.
#نوحه
#شب_بیست_و_سوم
(روضه حضرت زهرا(س) از زبان امیرالمومنین)
سبک مسجد کوفه امشب ...
بارِ خود بَستم، عازم، سوی زهرایم
دلشکسته از ، دستِ ، اهل دنیایم
به خُّدای کعبه گَشتم رستگار
شد شهادت در نمازم افتخار
میرَوَم سوی جَنان دیدار یار
قلب من خون از غُصه ی کوچه ست
شاهدِ ناله هایَم چاهِ کوفه ست
(فاطمه جانم فاطمه جانم
ای اَنیسِ علی فاطمه جانم)(۴)
سی ساله بانو، من هم، با دلَت سوختم
هر کجا دیدم ، رویِ ، قاتلَت سوختم
کی رَوَد از يادِ من دیوار و در
که شدی با محسن از بَهرَم سپر
سيلی خوردی از عدو بین گُذر
گرچه فرق من شد دوتا اما
میمیرم یادِ بازوی تو زهرا
(فاطمه جانم فاطمه جانم
ای اَنیسِ علی فاطمه جانم)(۴)
یادمِ که دوست، داشتی، علی گفتن را
دوخته ای تو با، دستات، کَفن من را
پیکر من شد کفن، اما حسین..
ظهر عاشورا شود تنها حسین
پیکرش مانَد روی صحرا حسین
اين دم آخر هر دو گریانیم
روضه خوانِ لبِ خُشک و عطشانیم
(ای حسین جانم ای حسین جانم
جانِ زهرا و حیدر حسین جانم)(۴)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
.
#نوحه
#امام_علی امیرالمومنین علیه السلام
ای شهیدِ عدالت
یاعلی جان فدایت...
السلام ای امیر بی همتا
السلام ای ستاره ی دنیا
شده قربانی تو اسماعیل
شده دلداده شما موسی
عالمی بی قرارَت
عاشق و سوگوارَت
ای شهیدِ عدالت
یاعلی جان فدایت...
بین محراب خون وضو داری
بغض سی ساله در گلو داری
در نفس های آخرت مولا
با خدایت چه گفتگو داری
کشته ی تیغ اعدا
می روی نزد زهرا
ای شهیدِ عدالت
یاعلی جان فدایت...
قاتل تو نه تیغِ دشمن هاس
قاتل تو حسادت دنیاس..
بعد تو غربت تو در کوفه
ارث تو بر غریبِ عاشوراس
گر غریب بودی حیدر
شد حسینَت غریب تر
ای شهیدِ عدالت
یاعلی جان فدایت...
يا علی داده عزت و شرفم
واسه اوهمیشه جون به کفم
به علی و حسینِ او سوگند
عاشقِ راهِ کربلا نجفم
کاش بشم مرتضایی
اربعین کربلایی
ای شهید عدالت
یاعلی جان فدایت...
.
#واحد
#مناجات_با_خدا در #شب_قدر
#سبک_کنار_قدمهای_جابر
شب قدر و اشک و مناجات
شب آه و سوز و گدازه
بیآد هرکی داره گناهی
در ِ بخشش و توبه بازه
دلایی که امشب شکسته
خریدارشه حق تعالی
دلای شکسته ندارند
دگر قیمتی توی دنیا
(الهی الهی ببین روسیاهم
به قدرِ شب قدر بده تو پناهم)(2)
منی که گناهام زیاده
با چه رویی پیش تو آیم
صدات می زنم از تَه دل
که کاری کنی تو برایم
امیدوار به لطف تو هستم
امیدم نا امّید نمی شه
خودم شاهدم که گرفتی
تو دستای من رو همیشه
الهی الهی منم کوه عصیان
ولی در مقابل تویی اهل غفران
(الهی الهی ببین روسیاهم
به قدرِ شب قدر بده تو پناهم)(2)
تو رحمانی و تو رحیمی
که احسان شده عادت تو
ندیده کسی بسته باشه
یه لحظه در ِ رحمت تو
درِ رحمت حق تعالی
بدونید که باب الحسینه
دخیل حسین و اباالفضل
باشه هرکسی زیر دینه
الهی الهی به آقام اباالفضل
تو عفوم بفرما مرا از سر فضل
(الهی الهی ببین روسیاهم
به قدرِ شب قدر بده تو پناهم)(2)
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین))
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
"مقصد خلقت"
خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت
جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت
تو کیستی که خـدا گفـت جمـلهی "لـولاك"
تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت
ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو
بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت
هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان
زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت
بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد
بهــانه ای به جز از خــلق بیشمار نداشت
تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم
وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت
بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود"
کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت
اگرچــه هسـت طـــلا، شـئ پــر بـهـــا امــا
به نزد گـوهــریان، بی علــی عیــار نداشت
به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟
خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت
تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر
به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت
بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان
برای حضرت حـق، بـیتـو افتخــار نداشت
علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان میشد
علـی نبــود اگـر ، فصـل هــا بهـــار نداشت
زنــی که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا
بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت
رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد
کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت
گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوه ی توحیـــد
وگـرنـه بـــاغ ولا ، بیتو برگ و بـار نداشت
دریــغ و درد ، کـه بــا تیــغ دشمـنی مــزدور
کـه تـاب تیــغ تـو در وقـت کـــارزار نداشت
بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی
که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت
جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه میسوزد
که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت
اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را میداشت
ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت
به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق:
جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمؤمِنین)
#ماه_خدا
#شهادت
#رمضان_المبارک
#شب_قدر
#شهادت_امیرالمؤمنین
(محراب کوفه)
محرابِ کوفه ، ناگهان گلگون به خون شد
هفت آسمان در خون نشست و لالهگون شد
برخاست بانگ "فزتُ رَبِّ الکعبه" بر عرش
وقتی که رأس شاه مردان غرقِ خون شد
مولای درویشان ، به دست ابن ملجم
در سجدهی حق فارغ از دنیای دون شد
هرچند بود آگاه از این صبحِ خونین
صبحی که با ظلمت قرین در اندرون شد
با دست رحمت ، قاتلش را کرد بیدار
چون واقف از روز ازل ، بر مایَکون شد
در امتحان عشق ، در نزد خداوند
با سربلندی فارغ از این آزمون شد
شد دستِ کین آغشته چون بر این جنایت
هنگامهی " اِنّا اِلَیهِ راجعون " شد
از ضربتی که فرق مولیٰ را دوتا کرد
عرشِ عظیم کبریایی بیسکون شد
با کشتن شیرِ خدای بیشهی عشق
روباهِ شرک و تفرقه خوار و زبون شد
از خونِ فرقِ مرتضی ، شاهِ ولایت
کاخ ستم ویرانه گشت و واژگون شد
داغی چنین هرگز ندیده چشم عالم
آری! که آتشزا ترین داغ قرون شد
ای (ساقی) کوثر ، ز داغت تا قیامت !
جامِ دوچشم شیعیانت، غرقِ خون شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
"(فُزت وَ ربّ الکعبه)
ندایِ "فُزتُ" ، می آید ز محراب
از آن اُسطوره ی ایمان و آداب
چو "ربّ الکعبه" اش آمد به گوشم
مرا حُزنِ نَوایش کرد ، بی تاب
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
از بعد علی ، چگونه می باید زیست؟
آنکس که نسوخت یا نمیسوزد کیست؟
شمشیر که از جفا به فرقش بنشست
هنگام شهادت علی ، خون بگریست...
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
آن سر که ز ضربت جفا منشق شد
در سجدۀ حق بود و به حق ملحق شد
از فتنه ی دشمنان و ، زٌهّادِ ریا...
در ماه خدا ، شهید راه حق شد
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
شاهی که عزیز و خانه زاد حق شد
گلواژۀ عشقی که ز حق، مشتق شد
در وقت ولادتش ، جدار کعبه...
هنگام شهادتش سَرش مُنشق شد
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
امشب که شب شهادتِ مولا شد
جانکاه ترین مُصیبتِ عظما شد
عِفریتِ جفاپیشۀ عالم ، دستش
آغشته به خونِ همسر زهرا شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(اَلسَّلامُ عَلَیـْكَ یَـا اَمِیرُالْمـُؤمِنـِین)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#حدیث_عشق
حدیث عشق تو در هر سخن نمیگنجد
بیان معرفتت ـ در دهن نمیگنجد
چگونه تاب سخن هست ـ در برابر تو
به نزد بلبل خوشخوان زغن نمیگنجد
ز حسن سیرت و صورت قرین تو به جهان
هزار یوسف گل_پیرهن نمیگنجد
چنانکه نیست میسّر نگاه بر خورشید
فروغ مِهر تو ـ در انجمن نمیگنجد
ز نفس پاک تو این بس که در ارادهی تو
تباه_وسوسهی اهرمن نمیگنجد
دلی به وسعت عالم طلب نماید عشق
چنانکه در دل هر کوهکن نمیگنجد
مقام امر ولایت تویی ز بعد نبی (ص)
به مور ِ مانده به قعر لگن نمیگنجد
ولایت تو ، امان میدهد محبان را
چو قلعهای که در او راهزن نمیگنجد
محبت تو طلب میکند دلی چون موم
که عشق، در دل سنگ و چدن نمیگنجد
"ولایت" تو ندارد قرین که در بر ِ آن
هزار مَسلک و رسم و سُنن نمیگنجد
نوای "فُزتُ وَ ربّ" ، این نوای جانفرسا
درون واژهی درد و محن نمیگنجد
دلی که شوق نجف دارد و زیارت تو
بدون تاب شود ، در وطن نمیگنجد
بگفت (ساقی) شوریده_دل به طبع کلیل :
که وصف حسن تو در شعر من نمیگنجد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
"اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرالْمؤمِنین"
#مدح
#ولایت
#امیرالمؤمنین
(ساقی کوثر)
رخش عدالت ـ اگر سوار ندارد
هست حماری که : اعتبار ندارد
کِلک هنر نیست گر بهدست هنرمند
میشکند چون که ابتکار ندارد
زردی مغرب کجا به رنگ طلوع است
فصل خزان ، رونق بهار ندارد
عدل بوَد لشکر عظیم ممالک
کشور بی لشکر اقتدار ندارد
لشکر اسلام را علیست علمدار
بهتر از او حق به روزگار ندارد
باک نداریم در مصاف کسی که
تیزتر از تیغ ذوالفقار ندارد
ایکه سواری تو بر حمار حماقت!
جز به فلاکت ، تو را دچار ندارد
باد غرورت دهد به بادِ هَریمن
کینهی شیطان ز ما شمار ندارد
وام گرفتم ز بیدل از سر عسرت
بهتر از این بر من افتخار ندارد :
"کینه به سیلاب دِه ز نرمی طینت
سنگ چو شد مومیا ، شرار ندارد"
خلق میازاری از مصالح دشمن
بحر نگونبختیاش کنار ندارد
آنکه کمر کرده خم به نزد ستمگر
آلت دست است و اختیار ندارد
بسکه حقارت پذیر گشته دریغا
جرأت ِ ابراز ِ انزجار ، ندارد
کرده خودش را درون پیله گرفتار
پیلهی خودساخته ، فرار ندارد
هست دلیکه انیس و پیرو اغیار
محض وقاحت بوَد ، وقار ندارد
حیثیتاش چون رَود به باد رذالت
راه ، پس از آن به جز مزار ندارد
دیدهی دل وا نما به روی حقیقت
گر ز گنه ـ دیدهات ـ غبار ندارد
(ساقیِ) کوثر، علی ز خمّ غدیر است
کس به جز او جام خوشگوار ندارد
آن که کند تر لب از شراب ولایش
در دو جهان ، غصه ی خمار ندارد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/Arbabhosyn