eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام صحن تو از اشک زائران تر شد دلم ز فیض همین قطره ها مطهر شد چه زود ثانیه های وصال می گذرد زیارت تو نخوانده فراز آخر شد ازل که دست خدا می نوشت تقدیرم غلامی تو مرا تا ابد مقرر شد نیامدم که ز دست تو حاجتی طلبم گرفته بود دلم پر زد و کبوتر شد به شوق پای تو هر کس که چون غبار آمد به یک نگاه تو خورشید ذره پرور شد یکی ز معجزه های نگاه تو این است خرابه های دلم بارگاه دلبر شد علی ناظمی
دوست دارم فقط «رضا» را من دائماً گفتم از تو هر جا من شب و روزم فقط به یاد توام بس که هر روز و هر شبی با من روح موسی دمیده در جسمت که شدم از دمت مسیحا من اینقدر لطف می کنی ، ماندم تو به من دل سپرده ای یا من… من به تو پشت کردم اما تو… تو به من لطف کردی اما من… مشهدت قبله گاه عشاق است قبله پس کعبه نیست الزامن یا رضا دست من به دامن تو چشم دارم به لطف این دامن تو سه جا قول آمدن دادی انتظار از تو دارم آقا من مظاهر کثیری نژاد
همیشه حاجتم اینجا رواست اى آقا نسیم صحن تو مشکل گشاست اى آقا حریم طوف ملائک، کمى کنار ضریح مسیر آمدن انبیاست اى آقا بگو کجا ببرم اشک و عرض حاجت را؟ به جز تو قبله ى حاجت کجاست ای آقا؟ به پیشگاه شما گفته می شود اسرار امام، محرم ناگفته هاست اى آقا نیاز و راز مرا خود شنیده اى هر بار تو آگهى که در این دل چه هاست اى آقا "قسم به حرمت زهرا، قسم به جان جواد" در این حرم قسمى آشناست اى آقا رسید اوج غزل، (نام میوه ى دلتان) جوادتان چه شبیه شماست اى آقا گرفته هر که شفا در حریمتان، یک عمر پس از شفا به شما مبتلاست اى آقا مهدی فخارشاکری
در نگه داریم فریادی که در فریاد نیست همت عشقی که درما هست درفرهادنیست درمیان خنده عشقم، گر اشکم جاری است حال دیوانه همین باشد به آن ایرادنیست دل مفرح میشود هر بار در وقت بکا آنکه غم راخوب نشناسدیقییناشادنیست هر مریضی که ز درمانگاه تو ترخیص شد خوب میداند که جایی مثل گوهرشادنیست مرغ دل را صحن جامع کربلایی میکند این دل ویرانه بی کرببلا آباد نیست حامد آقایی
تو ارتباط من و اسمان بالایی تمام سهم من از دلخوشی دنیایی حضور سبز تو در لحظه هام پر رنگ است تو نور روشن این روزمرِگی هایی تو تکیه گاه تمام نداری ام هستی که جُور درد مرا میکشی به تنهایی نمیتوانم از اّن دست مردمی باشم که غیر چشم تو دارند امید فردایی اگر چه این دلم اهو نشد،نشد اما تو قول داده ای اقا که ضامن مایی خلاصه اینکه در این واژه ها نمی گنجی چرا خودت به غزل های من نمی ایی حسن کردی
آقا سلام...حال خرابم نگفتنی ست... بگذار بگذرم...تب و تابم نگفتنی ست... از من نپرس این همه آلودگی چرا؟! رویم سیاه باد..جوابم نگفتنی ست... با این همه گناه مرا پس نمیزنی... شرمندگی ست نوع عذابم...نگفتنی ست... وقتی که روبه روی توام رو به گنبدت یک حس عاشقانه ی نابم...نگفتنی ست من از "قرار شاه و گدا" دم نمیزنم من با شما حساب و کتابم نگفتنی ست... در خواب دیده ام که کبوتر شدم ولی اینکه پریدم آخر خوابم نگفتنی ست... سعیده اسماعیلی
وسط شهرمان خیابانی است که ته آن به ماه منتهی است گردش چشمها زمان عبور به همین شاهراه منتهی است دستهای دعای گلدسته در کنار ابهت گنبد جلد کرده کبوترهمه را گندم زرد حضرت گنبد میرساند نفس زنان خودرا پیرمردی شکسته وفرتوت تابگیرد شفای طفلی را ازشفاخانه ی درِ ملکوت بغض های شکسته اش میریخت لای انبوه ریشهای سفید باصدایی ضعیف خودمیگفت آمدم پیشت ای امام امید بکش آن دستهای معجزه را روی چشمان کور مادر زاد خادمی زیرگوش اومیگفت که به آقابگو به جان جواد گفت آقا و هق هقش واشد دل بی تاب مرد میلرزید ناگهان درسکوت وبهت همه صوت نقاره ی حرم پیچید بازهم درمیان صحن عتیق روبروی رکوع فواره اشک شوقی که بی امان میریخت باصدای اذان نقاره عالیه رجبی
بر گدایی که پشتِ در داری شکر حق لطفِ مستمر داری فرق داری چقدر با مردم دستِ پر برکت و اثر داری السلامُ علیک یا سلطان یک گدا باز پشتِ در داری من برایِ شما فقط دردم باز هم حالِ دردسر داری؟ بر دلم ردِ پایِ تو مانده بینِ کوچه‌ی دل گذر داری آسمانت همیشه نورانی است زهره داری و یک قمر داری در همین سبکِ شعرِ آیینی محتشم هایِ معتبر داری خوش به حالِ تمامِ آهوها خوب از حالشان خبر داری محمدحسن بهرامی
به نام خاک حریمت که قبله جان است دلم به شوق شما زایر خراسان است میان فصل کم آبی که رودمان خشک است فقط برای تو اشکم چنین فراوان است ببار ابر کرامت وگرنه می خشکم بدون لطف تو دریای دل بیابان است چه فرق می کند آقا کسیکه زایر توست مسیحی است یهودیست یا مسلمان است دلم ترانه نقاره خانه می خواهد کنار پنجره فولاد اگر غزل خوان است حسین جعفری
قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش بايد رفاقت کرد با خار بيابانش هجران کشيدن به اميد وصل ميارزد گر اولش تلخ ست، شيرين است پايانش هر کس که عاشق نيست پس اصلا چرا زنده ست يا چه جوابى ميدهد فردا به وجدانش خاکستر پروانه اى را ديدم و گفتم هر کس که عاشق ميشود اين است تاوانش آن کوچه اى که يار ما از آن گذر کرده ست عشاق منت ميکشند از سنگ طفلانش منکه چهل سال است روى خاک ميخوابم حيف است نگذارم سرم را روى دامانش اين شمعها که بر تن پروانه ميگريند زنده نميمانند تا شام غريبانش اشک جوانى بهترين سرمايه پيرى ست خوب است باشد آدمى فکر زمستانش در وقت مردن روبه قبله ميشود هر کس من وقت مرگم ميشوم رو به خيابانش در اصل بنده بودنش را جار خواهد زد عبدى که سجده ميکند اول به ايوانش باران که آمد بعد از آن خيرات ميبارد خير کسى را خواستى اول بگريانش سنگينى زنجير بر گردن نميگيرد از گريه هر که خيس ميگردد گريبانش من سالها در گيسوى تو سير ميکردم سيرى که خيل عارفان خواندند عرفانش وقتى دلم را دست چشمان تو ميدادم باور نميکردم بيندازى به زندانش يک شب در آغوشت نباشم خشک خواهم شد پژمرده ميگردد گلى که نيست گلدانش آنکه لبش را از ضريحت برنميدارد صدها گره وا ميکند از کار، دندانش . گفتم همه هستند شايد جاى من هم هست منهم يکى از اين کبوترهاى مهمانش شکر خدا اينجا کريمان سلطنت دارند دنيا به ايران نازد و ايران به سلطانش سيرش دو چندان و سلوکش هم دو چندان است هر کس که از قم ميرود سمت خراسانش علی اکبر لطیفیان
دوباره می‌روم آرام و بی صدا مشهد سلام حضرت سلطان ؛ سلام یا مشهد سلام می‌دهم از دور و می‌شوم نزدیک چقدر فاصله‌ها کم شده‌ست ، تا مشهد کبوترِ حَرمی جز حرم چه می‌خواهد ؟! همانکه انس گرفته‌ست با تو ؛ با مشهد رفاقتی‌ست میان من و تو و حرمت شده محل قرار رفیق‌ها ؛ مشهد چقدر خسته‌ام از روزگار بی وجدان کسی که خسته شده می‌رود کجا ؟ «مشهد» دوباره حال دلم بد شده مریض توام شفای عاجل من شو ؛ ببر مرا مشهد دوباره مثل همیشه مرا به خود بطلب دوباره مثل همیشه بگو بیا مشهد همیشه گرم سفر هستم از حرم به حرم منم مسافر هر روزِ «کربلا ؛ مشهد» رضا قاسمی
شعری زیبا با توجه به حروف الفبای فارسی (ا) ای حرمت جنت الاعلای ما (ب) بحر کرم زاده ی خیرالنساء (پ) پادشهان را شده ای نور عین (ت) تا به ابد بر همگان رهنما (ث) ثروت عالم نگهت باد و بس (ج) جان جوادت نگهی کن به ما (چ) چشم و چراغم شده ایوانتان (ح) حُرمت ما باشد از آنجا رضا (خ) خاک درت را به دو چشمم زدم (د) دیده ز آن تحفه بگیرد جلا (ذ) ذره ام اما تو مرا میبری (ر) رمز عبورم شده ای تا خدا (ز) زنده دلان را تو رضا می کنی (ژ) ژرف بود گفتن از این ماجرا (س) سائل این خانه سلیمان بود (ش) شاهد این مسأله پروانه ها (ص) صید بلا دیده ی غمدیده من (ض) ضامن آهوی بیابان شما (ط) طایر قدسم که مرا لحظه ای (ظ) ظالم از این خانه نسازد جدا (ع) عمر مرا برکت جانانه ده (غ) غیر تو ما را ز جهان کن جدا (ف) فیض خدا در حرمت منجلی (ق) قلب مرا داده حریمت شفا (ک) کار تو شد گفتن از جد خویش (گ) گریه کند چشم تو بر کربلا (ل) لعل تو را غرق به خون کس ندید (م) منزلت آتش نگرفت از جفا (ن) ناله نزد خواهرت از روی تل (و) وا نشد آقا بدنت زیر پا (ه) هستی زینب ولی آتش گرفت (ی) یکه و تنها شده در نیزه ها شاعر : سیروس بداغی
خدای مهربانی هاست سلطانی که من دارم فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم کنارش ذره ناچیز چون خورشید می تابد ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم نمک پرورده ی دریای جودش بوده ام عمری پر است از شور احسانش نمکدانی که من دارم همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم نسیم رحمتش، بار گناه از دوش بردارد به آهی کاه گردد کوه عصیانی که من دارم به لطف گندمی که داده ام دست کبوترها دگر خالی نماند سفره ی نانی که من دارم چه فرقی می کند آهو، کبوتر یا که سگ باشم که او بی اعتنا باشد به عنوانی که من دارم به وقت مرگ می آید به بالینم یقین دارم شروع وعده های اوست پایانی که من دارم شاعر : علی ذوالقدر
مرد مردان مرد امام رضا هم دوا هم که درد امام رضا در تمام وقایع ایران فاتح هر نبرد امام رضا کاش اذن دخول می دادی به منِ صحنْ گرد امام رضا بیش از پیش در صفر انگار گنبدت گشته زرد امام رضا به جوادش سپرده در ظاهر هرکه را کرده طرد امام رضا دور تا دور من پُر از صحن است آه... دورم نگرد امام رضا روضه ی سرد و گرم امام حسین روضه ی گرم و سرد امام رضا سفره را پهن کرد امام حسین سفره را جمع کرد امام رضا شاعر : مهدی رحیمی
دل شود گاهی گدای کوی سلطان بهتر است نیمه شب عازم شود شهر خراسان بهتر است در حریمت بنده ی عاقل پریشان میشود من اگر دیوانه باشم یا پریشان بهتر است گندم ما با عنایات رضا نان میشود گر بگیرم از دو دستان رضا نان بهتر است دانه تسبیح من مانوس با نام رضاست از همه اذکار عالم یا رضا جان بهتر است آینه کاری و کاشی کاری دور ضریح بی شک از آیینه کاری های رضوان بهتر است دیده ها در محضرت ابریست ای دریای جود نزد تو باشد اگر چشمان گریان بهتر است هرچه من گویم تو از آن برتری شمس الشموس پس اگر این بیت باشد بیت پایان بهتر است شاعر : حبیب باقرزاده
ای فدای تو زندگانی ها ایه ی ختم مهربانی ها در حضور تو هیچ حرفی نیست دیگر از رنج و ناتوانی ها بوسه بر سنگ فرش صحن شما هست معراج اسمانی ها جای پایت هنوز مشهور است به قدمگاه کهکشانی ها یا امام الرئوف طی شده است پای عشق شما جوانی ها اسم تو ابروی هر شعر است نه صدای کریم خوانی ها دل کبوتر نمی شود بی تو روزها سر نمی شود بی تو پرچمت سایه بان ایران است گنبدت اسمان ایران است صوت نقاره خانه ی حرمت جلوه ای از اذان ایران است سر تعظیم بر ولایت تو عزت مردمان ایران است اثر رد پات بر این خاک سرخی زعفران ایران است السلام علیک یا سلطان دائمأ بر زبان ایران است پاره پیکر رسول الله حرمت روح و جان ایران است قلم یک دله به من دادی این غزل را سله به من دادی ماه ذی القعده ماه رحمت توست عالمی زیر دین رأفت توست هر زمان امدم حرم گفتم این زیارت فقط به دعوت توست روز و شب جبرئیل و خیل ملک منتظر در صف زیارت توست محور اعتقاد مردم ما بر مدار تو و ولایت توست نان و ابی اگر به جا داریم همه از سفره کرامت توست جامعه خواندم و به من فرمود که رضای خدا رضایت توست امدم در پناه چشمانت مستمند و فقیر احسانت با تو مشهد چه بی نظیر شده غرق در نور و دلپذیر شده شب جمعه حرم دعای کمیل توبه ام ذکر یا مجیر شده یا سریع الرضا به حق رضا در دعا خوب دست گیر شده ای که از مهربانیت حتی دشمنت خوار و سر به زیر شده ای که با یک اشاره چشمت عکس در پرده مثل شیر شده بی خیال از نیاز دنیایم چون دلم پیش تو فقیر شده چند وقتی نمی پرم اقا سفر کربلام دیر شده خواستم شعر کربلا نرود دیدم اما رضا رضا نشود گفتی یابن الشبیب گریه کنید بر حسین غریب گریه کنید بر حسین و غریبی اش باید صبح و شب بی شکیب گریه کنید اب خوردید یاد لبهایش هر کجا بود عجیب گریه کنید گفتی یابن الشبیب تنها بود پس بر ان بی حبیب گریه کنید تا به صورت به روی خاک افتاد شده خدالتریب گریه کنید ناگهان روی سینه سنگین شد حنجر و عطر سیب گریه کنید اخرین لحظه های گودالش یاد شیب الخضیب گریه کنید جد ما را به نیزه ها بردند پیکرش را جدا جدا بردند حسن کردی
شعر به لهجه ی زیبای مشهدی 👇👇👇👇 وآز مُویُم در مِزِنُم صابخانه مهمون نِمِخِی؟ یَک گدای خِستِه ی بی سر و سامون نِمِخِی؟ شنیدُم خوب مِخِری مُویَم دِرُم قصد فروش تا دلت بِخِه دِرُم دَردِ بی درمون، نِمِخی؟ تو که ایهمِه شولوغه از خوبا دور وٓرِت معلومه که مثل مُو آدم داغون نِمِخِی؟ عاشقا خیلی دَرِ خانَت برو بیا دِرَن یَک غلام سیا بِرِی خدمت مهمون نِمِخِی؟ رسمه هر کی مِرِه مهمونی یَک چیزی میِرِه مُو که چیزی نِدِرُم...وَلی چرا...جون نِمِخی؟ جُلوی باب الجوادت دِرِه چشمام مُبارِه مهمونی که پشت در مُندِه تو بارون نِمِخِی؟ مُویَم از دست تِموم آدما فِراریُم با شُمایُم آقاجان آهوی حیرون نِمِخِی؟ مُو هَمو پارسالیُم فقط یَک خورده پیر شُدُم آقا یَک کِلام بوگو عبد پِشیمون نِمِخی؟ یاسر رحمانی ۹۵/۵/۱۸
روز هشتم همگی میل خراسان داریم انتظار کرم از سفره ی سلطان داریم مثل دشتی که ترک خورده و عطشان باشد از خراسان طلب بارش باران داریم از سر کفر نگفتیم: شفا دست شماست ما به دستان شفا بخش تو ایمان داریم یک نجف قسمت ما کن، به خدا یک عمر است غصه ی جامعه خواندن دم ایوان داریم شک ندارم که پس از مرگ، ملائک گویند: از دل مقبره برخیز که مهمان داریم ما سراسیمه بپرسیم که آن مهمان کیست؟ و بگویند که: مهمان ز خراسان داریم در بهشت ابدی حب وطن چون داریم خانه ای پیش ولی نعمت ایران داریم شاعر: سید مهدی وزیری https://eitaa.com/Arbabhosyn .