أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ
عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي... (مائده/۳)
علی، مولای هرکس است
که پیامبر مولای او است...
پس هرکس که
#ولایت_علی(ع) را
#حجت برای خودش نداند،
از #ولایت_پیامبر هم خارج شده است
#آیه_اکمال
«مبلغ غدیر باشیم ..»
.
آخرین حج است و در گرمای طاقتسوز عالمسوز
در قلب کویری سخت پای برکهای خوشبخت اینگونه او فرمود:
هرکس پیش رو رفته است برگردد
و هرکس پشت سر مانده است میمانیم تا آید
و در پیش نگاه دوستدارانش محمد (ص)
از شتر پایین که آمد تا سه روز اُتراق کرد
حرف رفتن گفت و بازی با دل عشاق کرد
آخرین حج است، اما اولین عید من است
بعد از این شکر خدا تکلیف عالم روشن است.
این روایت از تمامی بزرگان آمده
مستند، واژه به واژه ست و فراوان آمده
عالمانِ اهل سنت با تواتر گفتهاند
با تجاهل یا که حتی با تفاخر گفتهاند
فخر رازی اسقلانی ابن ماجه بن کثیر
ابن عبدُالبِّر بخاری مسلم و ابن حریر
ابن جوزی ابن شاهین و زهبی شافعی
تَرمزی و ابن حنبل جَزَری و نافعی
آنقدر نام است آید میشود خود یک کتاب
گفتهاند از خطبه پیغمبر ختمی مآب
رفت بر روی جهاز و گفت با اهل حجاز
گفت با اهل حقیقت گفت با اهل مجاز
بعد حمد و بعد تسبیح خدایش دم گرفت
دست حق را بین مشتش دست حق محکم گرفت
گفت: حق فرمود بعد از من تمام دین علیست
این علی و این علی و این علی و این علیست
آی مردم با پیمبر با خدا بیعت کنید
یک به یک با دست من با مرتضی بیعت کنید
دست او را برد بالا دست را بالا کشید
پیش آن سیل تماشا دست را بالا کشید
آنقدر بالا که حضرت با خدایش دست داد
پیش از هرکس خدا با مرتضایش دست داد
اَشهدُ اَنَّ امیرالمومنین تنها علی
اَشهدُ اَن لا امیرالمومنین الّا علی
کربلا هم آخرین حج بود و تنها مانده بود
حاجیان در خاک و خون بودند، اما مانده بود
یک نفر جا مانده بود
تشنگی بود و خجل از طفل بابا مانده بود
روی دست خود علی را برد بالا برد بالا
آه بابا آه بابا
آخرین بار است دستِ غم به زانو میزند
اولین بار است، اما حرف مُنّوا میزند
اولین بار است مردی اینچنین رو میزند
شاعر : #حسن_لطفی
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند ..
خدا یک علی(ع) داشت
الحمدلله آن هم امام ما شد ..
آیت الله کوهستانی(ره)
«مبلغ غدیر باشیم ..»
.
|⇦•به علی دل بستم..
#سرود و شور زیبا و توسل به امیرالمومنین علی علیه السلام
به علی دل بستم، عشقو فهمیدم
من بهشتو تو دُرّ نجف دیدم
نجف اشرف رویای شیرینم
بیوضو ایوونش رو نمیبینم
روزی همه از، حلقهی کرمش
زندگی میکنم توو ملکوت حرمش
نوش جون دلم، هر چی دوس دارمش
روزیمون بود اباالفضلی بشیم پا علمش
نفسم یا علی علی، میمیرم با علی
میخونم توو خونهی حضرت زهرا علی علی
«علی مولا علی علی، علی مولا علی
علی مولا، علی مولا، علی مولا، علی»
یا امین الله یا ساقی کوثر
وصی المولا الکونینی یا حیدر
مرحب افتاده رو خاک و تب کرده
اسدالله الغالب غضب کرده
چشم نافذ تو، قتال العرب
به مبارزه هر چی یله مولا بطلب
حمله میکنی و، میره دشمن عقب
از زمان جلو تر میزنی تو یا للعجب!
قمر شب علی علی
بعدِ یا رب علی علی
صدوده دفعه تو خطبش
میگه زینب علی علی
«علی مولا علی علی، علی مولا علی
علی مولا، علی مولا، علی مولا، علی»
دست تو همرزم چشم گیراته
چشم تو میجنگه لشگری ماته
ابروی تو تیغ دو سره مولا
کار جنگ و کرده یه سره مولا
کی میتونه دره، خیبرو بکنه؟
نفسی که تو میدون میزنی صف شکنه
صبح روز جمل، نوبت حسنه
که ابالحسنی تو دل میدون بزنه
یل قهار علی علی
شیر کرار علی علی
زور بازوی ابالفضل علمدار علی علی
«علی مولا علی علی، علی مولا علی
علی مولا، علی مولا، علی مولا، علی»
.
.
ای مردم ؛
در راه راست از کمی روندگان نهراسید زیرا اکثریت مردم بر گرد سفرهای جمع شدهاند که سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است ..
[برشی از کلام مولا]
#نهج_البلاغه
#دو_خط_منبر
.
|⇦•علی کیست؟! ..
#سرود و شور ویژۀ امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام و روز پدر
علی کیست؟! علی قُرَة العین است
امیر عالمین است و نور ثقلین است
و هم فاتح خندق جمل و بدرُ حنین است
علی نور دو عین است
اَبَاالساقی این مِیکدهی عشق حسین است
بنازم یَد خیبر شکنش را، حسین و حسنش را
و زنیب گل زهرا صفت یاسمنش را
کنم هر نفس آویز به گوشم سخنش را
به کوثر ندهم قطرهی آب دهنش را
علی کیست؟! همانی که پیمبر
زده مُهر مسلمان شدنش را
به عالم ندهم یک سرِ تار کفنش را
علی کیست؟! علی علم یقین است
علی حبل متیناست علی نور مبین است
علی لنگر عرشاستُ زماناستُ زمین است
امیر مُلک دین است
علی سید کل مسلمین است
یگانه سرور مطلبین است
بدانید فقط شاه نجف
علی امیر مؤمنین است
علی کیست؟! علی کل صلاة است
قعود است و قیام است
رکوع است وسجود است و سلام است
علی حج و زکات است، علی باب نجات است
علی سرور کل کائنات است
علی حک به تمام ممکنات است
علی حی و ممات است
علی معنیِ کل صلوات است
علی زینت بعد صلوات است
علی در رگ و در خون و بدن
روح تمام شیعیان معنی نبض است
علی شیر خدا شاه نجف
یک تنه زهرایی محض است
علی کیست ؟! علی هو اسدالله
علیً اُذُن الله ، علیً ولی الله
علی هستِ خداوند، علی دست خداوند
علی ساقی و خود مست خداوند
علی مخلص و پابست خداوند
علی لب به ثنای تو گشودم
تویی بود و نبودم
تویی ذکر قیامم و قعودم
تویی ذکر رکوعم و سجودم
و یادت نرود اینکه هواخواه تو بودم
مسلمان غدیرم و گدای حسنم دلبریام من
بدانید همه اهل جهان حیدری ام من ..
حیدر حیدر حیدر....
.
صَلِّ عَلَی عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
السَّلاَمُ عَلَى صَاحِبِ الشَّفَاعَةِ فِي يَوْمِ الْوَرَى
السَّلاَمُ عَلَى الْمَخْصُوصِ بِذِي الْفَقَارِ
السَّلاَمُ عَلَى مَنْ عَجِبَ مِنْ حَمَلاَتِهِ فِي الْحُرُوبِ مَلاَئِكَةُ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ
السَّلاَمُ عَلَى النَّبَإِ الْعَظِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى صِرَاطِ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَنْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (1)
*بخشی از زیارت مطلقه*
بیان لطیف و زبان دلفریب و قالب لب خوش
کرشمه نازک و عشوه غریب و لطف و غضب خوش
حدیث زلف دراز تو کوته است از این رو
که گفتهایم به هم اول معاشقه شبخوش
بسی معاینه کردیم ای حقیقتِ صحت
علیلِ کوی تو را وقت میشود به مطب خوش
شعف به قافیه جفت است با نجف که بگوید
درآ به رقص و نگهدار شرط و وضع ادب خوش
گدای بزم تو نازد به خلد زآن که مدام است
جلیس نازک و می دیرسال و حال طرب خوش
بهای کشته دوبار است گر به ماه حرام است
هلاک دوست شدن زین بود به ماه رجب خوش
ببین ز برج اسد وضع کشتگان ضعیفت
دلیل دلکش و قاتل شریف و حکم و سبب خوش
ز مضجع تو بلند است آستانه انگور
چرا نباشد از این اعتبار دور عنب خوش
شبی ز برج اسد بر گدای خویش نظر کن
سگیاست ناخوش و دارد گمان خویش به رب خوش
به یاد لعل لبت کز شکر خراج گرفته است
به هیج جا نشود چون عراق حال رطب خوش
حدیث عشق تو با ناکسان چگونه شود جفت
رسید وصل خوش آن را که داشت اصل و نسب خوش
ـــــــــــــــــ
به جمعیت کفایت کرد امیرالمومنین ما را
پریشانی وداعی کرد زین بحرِ یقین ما را
به ذلت بر زمینش سر نهادیم و ثنا گفتیم
به روز حشر با عزَت برون آرد زمین ما را
غبارِ قبر او با آستین برگیر تا آن بت
کشد بر آستانش در جزا از آستین ما را
تمنا از علی هم صحبتی با اوست خود ورنه
شفاعت می کند پیش از علی ، ام البنین ما را
ز اعماق قرون از بین جمعیت تو را دیدیم
تو هم ای ناز مطلق از همان بالا ببین ما را
شاعر: #محمد_سهرابی
سرم کوبیدۀ سنگی است کز هر رگرگ کانش
به کوی شوق دعوتنامه دارد هر پشیمانش
خیال جلوهاش از خواب مخمل برده راحت را
به چشم باز میخوابند مشتاقان حیرانش
کمال محض را با چشم خود ما در نجف دیدیم
سجود ناقصی دارند مردان ظل ایوانش
به تکوینی که من از آن جمال کل خبر دارم
به یوسف میدهد تعلیمِ زیبایی غلامانش
به شهر شیر یزدان نیست راهی بیحضور وحی
چراغ از چشم جبرائیل دارد هر خیابانش
مگر بر مرکب جهل آیم این دربار کامل را
خرد در راه تو لنگ است و افتادهست پالانش
چنان عید غدیرش دلربا افتاده در عالم
که یک هفته جلوتر میروم از خود به قربانش
بگو عقل پیاده از تعجب رو بگرداند
شهیدان را به محشر گر سوار آرد شتربانش
مرا شانی که مخفی مانده است از انبیا، این است
نمیدانم که در جنت کدامین است دربانش
به دربار تعالی جز تعالی نیست ستاری
همان ذاتی که دارد هست در عالم نگهبانش
به صبح از آستین صد کلیمالله میریزد
چراغ طور بیرون میزند شب از گریبانش
مساحت را در این جا ساحتی از جنس اعجاز است
به عرض و طول، جنت جا شود در چشم گلدانش
تهی هرگز نکرد از کسوت خود ذوالفقارش را
خود از «انی مع الله» جامه دارد تیغ عریانش
به تدبیری که اعلان سلونی پلهای از اوست
ندیدم مشکلی را که نباشد سخت آسانش
به یاد شیر یزدان با وضو بنشین که مصحف اوست
چونان ختم رسالت شان مکتوب است قرآنش
کرامت کرد و ما را کُشت از لطف، ای فدای او
سخاوت کرد و خونها را هدر کرد، ای به قربانش
خلایق از علی جز نام او چیزی نمیبینند
که ذاتش کرده بین «عین» و «لام» و «یاء» پنهانش
اگر از کفر میپرسی؛ غلام سلم آن شاه است
اگر از سلم، کفری هست مطلق تحت فرمانش
کدامین سفره لاف میزبانی میزند اینجا؟
که حتی شخص حیدر، مرتضی بودهست مهمانش
چو زایشگاه او را سجده میآرند اهل دین
چه جای عیب اگر بر مرقدش خوانند یزدانش؟!
به دربارش رسیدی غیر مدح او مخوان چیزی
که من از زیرکیها زیرهها بردم به کرمانش
نشد هرگز به دنیا نرم آن مولا دل قرصش
به رو روغن رو نداد آخر لب خشکیدۀ نانش
به تالارش رسیدن بیرکوع محض ممکن نیست
ز غیرت سقف کوته بسته آن شه روی دالانش
کجا تمهید بودن میکنی ای دل کنار او
که سامان هم ز هم پاشیده از هر حیث سامانش
علی اسم و مسمی نیست «معنی»، معنیِ محض است
چه میکوشی کنی در لفظ بیمقدار عنوانش؟
ـــــــــــــــــ
گر شود کافۀ مردم به حساب آلوده
قهوۀ چشم تو فالی ست به خواب آلوده
زودتر می شکند توبۀ خشک از آن روی
سر سجاده کنم لب به شراب آلوده
زیر سنگ است به عشق تو علی جان دستم
تا عقیق یمنی شد به رکاب آلوده
دامن عصمتم از گَرد عبادت پاک است
نشود بندۀ حیدر به ثواب آلوده
نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده
زآشنایان چه توقع ز غریبان چه ملال
در محیطی که نشد بحر به آب آلوده
معنی از خیر گذشتن به درش بگذر باز
حیف از آن لب که بگردد به عتاب آلوده
شاعر : محمد سهرابی
1)زیارت مطلقه هفتم امام علی (ع)_سيد بن طاوس_ مصباح الزائر