چشم این بچه های فاطمه ی زهرا سبب رو سوال کردعرضه داشت آقا نمیخوام دل این بچه ها برنجه احساس میکنم هروقت به من فاطمه میگید.. این بچه ها به یاد مادرشون زهرا میفتند.مولا فرمودند: باشه از امروز به شما میگیم ام البنین، ام البنین یعنی مادر پسرها،آقا من پسری ندارم. فرمودند: خدا به تو پسرهایی میده که کربلا یاری حسینم میکنند. گذشت مدتی زینب اومد خبرِ ولادت ابوالفضل رو به امیرالمومنین داد..انقدر خوشحال اومد قنداقه ی ابوالفضل رو دستش دادندخوشحال اذان و اقامه در گوش عباس گفت.. اما یه وقت دیدند بندهای قنداق رو باز کرد آستین های نوزاد رو بالا زد.. هی بازوان عباس رو میبوسه اشک میریزه. تا به مادرش خبر دادند اومد صحنه رو دید. آقا مگر دستای بچم عیبی دارد؟ نه ام البنین !اتفاقا همون دستهای رشیدو قوی که من میخواستم داره همون بازوان قوی رو داره که من میخواستم ..پس چرا گریه میکنی؟ مثل اینکه پیغمبر روزِ ولادت حسین وحسن روضه خواند. امیرالمؤمنین شروع کرد روضه ی عباس خوندن... ام البنین این دستها تو کربلا کنارِ نهر علقمه از بدن جدا میشن در راه یاری از حسینم ..دیدن این مادر اومد قنداقهٔ عباسش رو دست گرفت هی دور سر حسین میگرداند. یعنی عباسم بلاگردان حسین ..عباسم فدای حسین زهرا.. خدا میدونه مردم فاطمه ی زهرا کم نگذاشت برا عباسش جبران کرد. کجا ؟روز عاشورا وقتی که از اسب روی زمین می افتاد دست در بدن ندارد ... (یا فاطمة الزهرا، آی مهمونای امام زمان آقاتون رو دعوت کنید روضه ی ابوالفضل نه خودشون قول دادن بیان آقا قول دادند بیان آقا قربون قدمت یا صاحب الزمان کدام گوشه ی مجلس داری برا عمو گریه میکنی..) آه فرمودند: صدای خانمی رو شنیدند هی میگفت: میوه ی دلم عباس منم.. پسرم اباالفضلم ..عرضه بدارند خانوم! مادر من ام البنین تو مدینه ا ست شما کی هستید؟ فرموده باشند منم مادرت زهرا .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً یا صاحب الزمان‌.... چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی اوصاف کمالت را آیات جمالت را می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی ..مولا یا اباصالح... من زخم و تویی مَرهَم، من درد و تویی درمان من خشکی و تو دریا، من تشنه، تو بارانی من با تو و تو با من ،انصاف کجا رفته ؟ من کمتر ازمور و تو فوق سلیمانی با گُل کُنَمت تشبیه یا با نَفَسِ عیسی هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد تو مُنتقمِ خون سالارِ شهیدانی "یا صاحب الزَّمان آقاجان.. این جوانان به یه امیدی امشب اومدن ،هر کدام یه حاجتی یه دردی .. بعضی ها هنوز پیراهن مشکی فاطمیه رو در نیاوردند ..گفتن بریم امشب.. می خوام اسمی رو ببرم که امام زمان به این اسم فوق العاده حساسِ.. خودش فرمود: بارها شنیدیدگفت: آقا فردا تو چادر های عرفات ،منا،کجا دنبالت بگردم ..کجا رَدِ پایی ازت پیدا کنم ..حضرت فرمودند :هر وقت روضه خوانِ خیمه تون روضه ی عمو م عباس راخواند ، من یک گوشه ای برای عموم گریه می کنم..یا صاحب الزمان ..اجازه بدید.. ماهم روضه مون همین باشه ..چه روضه ای از چه مادری ..می خواهیم حرف بزنیم..!! ای درود خدا به مادران شهدا ..نکنه یه جلسه بیاد و بره ما یادمون بره از شهدا و مادران و پدارانشون ...مادر شهید مدافع حرم ..شهید بیست و چهار ساله... فرزندش، عزیز دلش رو تک پسرش رو .. یه پسر داشت این مادر.. الله اکبر چه تصادفی اسمش هم عباس بود خدا شاهده.. شهید عباس آبیاری بچه شهریار ..تو خان طومان شهید شده.. برید ببینید ..تو سایتها هست ..تا هفت، هشت، ماه بعد از شهادتش جاوید الاثر بود ..چون وقتی زخمی میشه داعش جنازه شو میبره، از بس این شهید زیبا بود.. نمی چرخه زبانم بگم‌.. با این بچه چه کردن ..فقط همینو بگم برای مادرش یه جمجمه آوردن هیچ چیز رو نگذاشته بودن ... چشماشو در آورده بودن ، گوشش رو بریده بودند، دستاشو قطع کرده بودن ، پاهاشو .. قطعه قطعه ش کرده بودند ..وقتی این مادر میگفت .. یاد مادر وهب افتادم که وقتی سَرِ پسر بچه شو براش پرت کردن ..گفت کسی که هدیه در راه خدا داده پس نمیگیره .. میگفت بعد از هشت ماه بهم گفتن از اون عباس رشیدِ خوشگلت دو ،سه کیلو برگشته ..گفتم من منتظرم نبودم ..من چیزی را دادم . در راه خدا دادم.. (سلام خدا به این مادران..) سلام خدا به اون مادری که الان قبرش همین چند تا چراغ هم ندارد.. ان شالله با نابودی آل سعود بریم کنار قبر حضرت اُمُّ البنین علیه السلام‌ ..قبر مادرحضرت عباس خیلی غریبه ..خیلی بی شمع و چراغِ و تاریکه.. چه مادری چه مادری... آيت الله العظمي حاج سيد محمد حسيني شيرازي مي‌فرمود: شخصي در عالم مکاشفه، حضرت ابالفضل العباس را ديد و عرض کرد: آقا جان! حاجتي دارم و نمي‌دانم براي روا شدن آن به چه کسي متوسل شوم؟ قمر بني‌هاشم فرموده بود: به مادرم ام البنين. 📚ستاره درخشان مدینه حضرت ام البنین(س) ، ص ۱۴۲ بخش دوم من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم شادم در این عالم که یک عباس دارم عباسِ من مشگل گشای عالمین است عباسِ من خاک کفِ پای حسین است *من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم.. تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد... ..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ... تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن..
اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم .. میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا.. این یه تصویر.. تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...) میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ .. اون آقا را میبینید پسر فاطمه اس ..یه قولی بدید ..چه قولی.‌..بهم قول بدید باحسین دارید میرید نکنه بی حسین برگردید ...بهم قول بدید نگذارید یه مو از سرش کم بشه ..قول بدید تا اخرین نفس ازش دفاع کنید ..قول دادن به مادر .‌..عباس قول داد به مادرش حسین رو تنها نگذاره ..همه ش نگران حسینش بود کسی که قول داده پای قولش میمونه ..یه روز هم به باباش علی قول داد..شام بیست و یکم رمضان وقتی دستشون رو بابا تو دست هم گذاشت ،قول داد حسین رو تنها نگذاره..روز تاسوعا هم به زینب قول داد وقتی امان نامه آوردن قول داد حسین رو تنها نگذاره ..پای همه ی قولهاش وایساد ..اما به یه نفر قول داد، شرمنده شد ..به یه دختر تشنه قول داد .. وقتی سکینه مشک خالی رو داد دست عمو .. عمو آب ..عمو آب ...عمو آب... قول داد به سکینه ..لذا تو علقمه افتاد،صدا زد حسین جان منو به خیمه ها نَبَر آقا دیگه نمیتونم توی چشمهای بچه هات نگاه کنم ..آخ..افتاد روی زمین ... ابی عبدالله داغ زیاد دیده.. مدینه برادر از دست داد، امام مجتبی برادر بزرگشِ..امامشِ.. وقتی امام حسن رو از دست داد ،چندتا جمله ی معروف داره ..گفت دیگه عطر نمیزنم .. دیگه لباس نو نمی پوشم ..دیگه محاسِنَم رو خضاب نمیکنم ..غارت زده منم ..اینها معروفه .. اما کنار علقمه یه جوره دیگه حرف زد ..تا نگاهش به عباس افتاد ..دیدن یه دست به کمرش گرفت "الان اِنکَسَرَ ظَهری"... ...یاحسین .....ای خدا به اُمُّ البنین به بچه های شهیدش به پسر سردار سقاو تشنه لبش ..فرج امام زمان ما برسان ... ای خدا اسم ما امشب جزء زائران مدینه ثبت بفرما ..الهی آمین نامه ی فاطمیه ی مارا به امضای ابالفضل علیه السلام برسان .. الهی آمین
یه عده ای اومدن اینجا همین لحظاتِ آخر به سیدالشهدا گفتند آقا اگه کاری نداری ما بریم!! دیگه کاری برات نمیتونیم بکنیم ..‌ ولی عظمتِ عباس ابن علی اینه که؛ از اینی که دیگه نمیتونم برات کاری کنم شرمنده ام .. فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ (۴) سینه ام سنگین شده، بیزارم از دارِ دنیا ..بزار برم جانم رو فدات کنم .. تا اومد وداع کنه نوشتن «فَبَکی الحُسَین بُکاءً شَدیداً»(۴) .. ابی عبدالله شروع کرد بلند بلند گریه کردن .. ____________________________________________________ روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) ای روشنای خانه حیدر پس از زهرا کامل ترین و بهترین همسر پس از زهرا ایثار از رفتار و الطاف تو می جوشد مهر و محبت از دل صاف تو می جوشد هر چند در عالم علی را کفو و همتا نیست هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست اما علی گمگشته اش را در تو پیدا کرد آری خدا پایِ تو را در خانه اش وا کرد در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید در قلبِ تو یک آسمان عزم و شهامت دید پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب دستِ توسل می زنم بر ساحتت امشب دست تو لبریز از کرم سرشار از بذل است هر کس گدایت هست کارش با اباالفضل است بانو تو را در عالم خلقت شبیهی نیست هم رتبۀ علمت در این دنیا فقیهی نیست بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی عمری تسلای امیرالمومنین بودی روزی که سوی خانۀ مولا سفر کردی آن روز که رخت عروسی را به بر کردی برداشتی آرام سوی خانه گامت را کوچه به کوچه میگرفتند احترامت را قبل از ورودت لحظه‌ای در پشت در ماندی با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی بردی به سمت آسمان دست دعایت را گفتی خدایا من کجا و خانه زهرا؟ گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن جان علی در پیش زهرا روسپیدم کن اول کلامی با حسین و با حسن گفتی زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست باور بفرما، نیتم غیر از کنیزی نیست من آمدم اینجا برایت خادمه باشم عمری کنیزِ بچه های فاطمه باشم بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی الحق که در بیت علی حق را ادا کردی در تو خدا ظرفیت بسیار را می دید فانی شدن در حیدر کرار را می دید آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد چون لیلۀ قدر از هزاران ماه بهتر داد مولا که دید از شوق داری در بغل عباس فرمود با گریه و ما ادراک ماالعباس بانو علم در مشت عباس تو می چرخد عالم سر انگشت عباس تو می چرخد بانو گره خورده به کار ما گشایش کن امشب بیا ما را به عباست سفارش کن دو سه جمله روضه و از همه التماسِ دعا .. خدا به شما خیر بده روضۀ مادر رو برپا کردید .. ان شالله خانم ام البنین دعاگوتون باشه .. تو مدینه روضه خوان و میاندارِ گریۀ بر ابی عبدالله این خانم بود گریه سلاحِ .. این گریه از ضعف نبوده! من یه گریه کن دیگه ام سراغ دارم که علم گریه رو برداشت .. نگفتی من دل دارم، رفتی نگفتی دختر داری، رفتی بدونِ این که بارِ غم رو از رو دلم برداری رفتی حالا من بدونِ تو کجا برم؟! حالا من بدونِ تو چی کار کنم؟! انقدر گریه میکنم که نیمه شب از خوابِ ناز سرتُ بیدار کنم وای وای وای .. سرم بابا وای وای وای .. از بس زدنم، کمرم بابا خدا رحمت کنه همه مدافعانِ حرم زینبی رو .. (هم کاخ یزید ملعون هست هم حرم خانم رقیه همون خرابه ای که این نازدانه همونجا به شهادت رسید)؛ چی جوری این دختر گریه کرد، این صدا از تو خرابه رسید تو کاخ .. طاهر ابن عبدالله دمشقی (۱) میگه نیمه‌های شب بود، سرِ یزید ملعون رو پای من خوابش برده بود. سرِ مبارکِ ابی عبدالله هم تو تشت .. میگه یهو دیدم چشمای سر داره میچرخه هی میگه خواهرم دخترمُ ساکتش کن .. میگه دیدم آروم از گوشه چشم سر، داره اشک میاد .. صدای این دختر رسید یزید از خواب نحسش بیدار شد .. یه نگاه کرد گفت صدا گریه برا کجاست؟! گفتن امیر این حسین یه دختر داره .. نانجیب گفت سرِ باباش رو براش ببرید .. وای وای وای .. سرم بابا وای وای وای .. از بس زدنم، کمرم بابا