444.mp3
1.47M
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب
#سبک: ای امام شهیدان خمینی.....
▪️نوحه شب چهارم محرم
هدیه آورده ام از برایت
تا کنند جان خود را فدایت
پروریدم دو گل تا نمایند
جان فدای ره کربلایت
آه-گوهر یکتایند
آه-کعبه ی دل هایند
آه-عاشق زهرایند
آه ای برادرجانم۳
ای گل گلشن آل احمد
ای که داری به من لطف بی حد
با خود آورده ام از مدینه
بهر یاری ات عون و محمد
آه-افتخار زینب
آه-اعتبار زینب
آه-اقتدار زینب
آه ای برادرجانم۳
جان من یا حسین گشته بر لب
ذکر لب های من گشته یا رب
خواهشم از تو این است برادر
بپذیر این دو هدیه ز زینب
دل پر از فریاده
هر دواند آزاده
گشته اند آماده
آه ای برادرجانم۳
ناله ی غربتت را شنیدم
از دو فرزند خود دل بریدم
گر کنی تو قبول این دو هدیه
نزد مادر دگر روسپیدم
آه-از نفس افتادم
آه-تو نما امدادم
آه-دو گلم را دادم
آه ای برادرجانم۳
حق بداده به آن ها سعادت
هر دو هستند چو کوه رشادت
بهر یاری تو ای برادر
هر دو آماده اند تا شهادت
آه-هر دو زهرا سیرت
آه-هر دو کوه طاعت
آه-مرتضایی غیرت
آه ای برادرجانم۳
بر جوانان چو پیر و مرادند
هر دو آماده بهر جهادند
هر دو تا عاشقان تو هستند
بهر ایثار جان هر دو شادند
آه-این دو گل ممتازند
آه-هر دو تا سربازند
آه-در رهت جانبازند
آه ای برادرجانم۳
هر دو تا در رهت جانفدایند
هر دو از بند دنیا رهایند
ای غریب دو عالم حسین جان
بر تو و عشق تو مبتلایند
آه-بر تو زیور گردند
آه-بر تو یاور گردند
آه-پاره پیکر گردند
آه ای برادرجانم۳
.
#حر_ریاحی
🩸حکایت دستمالی که سیدالشهداء علیهالسلام بر سر حرّ بست و بعد از هزار سال، خون تازه از زیر آن جاری شد...
مرحوم سیّد نعمة الله جزائری در کتاب «الأنوار النُعمانیّه» مینویسد:
🥀 افراد معتمد و موثّق برای من نقل کردند که شاه إسماعیل در سفری برای زیارت قبر حضرت سیّدالشهداء علیهالسّلام به کربلا رفت و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به حرّ بن یزید ریاحی طعن میزنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش کنند.
🥀 چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیّتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند که با آن سر حرّ بسته شده بود.
🥀 شاه اسماعیل در کتب تاریخی خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، برای باز کردن و برداشتن دستمال تصمیم گرفت.
📋 فلمّا حَلّوا تِلكَ العِصابة جَرَى الدَم مِن رأسِه حتّى اِمتَلأ مِنهُ القبر
🔹 چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جاری شد بطوریکه از آن خون قبر پُر شد.
🥀 و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره باز کردند خون جاری شد. و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بند بیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسّر نشد. و از اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهی است که نصیب حرّ شده است.
🥀 شاه اسماعیل دستور داد قبّهای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند.
📚الانوار النعمانیه ج۳ ص۱۸۶
#حر_ریاحی
🩸کرامتی از جناب حرّ ریاحی «حَشَرنا اللهُ مَعهُ فی دار النعیم»
عالم ربانی مرحوم مولوی قندهاری گوید:
🥀 زمانی که در کربلا بودم، به مرض تب مزمن و اختلال حواس مبتلا شدم. رفقا مرا برای تفریح و تغییر هوا به سمت قبر جناب حر شهیدبردند. در حرم حرّ بودم و قدرت ایستادن نداشتم، نشسته زیارت مختصری خواندم.
🥀 در این اثناء دیدم زن عرب بیابانی وارد شد و نزدیک ضریح نشست و انگشت خود را در حلقه ضریح گذارد و این دعا را خواند:
📋 یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانَا الْحُسَیْنِ علیه السّلام اکْشِفْ لَنَا الْکُرَبَ الْعِظامَ بِحَقِّ مَوْلانَا اَلْحُسَیْنِ علیهالسلام
🔹 ای کسی که غم و اندوه را از چهره مبارک مولایمان حسین علیهالسلام برداشتی، گرفتاریهای بزرگمان را نیز به حق مولایمان حسین علیهالسلام از ما بردار.
🥀 پس انگشت خود را برمی داشت و در حلقه متصل به آن گذاشته و آن ذکر را میخواند و همینطور میخواند و دور میزد؛ دور پنجم یا ششم او بود که من هم آن جمله را حفظ کردم، چون توانائی ایستادن نداشتم که از بالا شروع کنم خود را کشان کشان به ضریح رسانده و انگشتم را به حلقه پایین ضریح گذاشتم و همان جمله را خواندم.
🥀 و بعد در حلقه دیگر و چون در حلقه سوم مشغول خواندن شدم، گرمی مختصری از داخل ضریح به انگشتانم رسید به طوری که به داخل بدن و تمام رگهای بدنم سرایت کرد مانند دوای آمپولی که تزریق میکنند، حس کردم میتوانم برخیزم، پس برخاستم و بقیه حلقهها را ایستاده خواندم و بکلی آن مرض برطرف گردید و دیگر اثری از آن پیدا نشد.
📚داستان های شگفت،عبدالحسین دستغیب،ص۲۰۵
#حرّ_ریاحی
🩸چگونه و با چه حالی حرّ به محضر سیدالشهداء علیهالسلام رسید؟! | وقتی که قلب حرّ با ندای غربت سیدالشهداء علیهالسلام به لرزه میافتد …
در نقلها آمده است:
🥀 در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام رو به لشکر عمر سعد کردند و فریاد زدند:
📋 أَمَا مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالىٰ؟ أَمَا مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رسولِ اللّهِ؟
▪️ آیا کسی هست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
📋 فَلَمّا سَمِعَ الْحُرُّ بنُ يَزيدِ هٰذا الْكلامَ، اِضْطَرَبَ قَلبُهُ، و دَمَعَتْ عَيْناهُ
▪️ پس وقتی که حر بن یزید ریاحی این کلام امام را شنید قلبش به لرزه افتاد و اشک از چشمانش جاری شد.
🥀 آمد تا در كنارى از لشكر ايستاد و اندک اندک از آنها فاصله گرفت. مهاجر بن اوس (كه در لشكر عمر سعد بود) به او گفت: اى حر! چه مىخواهى بكنى؟ آيا مىخواهى حمله كنى؟ پاسخش را نداد و لرزه اندامش را گرفت.
🥀 مهاجر گفت: «به خدا كار تو ما را به شك انداخته است. به خدا من در هيچ جنگى تو را هرگز به اين حال نديده بودم (كه اينگونه از جنگ بلرزى) و اگر به من مىگفتند: دليرترين مردم كوفه كيست؟ من از تو نمىگذشتم (و تو را نام مى بردم).پس اين چه حالى است كه در تو مشاهده مى كنم؟!
🥀 حر گفت: من به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و جهنم مخیر مى بينم و سوگند به خدا هيچ چيز را بر بهشت اختيار نمیكنم؛ اگرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.
🥀 پس از او فاصله گرفت و رو به فرزندش کرد و گفت: پسرم من طاقت آتش و غضب خدا را ندارم و طاقت ندارم اینکه روز قیامت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دشمنم باشد.
🥀 آیا نمیبینی که حسین علیهالسلام یاری میطلبد و کسی او را یاری نمیکند؟
ای پسرم! همراه من بیا تا در جلوی چشم حسین علیهالسلام با این لشکر بجنگیم تا باشد که به واسطه شهادت در رکاب او سعادت مند شویم.
🥀 پسرش گفت: چه خوب کرامتی است این! سپس آن دو از لشکر ابن زیاد فاصله گرفتند و گویی نشان دادند که قصد حمله بر لشکر امام حسین علیهالسلام را دارند و همین گونه به سیدالشهدا علیهالسلام نزدیک شدند. و وقتی که به محضر امام علیهالسلام رسیدند،
📋 فنَزَلَ الْحُرُّ رَحِمَهُ اللّهُ عَن ظَهرِ جَوادِه، و طَأطَأ رَأسَه، و جَعَلَ يُقبِّل يدَ الْحسينِ عَلَيهِ.السَّلامِ و رِجْلَيْهِ، و هو يَبكي بكاءً شديداً.
▪️پس حر، از اسب پیاده شد و سرش را پایین انداخت و به دست و پای امام علیهالسلام افتاد و می بوسید و شدیداً گریه میکرد.
🥀 او به سیدالشهداء علیهالسلام عرضه داشت: من همان كس هستم كه تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نمىكردم پيشنهاد تو را نپذيرند و به اين سرنوشت دچارت كنند. به خدا اگر مىدانستم كار به اين جا مىكشد، هرگز به چنين كارى دست نمى زدم.
📋 أفَتَرىٰ ذلكَ لِي تَوبَةً؟ قالَ: نَعَم، يَتُوبُ اللّهُ عَليكَ، و يَغفِرُ لَكَ؛ مَا اسْمُكَ؟ قال: أناْ الْحُرُّ بنُ يَزيد
▪️سپس حر گفت: آیا الان توبه و بازگشتی برای من است؟ امام علیه السلام فرمودند :بله خدا توبه تو را میپذیرد و گناهانت را میآمرزد.
🥀 سپس سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
📋 أنتَ الْحُرُّ كَما سَمَّتْكَ اُمُّكَ، أنتَ الْحُرُّ إنْ شاء اللّهُ في الدّنيا و الآخرةِ.
▪️اسمت چیست؟ گفت:حر بن یزید. امام فرمودند: به درستی که تو حرّی (آزادهای) همانگونه که مادرت تو را نام نهاد. انشاالله در دنیا آخرت نیز حرّ میمانی.
📋 فقالَ لَهُ الْحسينُ عَليهِالسَّلام: اِرْفَعْ رَأسَكَ يا شَيخ.
▪️پس امام علیه السلام به او فرمودند: سرت را بالا بیاور ای مردبزرگ.
برگرفته از:
📚مقتل الحسین علیهالسلام، خوارزمی،ج۲ ص۱۰
📚مقتل ابو مخنف ص۷۴
📚اسرار الشهادة ص۲۸۹
#حرّ_ریاحی
🩸وقتی که فرمانده سپاه ابن زیاد لعین، صورت بر پای ذوالجناح مینَهَد و سر تعظیم در برابر سیدالشهدا علیهالسلام فرود میآورد...
در نقلی آمده است:
📋 اِنَّ الْحُرَّ لَمّا دَنَیٰ نَحوَ الْحسینِ، نَزَلَ عَن جَوادهِ و قَبَّلَ رِکابَه ثُمَّ وَضَعَ وَجْهَهُ عَلیٰ سُنْبُکِ فَرَسِهِ فَبَکیٰ و جَزَعَ
▪️وقتی که حرّ نزدیک امام حسین علیهالسلام رسید از اسب پیاده شد و رکاب آن حضرت را بوسید و صورت به سُم اسب آن حضرت گذاشت و شروع کرد به گریه و بی تابی.
🥀 سپس عرض کرد: یابن رسول الله، برایم تمرّد و طغیان و عصیان لشکر شیطان روشن شد.
📋 اَتَیتُکَ نادِماً و أنتَ مَعدَنُ الْجُودِ وَ الْاِحْسانِ، فَاقْبَلْ عُذرِی وَ تَجاوَزْ عَنِ الَّذِی صَنَعتُ بِکَ. اَلْاَمان بِما صَدرَ عَنِّی اِلَیکَ مِنَ الرُّجُوعِ مِن هٰذَا الْمَکانِ
▪️حال پشیمان آمدهام و شما معدن جود و احسان هستید. عذر مرا بپذیر و از کاری که انجام دادهام درگذر. امانم بده از کاری که از من سر زد و نگذاشتم از اینجا بروید.
📚 مقتل الحسين علیهالسلام و مصرع اهل بیته، ص٨٢
📚 بحرالمصائب ج۴ ص۴٧
#حرّ_ریاحی
🩸محبّت بینظیر سیدالشهدا علیهالسلام به حرّ بن یزید ریاحی | تو مهمان مایی ای حرّ … برای جنگ، کمی صبر کن …
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهدا علیه السلام، سر حرّ را بالا گرفت و از توبه او استقبال نمود، حر عرض کرد: ای مولای من! فدای تو گردم! مرا رخصت ده تا جانم را در پیش پای مبارکتان فدا نمایم.
🥀 سیدالشهدا علیه السلام فرمودند: تو مهمان مایی! هنوز رایحه راحت از جانب ما به مشامت نرسیده است؛ پس کمی صبر کن تا ابتدای جنگ از جانب غیر از تو باشد.
🥀 حرّ گفت: چون اول من بر سر راه شما آمدهام، میخواهم که اول کسی باشم که در راه محبت شما کشته میشود. شاید بدین عمل رتبه کسانی را يابم که با جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله مصافحه میکنند.
🥀 پس امام علیهالسلام به او اذن میدان دادند.
📚ریاض المصائب(خطی) ص١٧٩
📚محرق القلوب ص٣۵۵
📚بحرالمصائب
#حر_ریاحی
🩸حُرّ، به پشت خیمهٔ مخدّرات رفت و بر زمین نشست و خاک بر سر میریخت …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتیکه سیدالشهداء علیهالسلام توبه حرّ را پذیرفت، حر عرضه داشت: مرا با قبول توبهام سرفراز نمودی؛ اما هنوز از خجالت اهلبیت شما بیرون نیامدهام؛ مرا اذن بفرما تا خدمت مخدّرات حرم رفته و از ایشان حلالیت بطلبم!
🥀 آن حضرت به او اذن دادند و آمد پشت خیمه زینب کبری سلاماللّهعلیها و دیگر مخدّرات؛ صدایش را بلند کرد و گفت: «السّلامُ علیکُنَّ یا أهلبیتِ النُبوّة»
🥀 منم آن کسی که از روی خجالت سر بر آستان شما فرود آوردهام! منم آن کسی که راه شما سدّ کرده و دل شما را به لرزه در آوردم! الان از کردهٔ خود پشیمانم و میخواهم مرا عفو نمایید و شکایت مرا به محضر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نبرید!
🥀 چون اهل حرم، صدای عجز و زاری حر را شنیدند، صدای ناله و شیون آنها نیز بلند شد؛ تا صدای گریه و زاری آنها به گوش حرّ رسید، بر روی خاک نشست و خاک بر سر میریخت و میگفت: کاش دست و پایم فلج میشد و مانع راه شما نمیشدم!
🥀 در اینجا بود که صدای برخی از مخدّرات از درون خیمه به گوش حر رسید که برایش دعا کردند و او را تسلّی خاطر دادند.
📚ریاض المصائب (خطی) ص۱۷۹
📚بحرالمصائب، ج۴
#حر_ریاحی
🩸سیدالشهداء علیهالسلام، هر گونه بود لشکر را شکافتند و جنازه مطهر حرّ را به خیمهها آوردند...
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که لشکر عمر بن سعد ملعون، نتوانست حریف دلاوری های جناب حرّ بشود، عمر سعد ملعون صدایش را بلند کرد و گفت:
📋 وَیلَکم! إرشَقوهُ بِالنَّبلِ؛ فَجَعلوا یَرشُقونَ حتّی صارَ جِلدُهُ کالقُنفذ
▪️وای بر شما! او را تیرباران کنید؛ پس لشکریان به گونهای به سمت او تیر پرتاب کردند که تن او همانند خارپشت شد.
🥀 در همین اثناء، ملعونی به نام قسورة بن کنانه، به پیش آمد و نیزهای بر سینه حرّ زد و سینه او را شکافت و حر بر روی زمین افتاد. در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام به قلب لشکر حمله کردند و به هر گونه بود بر بالای جنازه حرّ حاضر شدند.
📋 وَ حَمَلهُ و أتٰی بِهِ عِندَ القَتلی و وَضَعَهُ عَلی الأرض
▪️و برای اینکه دیگر جسارتی به پیکر او نکنند، خود آن حضرت، جنازه حرّ را حمل کردند و او را خیمه شهدا آوردند و بر زمین گذاشتند.
📚ناسخ التواریخ،امام حسین علیهالسلام،ص۲۶۱
📚نور العین ص۳۸
📚بحر المصائب ج۴ ص۶۴
✍ یا أباعبدالله...
هر گونه و به هر زحمتی که بود، جنازه تک تک شهداء حتی جنازه حرّ را هم حمل کردی و به خیمهها آوردی...
تا مبادا به پیکر آنها جسارتی بشود...
تا مبادا لگدمال سُم ستوران بشوند...
اما چه کسی بود که پیکر نازنینت را از بین آن کفتارها به گوشهای ببرد؟!
انگار اینگونه مقدّر شده بود که مولایما حضرت صاحب الزمان علیهالسلام ، هر روز برایت خون گریه کند و اینگونه روضهات را بخواند:
📜 ... فَهَوَیْتَ إِلَی الْأَرْضِ جَرِیحاً، تَطَئُوکَ الْخُیُولُ بِحَوَافِرِهَا
▪️ای جدّ غریبم! با بدنی پُر از زخم، نقش بر زمین شدی و در آخر با سُمّ اسب هایشان بدنت را لگدمال کردند.
📚المزار الکبیر ،ص۵۰۴
مداحی_آنلاین_غربت_نشینم_و_هوای_آشنا_داریم_حاج_منصور_ارضی.mp3
14.95M
احوالات طفلان خانم زینب(س)
غربت نشینم و هوای آشنا داریم
#منصور_ارضی🎙
#روضه🔊
#شب_چهارم #محرم💔
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
گفت زینب یا اخی من حق مهمانی دهم
دوست دارم در ره عشقت دو قربانی دهم
میوۀ دل نذر کردم بهر این مهمانی اَت
پارۀ جان پروراندم تا شود قربانی اَت
#شب_چهارم #محرم🥀
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
1_5802558082.mp3
2.95M
#روضه
📝روضه دوطفلان حضرت زینب سلام الله علیها به همراه قسمتی از زیارت عاشورا
🎤#شهید_غلامعلی_رجبی
▪️ویژه#چهارم_محرم #امام_حسین
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
🍀🖤🍀🖤🍀🖤
📸تصویرسازی هوش مصنوعی از صحنه پیوستن #حر به لشکر امام حسین (ع) به مناسب شب چهارم محرم
#ماه_محرم
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
مداحی_آنلاین_اگه_گناه_کارید_نباید_بیاید_در_خونه_امام_حسینع_استاد.mp3
1.85M
من حر،روسیاه توأم،یابن فاطمـــــہ
دستم بگیر و عاقبتم رابخیـــرڪن
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا 🌙🕌
#شب_چهارم #محرم🥀
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری کلیپ های شب چهارم محرم طفلان حضرت زینب (س)
رو سفیدم میکنند و فخر مادر میشوند
نوجوان هایم سپر های برادر میشوند
این پسر ها پیشکش های من و عبدالله اند
صحبت جنگ و جدل باشد قلندر میشوند
#ماه_محرم
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
0️⃣2️⃣طبق روایات، فقط در شهادت دو امام، در «بیت المقدّس» سنگی برداشته نمی شد، مگر اینکه زیر آن خون تازه ای جاری بود.
۱) #امام_علی_علیه_السلام
📚مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۴۶
┈┉┅━❀━┅┉┈
۲) #امام_حسین_علیه_السلام
📚کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۷۷
#نکته_های_کربلا
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
🩸 آمدنِ جگرگوشهٔ امام حسن علیهالسلام به قتلگاه و شهادت رسیدن او بر روی سینه عمویش ...
در نقلها آمده است:
📋 ثُمَّ إنَّ شِمرَ بنَ ذِي الْجُوشَنِ أَقْبَلَ فِي الرِّجَّالَةِ نَحوَ الْحسينِ ثُمَّ إنَّهُم أحَاطوا به إحاطَةً
▪️وقتی که شمر به همراه لشکرش دور تا دور امام علیهالسلام را گرفتند و سخت او را احاطه کردند،
📋 فَانفلتِ الصَّبيُّ مِن يَدها، و قالَ: و اللّهِ لا اُفارقُ عَمّي
▪️عبدالله دستش را از دست عمهاش کشید(و به سمت قتلگاه دوید) و گفت:
به خدا از عمویم جدا نمیشوم..
📋 فأقبَلَ حَرمَلَةُ بنُ كاهِلِ اللَّعينِ إلىٰ الْحسينِ عليه السّلام، فضَرَبَ الصَّبيَّ بِالسَّيفِ، فَأَطَنَّ يَمينَه إلىٰ الْجِلدِ، فإذا هِيَ مُعَلَّقَةٌ
▪️در اینجا بود که حرمله بن کاهل اسدی به طرف امام علیهالسلام آمد،
(در بعضی دیگر از مقاتل به جای حرمله، ملعونی به نام بحر بن کعب آمده که حضرت عبدالله علیه السلام رو به او کرده و فرمودند:ای پسر زن بدکاره! عمویم را میکشی؟!) و با شمشیر به دست عبدالله بن الحسن علیهماالسلام زد و دست او به پوست آویزان شد و فریاد زد:
📋 يَا عَمَّاهُ أَدرِكْني
▪️عموجان! مرا دریاب
📋 فأخَذهُ الْحسينُ و ضَمَّهُ إلَيه، و قال: يا ابْنَ أخي صَبراً عَلىٰ ما نَزَلَ بِكَ يا وَلَدي
▪️پس امام حسین علیهالسلام او را گرفت و به سینه چسپاند و فرمود: ای پسر برادرم! بر آن چه که بر سرت می آید صبر کن.
📋 فبَينَما هوَ يُخاطبُه إذ رَماهُ اللَّعينُ حَرملةُ بسَهمٍ، فَذَبَحَه في حِجرِهِ
▪️در همین حین، حرمله ملعون تیری را به طرف عبدالله علیه السلام زد که او را در آغوش عمویش ذبح کرد.
📋 فَصَاحَتْ زينبُ: وا اِبنُ أخاه! لَيتَ الْمَوتَ أعدَمني الْحَياةَ، لَيتَ السَّماءَ أَطْبَقَتْ عَلى الأرضِ، و لَيتَ الْجِبالَ تَدَكْدَكَتْ عَلى السَّهْلِ
▪️زینب کبری علیهاالسلام از همان کنار خیمه ها متوجه شهادت عبدالله شد و فریاد زد: وای از پسر برادرم! ای کاش مرگ من فرا میرسید! ای کاش آسمان بر زمین فرود میآمد! ای کاش کوه ها از هم پاشیده و صاف میشدند!
🥀 عمر بن سعد ملعون در نزدیکی حضرت زینب علیهاالسلام بود که حضرت به او فرمود:
📋 يُقتَلُ ابْنُ بنتِ رسولِ اللّهِ و أنتَ تَنظُرُ إلَيه؟
▪️وای بر تو! پسرِدختر رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد کشته میشود و تو نگاه میکنی؟! اما آن ملعون جواب حضرت را نداد.
📚المنتخب، طریحی ج٢ص۴۵١
📚تاریخ طبری ج۵ ص۴۵٠
📚نفس المهموم ص٣۵٩
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
🩸به فدای آن آقازادهای که طاقت دیدن تنهاییِ عمویش را نداشت و فریاد میزد:«به خدا از عمویم جدا نمیشوم!»
در نقلها آمده است:
📋 كَانَ عَبدُ اللّهِ بنُ الْحَسَنِ الزَّكيِّ وَاقِفَاً بِإزاءِ الْخَيْمَةِ، وَ هو يَسمَعُ وِداعَ عَمِّهِ الْحُسينِ
▪️عبدالله بن الحسن علیهماالسلام، در کنار خیمه ها ایستاده بود و صدای وداع عمویش امام حسین علیهالسلام را میشنید.
📋 فَخَرَجَ فِي أَثَرِهِ، و هُو يَبكِي و يَقولُ: و اللّهِ لا اُفارِقُ عَمِّيَ
▪️پس دنبال عمو رفت و گریه میکرد و می گفت: به خدا دست از عموجانم نمیکشم...
🥀 حضرت زینب علیهاالسلام خودش را به او رساند تا جلوی او را بگیرد چرا که هنوز کودک بود و به سن بلوغ نرسیده بود؛ سیدالشهدا علیه السلام تا دید عبدالله دارد به سمت او میآید، رو به زینب کبری سلاماللّهعلیها کرد و فرمود:
📋 يا اُختِي اِحبِسِيه
▪️خواهرم! او را نگه دار.
📚المنتخب، ج٢ص۴۵١
📚تاریخ طبری ج۵ ص۴۵٠
📚نفس المهموم ص٣۵٩
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
🩸ضربه که به دست عبدالله «علیهالسلام» زدند، ناله کشید:«وا أُمّاه…»
مرحوم علامه مجلسی چنین نقل میکند:
🥀 وقتی که در میانه گودال قتلگاه، عبدالله بن الحسن علیهماالسلام در برابر حرمله ملعون (و با به نقلی أبجر بن کعب) ایستاد و فرمود: ایزنازاده! عمویم را میکشی؟!
📋 فَضَرَبَهُ بِالسَّیفِ فَاتَّقاهُ الغُلامُ بِیَدِهِ فَأطَنَّها إلَی الجِلد
▪️آن نانجیب با شمشیری خواست ضربهای به سیدالشهداء علیهالسلام وارد کند که عبدالله علیهالسلام دستش را جلو آورد و ضربه شمشیر دست او را به پوستی آویزان کرد.
📋 فإذًا هِیَ مُعلّقةٌ فَنادیٰ الغُلامُ «یا أمّاه»
▪️در همان هنگام که دستش به پوستی آویزان شد، نالهای از دل کشید و فریاد برآورد:«آه … ای مادر!»
📚بحارالانوار ج۴۵ ص۵۳
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
#مصائب_شام
🩸سر مطهر قاسم و عبدالله علیهماالسلام را در پیش چشم خواهرشان میآوردند تا نمک بر زخم جگرش بزنند …
در نقلی آمده است که از یکی از دختران امام حسن علیهالسلام - که نام مبارک او را «جمیله» ذکر کردهاند - چنین گوید:
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۲۰ تیر ۱۴۰۳
میلادی: Wednesday - 10 July 2024
قمری: الأربعاء، 4 محرم 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹فتوی شریح قاضی ملعون به قتل امام حسین، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا عاشورای حسینی
▪️21 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️31 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️46 روز تا اربعین حسینی
▪️54 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
امام رضا علیه السلام فرمودند:
اى پسر شبيب
اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى ،براى حزن ما محزون باش و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى سنگى را دوست دارد با آن خدا روز قيامت محشورش كند
📚 امالی.ج۱.ص۱۲۹
384.4K
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#سه_ضرب
#سینه_زنی #زنجیرزنی
▪️نوحه شب پنجم محرم
آخرین جانباز عشقِ مکتب ثارُالّهَم من
اُسوه ایثار و صبر و معرفت عبدالّهَم من
بر عمویم جانفدایم
یادگار مجتبایم
آه و واویلا، واویلا...
@nohe_sonati
من که بودم در همه عُمر، واله و مدهوشِ دلبر
گشته از فَرطِ محبّت مقتَلَم آغوشِ دلبر
بهر یارم جان نثارم
عشق او دار و ندارم
آه و واویلا، واویلا...
@nohe_sonati
تا صدای غربت او در حَرَم آمد به گوشم
دادم از کف صبر و گویا از سر من رفت هوشم
من زِ خیمه پر کشیدم
سوی قربانگه دویدم
آه و واویلا، واویلا
@nohe_sonati
گرچه مانند ابوالفضل شد جدا دستم زِ پیکر
کاش می دادم به راهِ دلبر جانانه ام سر
کن قبول از من زِ احسان
جانِ ناقابل عموجان
آه و واویلا، واویلا...
@nohe_sonati
✍امیر عباسی
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
415.6K
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#دم #زمزمه #تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه شب پنجم محرم
🎙سبک حاج اکبر ناظم
عبداللهم مست می ولایم
من کودک رشید کربلایم
زادهی مجتبی
میکند جان فدا
گوید عموی من غریب است
در قتلگه شیبالخضیب است
واغربتا عموعمو جان...
@nohe_sonati
عاشقت از روز ازل ای عمو
دارد به کف جام عسل ای عمو
دل شد آگاه تو
مرگ در راه تو
شیرین تر از عسل برایم
من کشتهی کرببلایم
واغربتا عمو عمو جان...
@nohe_sonati
ابن حسن به قتلگاه آمده
بهر حمایتِ ز شاه آمده
قتلگه پر ز خون
روی شه لاله گون
سرباز کوچک حسین است
به مجتبی نور دو عین است
حسین حسین حسین حسین جان...
@nohe_sonati
به مثل سقا دست او شد جدا
به قتلگه گردیده جانش فدا
شکسته سبو شد
فدای عمو شد
شور عزا گردیده برپا
آمد کریم آل زهرا
حسین حسین حسین حسین جان...
@nohe_sonati
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6