نوحه سنتی حضرت مسلم (ع) -(بَر سَر دارالاماره)
بَر سَر دارالاماره
میکنم سویت اشاره
یا میا یا اینکه با خود
تو میاور شیر و خواره
گر بیایی میشوی حیران
میدهد بر روی دستت جان
یابن الزهرا کن حَذَر از این
شهر ویران
ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان
بَر تو گویم من به ناله
که میاور یاس و لاله
میزند شور این دل من
بهر آن طفل سه ساله
کوفیان در فکرشان جنگ است
راه و رَسم کوفه نیرنگ است
روی بام خانه ها از دَم
تیر و سنگ است
ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان
شهر کوفه پُر فریب است
مسلم تو بی شکیب است
نام حیدر را که بردم
دیدم اینجا هم غریب است
بین کوچه یاد زهرایم
یاد بی یاریِ مولایم
مسلم آواره ی شهر و
کوچه هایم
ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان
کوچهگرد غریب
کوچهگرد غریب میداند
بیکسی در غروب یعنی چه
عابر شهر کوفه میفهمد
بارش سنگ و چوب یعنی چه
ستارۀ زخمی
تنهاترین غریب، کجایی پسر عمو؟
کشته مرا هوای جدایی پسر عمو
زخمیترین ستارۀ دارالامارهام
آمادهام برای رهایی، پسر عمو
قحطی پروانه
با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر
اینجا نیا، دیگر نداری خانه در این شهر
یادم میآید تا کجاها کیسهای نان را
میبرد آن شبها علی بر شانه در این شهر
کوچهگرد غریب
اینجا رسیدهام که مرا مبتلا کنی
بر حال و روز نائب خود چشم وا کنی
ای دلبر غریب، مبادا که لحظهای
بر وعدههای کوفیشان اعتنا کنی
کبوتر شکسته پر
شکسته پر شده آقا، دگر کبوتر تو
به غیر سایۀ غم نیست هیچ یاور تو
شب است، کوچه به کوچه غریب میگریم
که رفت آبروی من به پیش مادر تو
اگر که زنده بمانم ز شرم میمیرم
بایستم به چه رویی؟ بگو برابر تو
کوه تجربه
قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا
بیا به کوفه، ولی بیکفن به کوفه نیا
من از خیانت این شهر، کوه تجربهام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا
وقف خاک جانان
به خون چهره دادم غسل، از پا تا سر خود را
زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را
به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم
لب عطشان نهادم زیر خنجر، حنجر خود را
لب تشنۀ سر گردان
هیچکس مثل من اینگونه گرفتار نشد
با شکوه آمده و بی کس و بی یار نشد
حال و روز من آواره تماشا دارد
تکیهگاهم به جز این گوشۀ دیوار نشد
لیلۀ قربانی
سیدی! کن نظر این بیسر و سامانی من
گریهدار است ز بس شام پریشانی من
آخر از عشق تو کارم به سرِ دار کشید
به تماشا بنشین لیلۀ قربانی من
مرا ببخش
شرمندۀ شما شدم آقا، مرا ببخش
در کوچه ماندهام تک و تنها، مرا ببخش
آن نامه کاشکی که به دستت نمیرسید
گفتم بیا، به خاطر زهرا مرا ببخش
اشک خجالت
سمت هر کوچه میروم امشب
میرسد کوچه در ادامه به تو
به امیدی که دست تو برسد
مینویسم دوباره نامه به تو
حکایات عجیب
مسلمت در کوفه بس دارد حکایات عجیب
یا حبیبی، یا حسین
اول شب شد عزیز و آخر شب شد غریب
یا حبیبی، یا حسین
.
دو خط منبر اخلاقی:
"آقا پسرِ ریش دار"
امام حسین(ع) کَلب( سگ ) نمیخواد!!!
به جا گردن، به نَفسِت قلّاده ببند ..
یک کلمه :::::: گناه تعطیل
#تهذیب_نفس
#آداب_نوکری
.
#توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب اول محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِاللهِ|
باذن الله و باذن رسول الله و باذن امیرالمومنین و باذن فاطمه الزهرا و باذن حسن ابن علی ..
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
ای سایه ات فتاده به رویِ سرم حسین
معنایِ واقعی اصول الکرم حسین
یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند
تسکین دردهایِ دلِ مضطرم حسین
یادم نمیرود که همه عزتم تویی
من پایِ سفره یِ تو شدم محترم حسین
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
من سالها در به در روضه یِ توام
داغ تو را به جان و دلم میخرم حسین
در کوچه های سینه زنی سالهایِ سال
در حسرتِ هوای حرم میپرم حسین
کابوسِ من شده غم دوریِ کربلآ
در خواب هم ذکر لبِ من حرم حسین
تا گفتم اسم کربُبَلا را دلم گرفت
مانند خواهری که صدا زد دلم حسین
اینجا کجاست خواهرت افتاده از نفس
رحمی نما به سینه یِ شعله ورم حسین
اینجا عجیب بویِ فراق تو میرسد
یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا؟!
یک ذره حق بده نشود باورم حسین ..
الحمدالله شبِ اولُ دیدم .. چقدر شیطنت ها و اذیت ها و زخم زبونا هست تا بخواد علم حسین بلند شه .. شیطان با تمامِ قوا اومده اما همین اشکا چنان رسواش میکنی الحمدالله..
اونی که اشک داره همه چی داره .. اونی که گریه و اشک نداره فقیرِ والله .. خدایا ازت ممنونم به من اجازه دادی بیام تو روضه بگم حسین .. همه گذشتگانمون فیض ببرن شبِ اولیِ .. اونایی که بهمون یاد دادن این حسین حسین گفتنا رو .. یادِ همه شون بخیر ..
قول داد بره روضه ، براش فرقی نمیکرد جمعیت چقدر باشه ، چطور باشه .. پیرزنِ گفت سالهاست دارم روضه برا امام حسین میگیرم ، روضه خوانِ آقا ، میای برامون روضه بخوانی؟!
_ گفت مادر من نمیرسم گفت هرطور شده بیا یه سلام بده برو ..
روضه خوانِ رفت روضه هاشو خوند آخرِ شب اومد خونه ، خسته ، یادش رفت به این پیرزنِ قول داده ..
پیرزن از سرِ شب جلو در منتظر ، روضه خوان آقام میخواد بیاد!
همچین که خوابید ؛ خواب دید ابی عبدالله فرمود چرا معطلش گذاشتی ابن پیرزنُ ؟! ..
یک مرتبه از خواب پرید زد به سرش ، سریع رفت درِ خونۀ پیرزنِ دید پیرزنِ دمه در نشسته ...
گفت ببخشید خسته بودم یادم رفت خوابم برد؛ به من گفتن بیا روضه .. گفت دیر اومدی اما خوب اومدی! .. همچین که رفت تو دید که هیچکس نیست ؛ یک منبر کوچیک کنج خونه .. میگه همچین که شروع کردم به خواندن ، صلی الله علیک با اباعبدالله .. دیدم داره هق هق گریه میکنه ..
از آب هم مذائقه کردن کوفیان ..
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا ..
یه وقت دیدم پیرزنِ داره گریه میکنه اما صدا نالۀ یه خانم دیگه میاد .. گفتم پیرزن آیا غیر تو کسی دیگه تو این خونه هست؟! گفت نه! گفت پس صدای نالۀ کیه که به گوشم میخوره؟! هی صدا میزنه غریب مادر حسین ..
گفت این صدای نالۀ یه خانمی که میگه غریب مادر .. گفته هر جا روضه پسرم خونده بشه میام ..
صدا نالۀ همون مادر پهلو شکسته ست .. بگو مادر نمیخوای یه سر به مجلس روضۀ پسرت بزنی؟ .. من حق میدم نیای .. آخه شنیدم از کوچه تا خونه نتونستی بیای .. کسی که پهلوش شکسته .. کسی که بازوش ورم کرده ..
الهی بشکنه دست مغیره
میانِ کوچه ها بی مادرم کرد ..
.