#روضه و توسل ویژۀ شهادت امام صادق علیه السلام
اگر سنگِ مسی را کوه زَر کردم ضرر کردم
اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم
من از "اِلّا جمیلا"یی که زینب گفت دانستم
به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم
منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم
در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم
مرا جز بیقراری در هوای تو، قراری نیست
بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم، ضرر کردم
دَرِ این خانه همواره به روی این و آن باز است
اگر یک عمر خود را دربهدر کردم ضرر کردم
برایم دشمنی با دشمنانت منفعتها داشت
اگر از دوستان تو حذر کردم، ضرر کردم
به غیر از خاطراتِ راه تو، ورد زبانم نیست
به غیر از کربلا، هر جا سفر کردم ضرر کردم
نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت
بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم
شاعر: #عمران_بهروج
امام صادق به یکی از اصحابشون فرمود کربلا رفتی؟!
-گفت نه آقا من اهل بصرهام منو میشناسند من برم کربلا میفهمند من محب شما هستم منو زنده نمیذارند، همه ناصری بودند اونجا.
-فرمود کربلا نمیری؛ برای جد ما روضه میگیری یا نه؟!
_آقا روضه رو که همیشه میگیرم اصلا روضه هفتگی خونهمون دارم
آقا فرمود: احسنت! کمترین کاری که در قبال این روضهای که برای جد غریب ما میگیری جد ما برات انجام میده اینه: لحظۀ مرگت منتظری؛ توو حالت احتضاری، پاهاتو روو به قبله کردند .. حرف نمیتونی بزنی، یهو میبینی سرت رو پاهای حسینِ ..
نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت
بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم
دستور داد شبونه ریختند توو خونۀ امام صادق. آقا رو میخوان ببرند. دستور داد:« همین الان برید وارد خونهش بشید با هر وضعی که بود آقا رو بیارین! رحم و مروت هم نداشته باشید!
اومد توو قصرش نشست. اون تالاری که معروف بود. میگفتند هر وقت منصور میرفت توو این تالار مشخص بود میخوان یک نفر و بُکُشند. میخوان یه نفر رو ذبح کنند.
رفت نشست منتظر آقا رو آوردند. اینقدر توهین جسارت به آقا کرد! دست بُرد این شمشیر رو تا نیمه از غلاف خارج کرد دوباره شمشیر و غلاف کرد. بار دوم، بار سوم یهو لحنش عوض شد عذرخواهی کرد. آقاجان ببخشید اینا بیادبی کردند شما رو این موقع شب اینجا آوردند! برگشتند آقا رو با احترام بردن خونه. یه عده اومدن اعتراض کردن. چرا این کار و کردی؟ تو به ما دستور میدی میگی برید آقا رو بیارید بعد خودت اینجوری برخورد میکنی، مگه قرار نبود بکشی این آقا رو؟! گفت همچین که شمشیر و تا نیمه کشیدم یهو دیدم پیغمبر خدا ایستاده غضب کرده. منصور! اگه شمشیر و برهنه کنی زندهت نمیذارم. گفتم حتما اشتباهی دیدم. بار دوم، بار سوم، این صحنه تکرار شد. ترسیدم از غضب پیغمبر...
اون نامرد گفت:« خودم کارش و تموم میکنم» اومد توو گودال دید نمیتونه برگشت، نفر دوم هی مکرر رفتن و اومدن. هیچکی این کار ازش برنمیاد؛ اون نامرد گفت کار شماها نیست کار خودمه، خنجر و برداشت. همچین که اومد روایت میگه اول یه لگدی به پهلوی این آقا زد، بدن و برگردوند، دید آخه هرکی میره چشماش توو چشمای حسین میافته حالش عوض میشه نمیتونه بکشه. اول آقا رو برگردوند چشم توو چشم نشه. خنجر و گذاشت از قفا
"هی کارد میبره، لشگر کلافه شه
فکر کن سنان که هست شمرم اضافه شه"
دوستان:
سرعت غذا خوردنتون رو
با آدمهایی که سر یک سفره
کنارشون هــستید تنـظــیم کنید
خصوصاً با #خانم یا #مادر خونه !!
اونا اکثرا در حال تدارکات سفره هستند
یا به بچهها غذا میدن و دیرتر شروع میکنن
به غذا خوردن !
غذای مامانها اکثراً سرد میشه و این خیلی
غمگینه گاهی میبینیم خودشون
تنها سر سفره نشستن ..
#واگویه
تربیتِ یک ارتشِ اعتقادی
از اهـدافِ امامِ صادق بود
#کادر_سازی در #مکتب ما
از اُصولِ حیاتِ شیعه است...
#سلام_فرمانده❤️
|⇦•پای برهنه و بی عبا ..
#زمزمه و توسل ویژۀ شهادت امام صادق علیه السلام
پای برهنه و بی عبا تو کوچه ها می برنم
توجهی نمی کنن به حال پر پر زدنم
با هر نفس که می کشم داره می لرزه بدنم
افتادم روی خاک و هستم من غرق ناله
پشت مرکب هنوزم این واسه من سواله
چه کرده تازیونه با دختر سه ساله
ای وای از این غریبی ..
یه دختره یتیمُ هی غریبونه نمیزنن
اگه بهونه بگیره بی بهونه نمیزنن
مرکب که راه نرفت بهش تازیونه نمیزنن
سخته دختر تو غربت بی بابا میشه تحقیر
سخته همراهی با این دختره زمینگیر
سخته پهلو شکسته باشی در بند زنجیر
ای وای از این غریبی ..
کشته شدی ولی تنت، تو صحراها رها نبود
سرت به روی نیزهها از پیکرت جدا نبود
گریز روضههای تو به غیر کربلا نبود
مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند
مگر که پاره پیرهن به پیکرش روا نبود
هیچ کس دیگه تو دنیا اینطور غارت نمیشه
ذبحی با خنجر کُند اینطور راحت نمیشه
هیچ مظلومی با این وضع هتک حرمت نمیشه
ای بی کفن حسین جان
صد پاره تن حسین جان
.۰
باز هم نوبت مدینه شد و
در غمش باز کربلا میسوخت
باز در کوچۀ بنی هاشم
خانهای بین شعلهها میسوخت
نیمه شب ریختند درِ خانه
مو سپیدی به ریسمان بستند
در آتش گرفته را اما
ناگهان روی کودکان بستند
به پر دامنی ولی این بار
آتش چوب شعلهور نگرفت
پدر از خانه رفت شکر خدا
پهلوی او به میخ در نگرفت
نفسش بند آمده، نامرد
در پی خود دوان دوان نبرش
پیرمرد است، میخورد به زمین
بین کوچه کشان کشان نبرش
*خدا رحمت کنه همه بزرگترا رو .. روح همهشون شاد .. شیخ الائمه رو سر برهنه دنبال مرکب دارن میدوانن .. یه نفر نگفت :
پیرِمرد قبیلۀ ما را
بی عصا بی قبا نبرید
بگذارید عبا بردارد
پا برهنه به کوچه ها نبرید
سن و سالی از حضرت گذشته .. نفس نفس زنان وارد شد .. الهی بمیرم برات .. *
شرم از رنگ این محاسن کن
رحم کن حال کودکانش را
این چنین رفتن و زمین خوردن
درد آورده استخوانش را
حق بده که به یاد او انداخت
گرد و خاکی که بر محاسن داشت
مادرش را که تا در مسجد
داغِ بابا عزایِ محسن داشت
*برا آبرودار بده آبروش رو ببرن .. صدتا تازیانه به آدم بزنن، یه حرف بد نزنن ..*
حق بده که به یاد او انداخت
عرق سرد روی پیشانیش
خون روی جبین جدش را
عمه و رنج کوچه گردانیش
حق بده که به یاد او انداخت
عمه اش را گذر گذر بردند
از مسیری که ازدحام آنجاست
یعنی از راه تنگ تر بردند
حق بده که به یاد او انداخت
گیسوانش که خاک آلودهاند
گیسویی را که در دل گودال
غرق خون روی خاکها بودند
روی این کوچهای که از سنگ است
همه جایش نشانی او بود
یاد یک حنجر است این دفعه
نوبت روضهخوانی او بود
هرچه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
تیغشان مانده بود در گودال
با سپر میزدند زینب را
سر شب کودکان همه در خواب
تا سحر میزدند زینب را
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
شاعر: #حسن_لطفی
بگذارید بگویند:
حکومتی بعد از #حکومت_علی،
به نام #حکومت_خمینی، با هیچ
ناحقی نســاخت تا سرنگون شـد،
ما
از سرنگونی نمیترسیم
از #انحـراف میترسیم ..
|شهید غلامعلی پیچک|
.
اگه یه پیرمردی رو ببینید دستش رو بستن تو خیابون دارن میکشنش جلو میری میگی حرمت موی سفیدش رو نگه دار .. حرمت نگه نداشت نانجیب ..
کسی نگفت مگر پیرمرد بردن داشت؟!
تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت؟!
میان گریه ی آرام او بلند نخند
به دست بی رمقش لااقل طناب مبند
میان سینۀ او روضۀ مدینه به پاست
طنین روضه اش از وای مادرش پیداست
عزیز فاطمه را بی اراده می بردند
همه سواره و او را پیاده می بردند
دوید و از نفس افتاد پشت آن مرکب
دوید و از نفس افتاد گفت یا زینب
اگرچه رفت ولی قامتش خمیده نبود
به نی مقابل چشمش سر بریده نبود
اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت
به جای جای تنش رد تازیانه نداشت
شاعر: #محمد_علی_بیابانی
منابع:
1)دعای افتتاح
2)بحار الأنوار ج47، ص 379
3). كليني، الكافي، ج6، ص49
محدث قمي، بيت الاحزان، ص125.
.