eitaa logo
ذاکرین آل الله
289 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی گل در همۀ ارض و سما پیچیده بازهم باغ جنان جامه نو پوشیده دست مولاست به این سفره نمک پاشیده در کویر دل من باز گلی روئیده به روی خاک ملائک همه گل می بارند همگی بر لبشان سوره کوثر دارند خبر آمد که شب هجر سحر خواهد شد انتظار دل عشاق به سر خواهد شد ماه رخساره ای از پرده بِدَر خواهد شد باز هم حضرت ارباب پدر خواهد شد عطر بانوی مدینه همه جا منتشر است بیشتر از همه ساقی حرم منتظر است گریه طفل بگوش آمد و شد غوغایی عمه زینب به خودش گفت عجب زهرایی عشق باباست عجب نیست شود بابایی! گفت عباس که به به چه شب زیبایی گفته بودند که او جلوه زهرا دارد واقعاً بوسه به دستش بزنم جادارد در اصالت به نبی رفته به مولارفته صورتش هاله نور است به بابا رفته در شهامت به خود زینب کبری رفته همه تأیید نمودند به زهرا رفته آنقدر بر سر دستان عمو زیبا بود عمه می گفت فقط”بترکد چشم حسود” چه شبی بود شه علقمه زهرا را دید دور گهواره او ام ابیها را دید دیده واکرد رقیه رخ سقا را دید لب خندان علی اکبر لیلا را دید ماه و خورشید و ستاره همه زیبا بودند همه شان منتظر خواندن لالا بودند آمده تا حرمش قبله حاجات شود آمده نسل معاویه خرافات شود آمده حرمله با گریه مجازات شود شک نکن آمده که عمه سادات شود گرچه ارباب علی داشت پیمبر هم داشت شب میلاد رقیه شد و مادر هم داشت لب اگر باز کند قند و شکر می ریزد چادرش باز شود درو گهر می ریزد چشم او اشک مناجات سحر می ریزد سائلش باش که در دست تو زر می ریزد هیچ کس اینقدر احساس ندارد دارد؟ چون رقیه عمو عباس ندارد دارد؟ جای دارد که همه خلق به او رو بزنند در برش ماه و ستاره همه سوسو بزنند تا زبان باز کند چنگ به گیسو بزنند در حضورش شه و سائل همه زانو بزنند گاه زهرا و گهی زینب کبری می شد تا می آمد عمو عباس ز جا پا می شد یک تنه او به دوصد شام حریف است حریف چه کسی گفته که این طفل ضعیف است ضعیف کاش بر خاک نیافتد که ظریف است ظریف صورتش مثل گل یاس لطیف است لطیف کاش ضربه نخورد چونکه پرش می شکند کاشکی داغ نبیند کمرش می شکند همه گویند رقیه به پدر حساس است یک نفر نیست بگوید که به سر حساس است؟ کاش از ناقه نیافتد چقدر حساس است نوه فاطمه به درد کمر حساس است خواب بود و پدرش رفت به میدان نبرد ماند بیدار شبی و پدرش را آورد
بیکران داشت آن روز زمین قصه ای از سر میخواند قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند رخ مولود چنان با رخ مادر میخواند که پدر زیر لبی سوره ی کوثر میخواند خانه غوغا شده ،انگار زمان برگشته نکند حضرت زهرا به جهان برگشته نه فقط دور و بر خانه ی او همهمه است عرض تبریک به ارباب برای همه است زینب آیینه به کف بر لبش این زمزمه است به خدا خون علی در رگ این فاطمه است دختری که نفسش جلوه ی زهرا دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد فاطمه پر زده اما برکاتش باقی است راه باز است ببینید صراطش باقی است هم خدا هست هم این قوم حیاتش باقی است حال اگر نیست پیمبر صلواتش باقی است کار خورشید به ناخواه درخشندگی است کار هر لحظه ی این طایفه بخشندگی است تو که بالای سرت نور امامت داری جزء این طایفه ای دست کرامت داری محشری گشته به پا باز قیامت داری چون که بر دوش ابالفضل اقامت داری وقت پرواز تو افلاک به هم می ریزد تا می آیی به زمین خاک به هم می ریزد آمدی نازترین یاس معطر باشی در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی آمدی چند بهاری گل اکبر باشی نفسی هم شده همبازی اصغر باشی باز لبخند بزن عشق خریدار تو است کاشف الکرب اباالفضل شدن کار تو است تو که در دلبری ازما مثَل بابایی اسم بابا که می آری غزل بابایی چشم بد دور چه شیرین بغل بابایی ساده،شیرین و صمیمی عسل بابایی دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست پس از این فاصله تا شام پریدن زیباست پابرهنه شدن و جامه دریدن زیباست بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست عاشقم عاشق عشقی که تو در آن باشی عشق من شهر دمشقی که تو در آن باشی زائری آمده در قلب تو جا می خواهد صحن زیبای تورا دیده، صفا می خواهد یک نفر آمده و اذن دعا می خواهد او مسیحی است ولی از تو شفا می خواهد باز باشوق یکی چادر کوچک آورد دختری نذر نگاه تو عروسک آورد یاد آن روز می افتم که اسیرت کردند اول کودکی ات بود که پیرت کردند اکبر حسینی
اشعار میلاد حضرت رقیه سلام الله علیها با فقیران زمین باز خدا راه آمد مژده ای آمده که سوگلی شاه آمد آمد از راه شب ذره نوازی حسین  نمک سفره ی شاهانه این ماه آمد به دل سرد زمین باز امیدی دادند یاس خوش عطر و گلاب حرم الله آمد همه ناخواسته گشتند نمک گیر حسین پیش از این خواهش ما عیدی دلخواه آمد نیست در هیچ کجایی خبر از تنهایی قبله بی کسی هر دل آگاه آمد کوری چشم بخیل همه عایشه ها  همه جا پر شده که فاطمه از راه آمد حضرت زهره زهرای حرم آمده است زینت شانه سقای حرم آمده است   رفت خورشید ز رو وقت درخشیدن تو ماه بیچاره شد از موقع تابیدن تو کاشف الکرب حسین بعد عموجان هستی می رود غم ز دلش در عوض دیدن تو چه قدر در دل دریای عمو جاداری نشود خسته ابالفضل ز بوسیدن تو خنده بر صورت زهرایی تو می آید عمه ات هست فقط عاشق خندیدن تو علی ِاکبر و عباس و حسین و زینب آب گردد دلشان موقع رنجیدن تو مهر بان دختر ارباب گدایی به خدا دست خالی نرود موقع بخشیدن تو کودک و این همه اوصاف و جلال و جبروت به خدا نیست غلط معجزه نامیدن تو محشری ، معجزه ای ، بی بدلی غوغایی دختری نیست به اندازه تو بابایی تو طبیبی و به هر درد دوایی داری مرتضی زاده ای و دست شفایی داری به خداوند قسم فاطمه در فاطمه ای چه وقاری چه جلالی چه حیایی داری هر کسی هست کسی بندگی ات را کرده هرکجا ملک خدا هست گدایی داری نام تو معجزه حضرت عیسی دارد مثل بابا دم انگشت نمایی داری چشم ها خیره شد از گریه طوفانی تو مثل زینب که دل از ترس رهایی داری آن قدر ناله زدی تا پدر آمد با سر همه دیدند به ویرانه خدایی داری طعنه زد چشم پر از آب تو بر آب فرات پدر از گریه ی تو گشت قتیل العبرات حضرت فاطمه ی دوم این ایل و تبار مانده ام من تو کجا چادر پر گرد و غبار عاشقی را تو فقط یاد به مجنون دادی یک شبه پیر شدی پای غم دوری یار وای من پیر ترین کودک تاریخ تویی بر یتیمی نشده هیچ کس این قدر دچار دم افطار به یاد شکم خالی تو می شود هر رمضان چشم همه ابر بهار دست سنگین همه شهر به جانت افتاد تا که آب آور لبهای تو شد نیزه سوار دلم از بی کسیت آب شده ای بانو دردل بّرِ ، بیابان به تو دادند مزار هر کجا حرف تو شد سوخت تمام جگرم اسوه ی کودک بحرین فدای تو سرم محمد حسین رحیمیان
تقدیم به حضرت رقیه سلام الله علیها   باب الحسین دیگر مولا رقیه است چشم وچراغ عرش معلّی رقیه است  بنت الحسین ،ماه تمام زمینیان  ماه منیر عالم  بالا رقیه است بعد ازعقیله،زین أب ودخت فاطمه زینب ترین عقیله بابا ، رقیه است ناز ی که قدرقیمت هستی توان خرید ناز مه سه ساله ی طاها ، رقیه است دخترمگو که،برحسنین وبه زینبین عشق و صفای ام ابیها رقیه است ثابت نمودوقت اسارت به شامیان آیه به آیه سوره ی زهرا رقیه است بعدازعلیّ اصغر ومحسن،به روزحشر کوچکترین شفیعه ی عقبا رقیه است زینب اگر مدرس و استاد صبر شد شاگرد این فقیهه عظمی رقیه است با گفتن عمو دل عباس می برد حقّا انیس و دلبرسقا رقیه است جان داده از لبالب غم ها رقیه است دق کرده از ستاره سرها رقیه است 📝علی مهدوی نسب
سرود ولادت ریحانه الحسین حضرت رقیه (س) --- باز آوردن از بهشت سبد سبد گل تا عرش خدا زدن فرشته ها پل خدا يك ريحانه به مولا داده به ابن الزهرا باز يه زهرا داده چقد نازه چشماشو كه مي بنده مي شه از نگاهش خورشيد شرمنده گرفته دست بابا شو تو دستش تو چشم عمو عباسش مي خنده مدد یا بنت الزهرا یارقیه ... تا باز و بسته مي شه چشماش دوباره انگار سوسو مي زنه دوتا ستاره چقدر اين دختر خاطر خواه داره اباالفضل آورده براش گوشواره چشاشو عمه جون سرمه كشيده داداش اكبر وأسش چادر خريده صورت نازش رو از بس بوسيدن مث سيب سرخيه كه رسيده مدد یا بنت الزهرا یارقیه ... وقتي كه بين عاشقا حرفي از عشقه معلومة كه دلا هواييه دمشقه أيشاالله دردامون مداوا ميشه دوباره راه سوريه وا ميشه دلم تنگ اون صحن و اون سراشه دلم تنگ اون ضريح زيباشه أيشاالله با دعاي بي بي زهرا به دست مهدي گره هامون واشه مدد یا بنت الزهرا یارقیه یاسر رحمانی
گلی آمد که عشق عالمین است به آل فاطمه نور دو عین است به خوشحالی میلاد رقیه جهان سرمست لبخند حسین است 🔷🔷🔷🔷🔷 کسی که جمله بر مهرش اسیرید همه باید که از عشقش بمیرید شبیه مادرش زهراست باید ز دست فاطمه عیدی بگیرید
نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد در آسمان مدینه ستاره پیدا شد همینکه غنچه ی یاسی دگر شکوفا شد خبر رسید دوباره حسین بابا شد سحر شد و شرف الشمسی از سما آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد &&&&& عروس فاطمه این بار دختر آورده برای حضرت صدیقه کوثر آورده چه کوثری، چه بگویم چه گوهر آورده برای حضرت ارباب، نوبر آورده دهید مژده که نوری ز کبریا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد &&&&& لباس پولکیِ این بنفشه از یاس است و عطر و بوی تنش از عصاره ی یاس است شبیه فاطمه این نازدانه حساس است و در شگفتی اش این بس، عموش عباس است بشیری آمد و گفتا گل خدا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد &&&&& به روی دست اباالفضل تا تبسم کرد فرات، از هیجان در خودش تلاطم کرد کبوتری به مناره شد و ترنم کرد فرشته دور و برش، دست و پای خود گم کرد رباب را گلی از باغ هل اتی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد &&&&& کشیده پای لبش قطره قطره دریا را اسیر خویش نموده وجود سقا را نوشته اند به پایش نگاه زهرا را و زنده کرد به یک یاحسین، دنیا را برای تهنیت از عرش، مرتضی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد &&&&& نگین شمسیِ انگشتر علمدار است کنار حضرت ارباب، گرم اذکار است علیِ اکبر لیلا بر او گرفتار است جمال حضرت زهرا در او پدیدار است ستاره ی شب تاریک نینوا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد &&&&& چه قدر غنچه ی لبهای او عسل دارد گرفته شاخه ای از یاس و در بغل دارد که گفته دختر ارباب ما بدل دارد ؟ به زیر هر قدمش کوهی از زُهَل دارد کسی به شکل بشر با فرشته ها آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد &&&&& کلام و حرف خدا بوده ذکر آغازش همیشه و همه جا بوده عمه همرازش حسین، از دل و جان می خرد به دل نازش به روی دوش ابالفضل اوج پروازش بهشت گفت، بهشت من از کجا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد ************** این سه ساله چه رفیع الدرجات است نامش به خدا مایه ی خیر وبرکات است آمد به جهان دخت گرانمایه ی ارباب زیبنده ترین هدیه برایش صلوات است
دوبیتی ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها در گـــلشن دیــن نــو گل طـاها آمــد آن اخـــــتر روشــن گــر یــکتا آمـــد بر شیعه بشارت که دراین روز عزیز مـنبع جـود و سخا، مـرحم دلها آمـد محسن بلنج دامن شب ستاره باران است جلوه‌اي از خدا نمايان است كودكي آمده كه گيسويش شرح واليل و قدر قرآن است ليلي ايل سبز خورشيد است آيه‌هاي قدش فراوان است محسن بلنج در محفل عشقتان ادب آوردم غم از دلتان برده طرب آوردم یادت نرود یک صلواتی بفرست تا نام رقیه را به لب آوردم محسن بلنج در بحر ولا گوهرِ نایاب آمد در شامِ سیاه،دخترِ مهتاب آمد با ذکرِ حسین همه گل ریزید میلادِ رقیّه بِنتُ الارباب آمد محسن بلنج
شب شب عشق است و جهان خرم است مهر به دامان بنی آدم است چشمهء چشم همگان زمزم است بر لب اهل دو سرا این دم است دیده گشوده به جهان کوثری زینبی و فاطمهء دیگری قلب و زبان و شریان از تو گفت شاعر خوش لهجه روان از تو گفت ماذنه در وقت اذان از تو گفت خون خدا ، جان جهان از تو گفت گفت که چشمم به تو روشن شده خانهء من با تو چو گلشن شده چرخ ، منیر از رخ تابنده ات شاه و گدا خادمه و بنده ات واژهء خاتون شده زیبنده ات خون خدا محو یکی خنده ات اکبرِ لیلا شده سرمست تو ام بنین بوسه زند دست تو ای که به هر حیث ز عالم سری ماه جمالی و نکو منظری قطره ای از کوثری و کوثری زینبی و فاطمه ای دیگری مدح تو باید بکند جبرئیل ای شرف عرش خدا الدخیل بانوی عشقی و دلم خانه ات لیلیِ لیلا شده دیوانه ات ماه دخیل درِ کاشانه ات قبلهء جان گوشهء ویرانه ات سوی شما دست دعا میبرم خاک درت را به شفا میبرم ای حرمت ملجاء ما السّلام ای ثمر خون خدا السّلام فاطمهء کرببلا السّلام منزل تو شام بلا السّلام روضهء تو روضهء رضوان من نوکری ات فخر دل و جان من از غم تو چشم ترم سوخته آب نخوردی جگرم سوخته سوخته ای بال و پرم سوخته زین دم‌ جانسوز حرم سوخته “عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده” داریوش جعفری
فروغِ‌ هفت‌ آسمان‌ رُقیّه همایِ‌عرش‌آشیان‌ رُقیّه مکان گرفتی کنار زهرا به عرصه ی لامکان‌ رُقیّه تو جلوه‌ی ذات لایزالی تویی که داری شئونِ عالی که در سجودند از قیامت تمام کر‌ّوبیان رُقیّه قسم به عشّاق بیقرارت، به جان جانهای جان‌نثارت فقط عموجان باوقارت بُوَد جهان‌پهلوان رُقیّه همان‌که‌سقای‌اهل‌بیت‌است پناه‌آقای‌اهل‌بیت‌است در آفتاب آمده دو دستش‌ برای تو سایه‌بان رقیه تو عشق ما از قدیم‌هایی تو از تبار کریم‌هایی سخاوتت بی‌نهایت‌است‌ و کرامتت‌ بیکران‌ رُقیّه به‌هیچ‌کس جز تو دل‌نبستم غلامت از عالم اَلَستم من‌از ازل دلسپرده هستم تو از ازل دل‌سِتان رقیه اگرکه‌خوبم‌اگر‌که‌پستم هرآنچه‌بودم‌هرآنچه‌هستم اگر قبول درت بیفتد سگ توام همچنان رُقیّه اگرچه‌درظاهری‌تو کودک تورا ببینند اگرچه کوچک تو باهمین سِنّ‌وسال‌اندک شدی خدا را نشان رُقیّه به‌صحنِ‌توسیّد‌بن‌طاووس اگر بیایدبه‌شوق‌پابوس ببیند آنجا طنین‌ فکنده صدای صاحب‌زمان رُقیّه تو روشنای زلالِ آبی تو در سپیدی چو ماهتابی دلیل‌داردسپیدپوش است تمام این آستان رُقیّه بجزخودت‌کیست‌هم‌رکابت‌ جُداست‌ازدختران‌حسابت پَرِ مَلَک می‌شود حجابت، نه تکّه‌ای پرنیان رُقیّه از آن زمانی‌که‌در مدینه ظهور کردی‌پس از سکینه برای آرام جان زهرا ؛ شدی تو آرام جان رُقیّه نصیبب‌تو داغ‌ِمُستمر شد به‌دامنت‌شعله‌حمله‌ور شد همینکه عبّاس از حرم پا- -کشید دامن‌کشان رُقیّه به لهجه‌ی‌آسمانی تو به سوز مرثیه خوانی تو فدای شیرین زبانی تو تمامِ اهل‌ِجهان رُقیّه قسم به چشم انتظاری تو به درد ناقه سواری تو ندیده غیراز تو چشم دنیا سه‌ساله‌ای قدکمان رُقیّه شکسته‌شدساقه‌ی‌ظریفت کبود شد گونه‌ی لطیفت از اوج‌ناقه‌زمین‌که‌خُوردی توراشکست‌استخوان رُقیّه به‌این‌سر‌ِ درطَبَق نشسته مگوکه دندان تو شکسته؟ که قاتلش بر لب‌ودهانش زده‌ست‌ با خیزران رُقیّه محمد قاسمی
ظاهر شد از حق جلوه اي ديگر مجدد خون خدا شد صاحب دختر مجدد در جاي جاي شهر پيغمبر مدينه پيچيده عطر و بوئي از مادر مجدد از بس شباهت داشت بر صديقه گفتند داده خدا زهرا به پيغمبر مجدد جبرييل از سوي خدا در ماه شعبان نازل نموده سوره ي كوثر مجدد… زينب بيان ميكرد حسن ديگرش را مي ديد در او جلوه هاي مادرش را بوسه گرفت از دست هاي كوچك او اكبر همينكه ديد روي خواهرش را مي ريخت اشك شوق خاتون ام كلثوم دست برادر داد وقتي دخترش را يك ماه سر بر شانه ي ماهي دگر داشت آري بغل كرده ست سقا دلبرش را… كارش شد از بدو تولد دلربائي در خانه ي دل هاي ديوانه خدائي تا هفت نسل خود يقيناً بي نياز است هر كس مي آيد محضر خاتون گدائي مثل همه اجداد پاك خود كريمه ست با سفره اي ساده كند مشكل گشائي بي شك به امضاي رقيه بستگي داشت هر جاي عالم هر كسي شد كربلائي… داده خدا انگار كه مادر به بابا خيره شد با ديده هاي تر به بابا اين دختر و بابا به هم وابسته بودند بابا به دختر داده دل دختر به بابا پس فجر و كوثر در كنار هم چه زيباست اين نكته را ميگفت علي اكبر به بابا بابا و عمه گريه ميكردند وقتي ميگفت مي آيد چه انگشتر به بابا… مي ديد بابا دخترش را گريه ميكرد محكم گره زد معجرش را گريه ميكرد وقتي نشان ميداد اين دختر به بابا سنجاق سر يا زيورش را گريه ميكرد هر وقت اين دردانه دختر پيش بابا شانه زده موي سرش را گريه ميكرد تا كه رقيه مي نشاند وقت بازي بر زانوي خود اصغرش را گريه ميكرد…. محسن صرامی
شبیه گم‌شده پیدا شدی برای حسین سه سال حضرت زهرا شدی برای حسین چه دخترانه و معصوم دلبری کردی عزیز کرده بابا شدی برای حسین شبیه حضرت زهرا برای پیغمبر تویی که ام ابیها شدی برای حسین چه رازهای مگویی درون سینه‌ی توست نگاه کردی و افشا شدی برای حسین پدر از آمدن تو حیات تازه گرفت تو آمدی و مسیحا شدی برای حسین تو آمدی و به دنیا خودی نشان دادی از آن به بعد تو دنیا شدی برای حسین برای برگ برات زیارت پدرت همیشه واسطۀ ما شدی برای حسین علم فتاد و علمدار برنگشت ، اما تویی که یک تنه سقا شدی برای حسین علی اصغر مادر شدی برای رباب علی اکبر لیلا شدی برای حسین تویی که خشکی صحراست شرح حال لبت چگونه معنی دریا شدی برای حسین؟ در آن مسیرِ اسارت ، شبیهِ عمۀ خود چقدر خسته و تنها شدی برای حسین در این لباسِ پر از طرح غنچه های کبود چه عاشقانه شکوفا شدی برای حسین چه غربتی !! که فقط در تصورات خودم عروسِ خانه بابا شدی برای حسین رسیده وقت وصال و به شوق روی پدر به اشک چشم مهیا شدی برای حسین گروه بداهه