|⇦•لب ما و قصه زلف تو ..
#مدح و توسل ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت مهدی سلام الله علیه
لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی!
تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی!
به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام
و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی
تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی
تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی
غزلم اگر تو بسازی ام، و نِیام اگر بنوازی ام
به نسیمِ یاد توراضی ام، نه گلایهای نه شکایتی
نه مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن
ز درت بیا و ردم نکن، تو که از دیارِ کرامتی
شاعر: قاسم صرافان
ـــــــــــــــــ
همه زخمی و همه مرحمی
همه شادی و همه ماتمی
تو که هم زیادی و هم کمی
تو مگر چه کاره عالمی؟!!
و به یمنه رزق الورا
و هو الشهید بکربلا
به که گویم این همه ماجرا
که خدا و بنده توامی
تو نشسته ای و من آن طرف
تو بدون پیرُهن آن طرف
تو مرا صدا بزن آن طرف
که بیا بیا که تو مَحرَمی
تو قیام عشق و شهامتی
همه قدی و همه قامتی
تو بیا که صبح قیامتی
تو بیا که ظهر مُحرمی
منم که از تو دورم و صدای تو نمی رسد
وگرنه که تو میدهی جواب هر سلام را
به این یقین رسیدهام که دیدنت ملاک نیست
جهان مگر ندیده بود یازده امام را؟!
بعید نیست عاقبت فقط بخاطر حسین (ع)
تو زودتر بیایی و بگیری انتقام را
شنیدهام كه میروی تو در میانِ مجلسی
كه از عموت بین روضه می برند نام را
كنارِ نهرِ علقمه شكست قامت حسین
كسی نمانده كه دگر كمك كند امام را
بلند شو ز خاك غیرت خدا پناهِ من
كه دوره كردهاند این حرامیان خیام را
شكست قلب عمه زينبت شبيه قامتش
در آن دمي كه خيزران شكست احترام را
شاعر: محمد رسولی
صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم .. «أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قتل عَطشاناً، أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين سَحَقوهُ عُدواناً»
.
|⇦•روز قیامت هرکسی ..
#مدح و سرود ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت مهدی سلام الله علیه
«روز قیامت هرکسی
در دست دارد نامه ای
من نیز وارد میشوم
تصویر جانان در بغل»
دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان در بغل
چشمی و خون در آستین، اشکی و طوفان در بغل
باد صبا از کوی تو، گر بگذرد سوی چمن
گل غنچه گردد، تا کند بوی تو پنهان در بغل
«روز قیامت هرکسی
در دست دارد نامه ای
من نیز وارد میشوم
تصویر جانان در بغل»
نازم خدنگ غمزه را، کز لذت آزار او
از هم جراحتهای دل، دزدند پیکان در بغل
کو قاصدی از کوی او، تا در نثار مقدمش
هر طفل اشک از دیدهام، بیرون دود جان در بغل
بخت مرا از تیرگی، صبح فراق و شام غم
پرورده چون طفل یتیم، این در کنار آن در بغل
برقع ز عارض برفکن یک صبحدم، تا جاودان
گردد فرامش صبح را، خورشید تابان در بغل
«روز قیامت هرکسی
در دست دارد نامه ای
من نیز وارد میشوم
تصویر جانان در بغل»
قدسی ندانم چون شود، سودای بازار جزا
او نقد آمرزش به کف، من جنس عصیان در بغل
میآیم از طوف حرم، بتخانه پنهان در بغل
زنار راهب بر میان، ناقوس گبران در بغل
هرچند صید لاغرم، انکار قتل من مکن
کز غمزهات دارد دلم، صد زخم پیکان در بغل
مژگان ز لخت دل کند، هر لحظه پر گل دامنم
من گل چو طفلان دمبدم، ریزم ز دامان در بغل
هر شب کنم تا صبحدم، طوف مزار کشتگان
گیرم به یاد خنجرت، خون شهیدان در بغل
شاعر: قدسی مشهدی / متوفی به سال ۱۰۵۶ هجری قمری و مدفون در آرامگاه شاعران کشمیر
|⇦•بعد سرما بهار می آید ..
#مدح_خوانی و توسل ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت مهدی سلام الله علیه
بعد سرما بهار می آید
لطف پروردگار می آید
بی قراری؟ قرار می آید
به سر این انتظار می آید
جام اعلاتری دهید امشب
بادۀ کوثری دهید امشب
مژده بر عسکری دهید امشب
دلبرِ گل عذار می آید
عید موعودِ نیمۀ شعبان
روز مسعودِ نیمۀ شعبان
برکت و جودِ نیمۀ شعبان
ناجی روزگار می آید
پسر نرجس، آفتاب زمین
بهجت و شور هر دل غمگین
آرزوی تمام صدیقین
نور لیل و نهار می آید
مهر جانانِ خود نگه دارید
در دل، ایمان خود نگه دارید
عهد و پیمان خود نگه دارید
مرد باشیم، یار می آید
لحظه لحظه گناه من را دید
واسطه شد، خدا مرا بخشید
باز چشم از معاصی ام پوشید
با بدی ام کنار می آید
دیده ام اشک بار می بیند
همه را جز نگار می بیند
مثل یعقوب، تار می بیند
مرهمِ چشم تار می آید
از کرامات حضرتش خجلم
مِهر خود ریخت بینِ آب و گلم
نخلِ خشکیده ی کویرِ دلم...
...با نگاهش به بار می آید
شده قلبم به ذکر او مأنوس
مُحرمش نیستم هزار افسوس
خسته ام از فراق، نه مأیوس
مژده بر دل، نگار می آید
چهره اش انعکاسی از مادر
روی دوشش عبای پیغمبر
بر سر خود عمامه ی حیدر
یار با اقتدار می آید
هیبتش مثل هیبت زهرا
وارث نور عصمت زهرا
باز با یادِ غربت زهرا...
... بر دل او فشار می آید
می شود دولتش به نام حسین
سر دهد در جهان، پیام حسین
می رسد روز انتقام حسین
صاحب ذوالفقار می آید
روضه با آه و ناله می خواند
روضه از باغ لاله می خواند
گر که از آن سه ساله می خواند
چشم ما هم به کار می آید
یاد عمه رقیه و حالش
یاد آتش گرفتنِ بالش
یاد حال کنار گودالش
اشک، بی اختیار می آید
شاعر : محمد جواد شیرازی
.
باز هم جز سخن شهد و شکر هیچ مگو
وقت شادی شده از خون جگر هیچ مگو
تا غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
مست عباسم و از عمق جگر می خوانم
من غلام قمر نیمه شب شعبانم
مست و دیوانه شدم، عقل به من می خندد
گل نرکس به در و دشت و دَمَن می خندد
نرجس آورده پسر باز حسن می خندد
مطربا وقت غزلخوانی و بر دف زدن است
شیعه در شادی و شور و شعف و کف زدن است
دوش در حلقۀ ما قصۀ گیسوی تو بود
تا دلِ شب سخن از سلسه ی مویِ تو بود
شیعه مشتاق کمانخانۀ ابروی که بود
هاتفی گفت که یار ازلی آمده است
چارده بار علی پشت علی آمده است
آنکه در جسم جهان روح شده مهدی ماست
عمر او خضرتر از نوح شده مهدی ماست
کاه در مکتب او کوه شده مهدی ماست
هر که از آمدنش شاد شده کف بزند
سینه اش فاطمه آباد شده کف بزند
اولیاء شیفتگان پسر زهرایند
اصفیاء سر به رویِ خاک فرج می سایند
انبیاء منتظر دولت این آقایند
یکی از منتظران فرج او عیساست
ذکرش عجّل لِوَلی الفَرج مهدی ماست
کاش باشیم برایش همه مرآت ظهور
روز و شب بر لب مان ذکر و مناجات ظهور
و ببینیم در آفاق علامات ظهور
آید آن روز که اخبار بگوید آمد
شیعه در کوچه و بازار بگوید آمد
در مرامش بنویسید که غارت ممنوع
کیسه ملت اگر هست ، خسارت ممنوع
سفر خارج اشراف و عمارت ممنوع
می رسد آنکه غم او غم بیت المال است
پسر شیر خدا مَحرم بیت المال است
او نباشد ، همه جا سیل بلا می آید
با ظهورش به جهان صلح و صفا می آید
عاقبت از طرف کعبه صدا می آید
هر که دارد سر همراهی ما بسم الله
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله
|⇦•دنیای من عقبای من ..
#سرود و توسل ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت مهدی سلام الله علیه
با اولین بارون که میباره
می آیی و این اول دنیاست
رویای روزی که تو برگردی
زیبایی چشم انتظاری هاست
سامون این دلهای بی سامون
تو اَبری و ما تشنۀ بارون
برگرد و با لبخندِ زهراییت
آرامشُ به خاک برگردون
دنیای من عقبای من ای اسم تو آغازم
من زندگیمو با مددِ از عشق تو میسازم
ای بالِ پروازم ..
دیگه غصه ندارم
اگه دعایِ تو پشتِ سرم باشه
دیگه کم نمیارم
اگه دعایِ تو پشت سرم باشه
این خاک با اهلش نمیسازه
ای آسمون پا در میونی کن
ای سورۀ رحمت ببار اینجا
خاکِ زمینُ آسمونی کن
از زخمِ تو قلبت خبر داریم
میدونیم از این خاک دلگیری
اما نگو تو این غریبی ها
دستای دنیارو نمیگیری
دنیای من عقبای من ای اسم تو آغازم
من زندگیمو با مدد از عشقِ تو میسازم
ای بالِ پروازم ..
دیگه غصه ندارم
اگه دعایِ تو پشت سرم باشه
دیگه کم نمیارم
اگه دعای تو پشت سرم باشه
صبح از شبِ چشم تو سر میره
لبخندِ تو معنایِ خورشیده
بیچاره تقویمی که یکعمره
روزای خالی از تو رو دیده
امیدِ روزی که تو برگردی
این زندگی رو زندگی کرده
تو کعبۀ سیار دنیایی
چون قبله هم دورِ تومیگرده
دنیای من عقبای من ای اسم تو آغازم
من زندگیمو با مدد از عشق تو میسازم
ای بالِ پروازم ..
دیگه غصه ندارم
اگه دعایِ تو پشت سرم باشه
دیگه کم نمیارم
اگه دعای تو پشت سرم باشه
رودیم ولی از پا نمیوفتیم
این رود راه افتاده دریا شه
دنیای ما از عشق پر میشه
پای شهادت که وسط باشه
هرچند سرتا پا پر از دردیم
با دست خالی اومدیم اما
با دست خالی برنمیگردیم
دنیای من عقبای من ای اسم تو آغازم
من زندگیمو با مدد از عشق تو میسازم
ای بالِ پروازم ..
دیگه غصه ندارم
اگه دعایِ تو پشت سرم باشه
دیگه کم نمیارم
اگه دعای تو پشت سرم باشه
.
|⇦•ای خدا، روزهای دشواریست ..
#مدح_خوانی و توسل ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت مهدی سلام الله علیه
ای خدا، روزهای دشواریست
غمگرفته تمام دنیا را
ما به سویت پناهآوردیم
جان مهدی، نگاه کن ما را
سربهزیر آمدیم و شرمنده
ناله و اشک و آه آوردیم
ای طبیب همه مریضیها
سرطان گناه آوردیم
بین آشفتگی این عالم
خواستی تا که امتحان بشویم
ما ولی آمدیم اینجا که
بیمۀ صاحبالزمان بشویم
یک بلا آمدهست و این نوکر
دیگر آن یار غیرتی تو نیست!
آه، آقا! ببخش، هیچکسی
نگران سلامتی تو نیست
ای به قربان جدّ تشنهلبت
سفری آرزوی ما شده است
راه را بستهاند، کاری کن
دلمان تنگ کربلا شده است
*این دل تنگم غصه ها دارد
گوییا میل کربلا دارد ..*
کاش زوّار کربلا امشب
بر تن در حصیر، گریه کنند
جای ماها که از حرم دوریم
تا خود صبح، سیر گریه کنند
بی تو تنها عذاب، سهم من است
غصّه و اضطراب، سهم من است
بر در بسته میخورم هربار
تشنه هستم، سراب سهم من است
پسر فاطمه ببخش ولی
تو خودت از خدا تمنّا کن
ما بعید است، مرد راه شویم
راه برگشت را خودت وا کن
پسر مهزیار میداند
ماجراهای غربتت کم نیست
بین ما مردمی که میبینی
سیصدوسیزده نفر هم نیست
روز برگشتن تودیدنی است
بهخدا روز خوش رسیدنی است
وبه قدر هزار وسیصد سال
حرفهای دلت شنیدنی است
یا صاحب الزمان الغوث والامان...
.