eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم‌ذکرفاطمه‌است‌سلام‌علی‌الغریب هم‌ذکرخاتم‌است‌سلامُ‌علی‌الحسین بر زخم های‌ پیکر آقای تشنگان این‌ذکرمرهم‌است‌سلامُ‌علی‌الحسین 🌤💚
▪️نوحه شهادت علی اکبر (ع) 🎼سبک: کاروان رفته منزل به منزل ⬛️ شبه پیغمبریم یاتما اکبر ای ملک منظریم یاتما اکبر دور منی دیندیر ای نوجوانیم سیندی بال و پریم یاتما اکبر آچ گوزون ای علی داده گلدیم سسلدون فورا امداده گلدیم یاره لی دلبریم علیجان(۲) ای گل پرپریم یاعلیجان(۲) ⬛️ اکبریم سینمی داغلارام من اوتوروب یارووی باغلارام من پیکرون باتمیش القانه اوغلوم یانارام حالووه آغلارام من آچ گوزون ای علی داده گلدیم سسلدون فورا امداده گلدیم یاره لی دلبریم علیجان(۲) ای گل پرپریم یاعلیجان(۲) ⬛️ اکبریم عالمی گوزدن آتدون ظلمیله سن اوغول قانه باتدون گل مثالی بالا پرپر اولدون کربلاده سن آماله چاتدون آچ گوزون ای علی داده گلدیم سسلدون فورا امداده گلدیم یاره لی دلبریم علیجان(۲) ای گل پرپریم یاعلیجان(۲) ⬛️ آرزیلاریم علیجان یوخ اولدی دشمنیم کربلاده چوخ اولدی وای منه گل وجودون سراسر نیزه و خنجر اولدی اوخ اولدی آچگوزون ای علی داده گلدیم سسلدون فورا امداده گلدیم یاره لی دلبریم علیجان(۲) ای گل پرپریم یاعلیجان(۲) ⬛️ آز منیم قلبیمی یاره ایله دور ئوزون دردیمه چاره ایله پیکرون خیمه گاهه آپاررام دور مدد بو عزاداره ایله آچگوزون ای علی داده گلدیم سسلدون فورا امداده گلدیم یاره لی دلبریم علیجان(۲) ای گل پرپریم یاعلیجان(۲) ⬛️ نی کیمین گلمیشم من نوایه باتمیشام باشون اوسته عزایه آل هاشم کمک ایلیوبلر جسمووی یغمیشام من عبایه آچ گوزون ای علی داده گلدیم سسلدون فورا امداده گلدیم یاره لی دلبریم علیجان(۲) ای گل پرپریم یاعلیجان(۲) ⬛️
2_5368329298862145690.mp3
5.55M
بسته شدن راه فرات 🕋🌹🕋🌹🕋🌹🕋🌹🕋🌹🕋🌹🕋🌹 کوفیان سو یولونی باغلادیلار دلِ اهل حرمی داغلادیلار قدغن اولدی سو اهل حرمه ایش قالوب صاحب مشک و علمه 🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴 کسدیلر آب حیاتین یولونی مایه ی شور و نشاطین یولونی دشمنون لشگری سد ایلدیلر خیمیه نهر فراتین یولونی سو آخوب چوللره داغلار دئدی وای گلشن عترته باغلار دئدی وای قوریان مشکه باخوب حسرتیلن خیمه ده تشنه دوداقلار دئدی وای اشقیا ظلم مدام ایلدیلر علقمی عترته دام ایلدیلر فاطمه اوغلونا اشرار زمان مهر زهرانی حرام ایلدیلر محنت و غم بولودی گویده شاخور نهر علقمده سو آهسته آخور الده سو جامی سوسوزلار دایانوب گوزلری مشک ابالفضله باخور راه چاره نجه گور کسدی عدو تشنه لر خیمه ده سسلندی عمو عمو رحم ایله ربابون گولونه بیر ایچیم اصغره احسان ائله سو کربلاده بو گئجه محشر اولوب بانگ یا فاطمه صحرایه دولوب اسدی محنت یلی حیدر باغینا فاطمه گللری ظلمیله سولوب شعر از : ابوالفضل عباسی معروفان اهری
423.5K
نوحه حضرت ابوالفضل (ع) سبک: ای سمت نوکریت..... بی سر و سامان توام همه جا ای پسر فاطمه نام علمدار تو شد همه شب بر لب ما زمزمه دل شده بین الحرمین به هوای گل در علقمه      جان جهان فدای سردار تو      فدای  با  وفا  علمدار  تو       یـا حسین یـا حسین(۲) در به در کوی توام نظری ای گل زهرا حسین نمی روم جای دگر به خدا از در مولا حسین وجود من صفا گرفت همه جا ز کودکی با حسین دو چشم من دو چشمه ی زمزم است مدال  من  پیرهن  ماتم  است       یـا حسین یـا حسین(۲) کعبه حاجات همه پسرِ حضرت ام البنین ساقی طفلان حرم شده در علقمه نقش زمین خیمه پریشان شده و دل طفلان همه گشته غمین    چه آمده بر سر سردار تو   هم علم افتاد و علمدار تو یـا حسین یـا حسین(۲) علقمه غوغا شده و کودکان بی تب و تابند همه موج مزن آب فرات لاله ها تشنه ی آبند همه غنچه و گل های حرم لب خشکند و کبابند همه          عمو فتاده وادی علقمه        آمده بالای سرش فاطمه         یـا حسین یـا حسین(۲) یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
نوحه جدیدحضرت ابوالفضل العباس علیه السلام( شب تاسوعا ) سبک : هرشب میخونم با شور و نوا کربلا میخوام اباالفضل شیعه لرسنی، سسلنر بوگون ،دردلره دوا اباالفضل دردیمیز چوخدی ،لطف ائله اقا،وئرگیلن شفا اباالفضل اباالفضل. ای علمدار دین (۲) اباالفضل گل ام البنین(۲) اولدی قوللارین، سواوسته قلم، صاحب علم اباالفضل دردیمیز چوخدی، سن جان حسین، ایله بیرکرم اباالفضل گوگلوموز قوشی، پرچالیر آقا، ایستیری حرم اباالفضل ایسته سن قوناق, بوجمعی اولاخ، زائرحرم اباالفضل اباالفضل اورگه غم یاغیر اباالفضل کربلایه چاغیر اباالفضل ای علمدار دین اباالفضل گل ام البنین سواوسته قولسوز، یخییلدین آتدان، قوللاره فدا اباالفضل اوپرچم دوتان،تندن آیریلان،اللره فدا اباالفضل ام البنین تک،اوغول بسلین،مادره فدا اباالفضل اباالفضل ای امیدحرم اباالفضل بیزلره ائت کرم اباالفضل ای علمدار دین اباالفضل گل ام البنین سومشکین آخدی،قلبده سنه، چوخ ائتدی اثر اباالفضل مین دورت یوزایلدی،قاره پرچمون، اللرده اسر اباالفضل قاره پرچمه ،ایلده شیعه لر قربان کسر اباالفضل چپ باخادشمن، قاره پرچمه،ریشه سین کسر اباالفضل اباالفضل باخ بو پرچملره اباالفضل قیل کرم بیزلره اباالفضل ای علمدار دین اباالفضل گل ام البنین قوللارین دوشدی،سسلدون اخا،اصغره فدا اباالفضل قانه غرق اولان،جسمی دوغرانان،اکبره فدا اباالفضل خیمده عطش،دن یانان سوسوزلبلره فدا اباالفضل دشت کربلا،ده قالان تنها ،رهبره فدا اباالفضل اباالفضل علم اللرده دی بس نیه قوللارین یرده دی اباالفضل ای علمدار دین اباالفضل گل ام البنین
🎋 🎤 🎋علمدار علمدار 🎋چه شددست علمگیر بلندت 🎋برادر برادر 🎋چی اومد سرابروی کمندت پاشو پشت وپناه حرم من پاشو تنها سپاه حرم من پاشو دشمناهستن توی راه حرم من کنارت برادر زمین خوردم جلوچشم لشکرزمین خوردم شده علقمه مثل پشت در درست مثل مادرزمین خوردم 🎋علمدار چه شد.. 🎋ابالفضل ابالفضل..2 نه دستی نه مشکی نه چشمی که بیای به سوی خیمه چه کرده بافرقت عمود بی حیا عموی خیمه غمی مثل غم توغم نمیشه یه جور زدن سر توجمع نمیشه برو اما بدون بدون تو حرم حرم نمیشه بمیرم برادر زمین خوردی درست مثل مادر زمین خوردی مگه تیر تو چشمت نبود آخه چجوری تو با سر زمین خوردی 🎋علمدار چه شد.. 🎋ابالفضل ابالفضل..2 پاشو غیرت الله پاشو تا که برادرت نمرده پاشو تا که دستی روی صورت دخترم نخرده پاشو صدای خنده ها بلنده پاشو که حرمله بهم میخنده پاشوکه دست خواهر منوالان میبنده پاشو خواهر من زمین خورده پاشو دختر من زمین خورده پاشو تا نبینی که از نیزه سر اصغر من زمین خورده 🎋یا قمرالعشیره ابالفضل ابالفضل🎋
علم اگر از دست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیر تازیانه ها نمی مرد چون کمر بهر طواف عشق بست در طواف اولش افتاد دست دور دوم در مصاف دلبرش از بدن افتاد دست دیگرش دور سوم خون به جای اشک خورد تیر دشمن آمد و بر مشک خورد دور چهارم داشت عزم ترک سر کرد پیش تیر چشمش را سپر علم اگر از دست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیر تازیانه ها نمی مرد دور پنجم از عمود آهنین گشت سرو قامتش نقش زمین گشت در دور ششم از تیغ تیز قطعه قطعه عضو عوضش ریز ریز دور هفتم داده بود از کف قرار خیشتن را دید در آغوش یار شد سرا تا پا زخم پیکرش دید زهرا را به بالای سرش با زبان حال میگفتش بتول آفرین عباس من حجت قبول علم اگر از دست علمدار زمین نمی خورد دگر کسی به زیر تازیانه ها نمی مرد
🌷🎤نوحه زیبای سنتی زنجیر زنی وسینه زنی شب تاسوعا 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 نهاد پا در فرات، خواست لبی تر کند برای اهل حرم، آب میسر کند داغ عطش بر لبش هر طرفش دشمنی باز در این مهلکه یاد برادر کند تشنه لب داده جان بر لب دریای آب خجل از روی او گشته دل آفتاب دست عباس چون جدا شد محشری در خیمه ها شد علم افتاده و نیست علمدار حسین، یا حسین علم افتاده و نیست دگر یار حسین، یا حسین یک طرف دست یک طرف مشک دل پر از خون دیده پر اشک(۲) چو آمد از علقمه نوای ادرک اخا بگفت ای برادر زپا فتادم بیا  رسید چون این نوا به گوش اهل حرم ز آب بگذشته و به لب همه این نوا علم افتاده و نیست علمدار حسین، یا حسین علم افتاده و نیست دگر یار حسین، یا حسین یک طرف دست یک طرف مشک دل پر از خون دیده پر اشک ساقی لب تشنگان گرچه زتن داده دست پرده ظلمت درید بند ستم را گسست داده سرو داده جان در ره آزادگی بر دل حق باوران داغ غم او نشست سرخی خون او پشت ستم بشکند عاقبت خانه ظلم زبن بر کند کربلا شد شور محشر مرگ و نفرین بر ستمگر علم افتاده و نیست علمدار حسین، یا حسین علم افتاده و نیست دگر یار حسین، یا حسین یک طرف دست یک طرف مشک دل پر از خون دیده پر 
برخیز که شور محشر آمد از خیمه امیر لشگر آمد تا کور شود دو چشم دشمن فرزند رشید حیدر آمد عباس عباس عباس ابوفاضل ابوفاضل تا نعره کشید بین صحرا شوری به دل برادر آمد فریاد کشید ایها الناس عباس به جنگ کافر آمد عباس عباس عباس ابوفاضل ابوفاضل تا سوی فرات رفت ساقی دلشوره به جان خواهر آمد در علقمه بوی یاس پیچید بالای سرش تا مادر آمد عباس عباس عباس ابوفاضل ابوفاضل ** ای باعث افتخار عالم ای محور اقتدار عالم خوبان زمانه را تویی یار جانم به فدای تو علمدار عباس عباس عباس ابوفاضل ابوفاضل شاعر : محمد مهدی روح
🌹🎤نوحه حضرت عباس علیه السلام- زنجیرزنی وسینه زنی شب‌های محرم ای علمدارم ای تکیه گاهم بی کسم کرده ای اِی پناهم ماه شب هایم به خاک و خون تپیده بی برادر گشتم و قدّم خمیده عباس / خاک طف از خون ابروی تو تر شد عباس / قلبم از جسم رشیدت پاره تر شد عباس / آسمانم بی قمر شد ۲ ای علمدارم یا اباالفضل ۲   خون فرقت به روی جبین است آسمان روی خاک زمین است پُر شده کرببلا از بوی مُشکت علقمه شرمنده لبهای خُشکت عباس / بی تو خیمه گشته آماج جسارت عباس / دشمنان بی حیا در فکر غارت عباس / می رَوَد زینب اسارت ۲ ای علمدارم یا اباالفضل ۲ ای پناه دل زار و خسته ای تپشهای قلب شكسته ميشوم گريان تو ای شاه عطشان ذكر لبهايم شده مظلوم حسين جان ارباب / ای نگين و ميوه‌ی قلب پيمبر ارباب / ای شهنشاه ولا ای عشق داور ارباب / ای كه هستی و شاه و سرور ۲ يا حبيبی يا ثارالله
مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا که به هایشان کردند! مثلاً که به پیمان‌اش "دلیرانه" عمل کرد...
لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَيهِ به اون ساعتی که تا به دنیا اومد ، انقدر مادرش با ادبه وقتی بدنیا اومد قنداقه شُ خودش روش نشد بیاره محضرِ مولا حدود بیست و یک سال تفاوت سنی خانوم حضرت زینب با حضرت اباالفضل سلام الله علیه هست .. میگن بی بی جانمون این قنداقه رو آورد محضر باباشون امیرالمومنین .. مولا تا یک نگاه کرد دیدن اول از همه دستاشُ از قنداق در آورد .. هی دستاشو میبوسید .. اسمشُ گذاشت ، لقبشو گذاشت ، تا لقبشُ خواهرش شنید گذاشته سقا ، گفت بابا مگه شغل داداشم آب آوردنه؟.. مگه اینه شغلش؟ .. مولا یه نگاهی کرد ، یه سری تکون داد گفت دخترم یه روزی میاد مجبور میشه بره آب بیاره .. یا رب نکن امید کسی را تو نا امید به ناامیدی عباس دو دستت رو بیار بالا .. من دیگه امشب روم نمیشه بگم به بی دست کربلا .. اگه کار داری باهاش شروع مجلس هر شب ما همین بوده به بی دست کربلا الهی العفو .. بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم مگذار که از دوری تو خار بمیرم بگذار دمی پایِ نگاهت بشینم مگذار که در حسرت دیدار بمیرم بی مایه ترینم به خریداری یوسف دیدن پیرزنه ی کلاف دست گرفته بعضیا بهش خندیدن گفتن تو چی میخوای تو این صف؟ نمیبینی کیا اومدن یوسف بخرن؟ بار طلا رو نمیبینی؟ کسی با این کلاف به تو یوسف میده؟؟ ی نگاه کرد گفت میدونم کسی با این کلاف یوسف به من نمیده اما دلم خوشه اسمم تو لیست خریدارای یوسفه ... اقاجان شب تاسوعاست یابن الحسن بی مایه ترینم به خریداری یوسف بگذار در این گوشۀ بازار بمیرم مگذار اجل جای دگر دیدنم آید بگذار که در کوی تو دلدار بمیرم ای کاش نگارا وسط روضه ی ارباب یا در دل سینه زنی یار بمیرم من هم به اباالفضل قسم هست امیدم در راه وصالت چو علمدار بمیرم حالا صداش بزن .. یابن الحسن .. السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ .. ای کاش الان جلو حرمش بودیم .. خوش بحال اونایی که الان دستاشونُ تو پنجره هایِ کفُ العباس گرفتن لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَيهِ به اون ساعتی که تا به دنیا اومد ، انقدر مادرش با ادبه وقتی بدنیا اومد قنداقه شُ خودش روش نشد بیاره محضرِ مولا حدود بیست و یک سال تفاوت سنی خانوم حضرت زینب با حضرت اباالفضل سلام الله علیه هست .. میگن بی بی جانمون این قنداقه رو آورد محضر باباشون امیرالمومنین .. مولا تا یک نگاه کرد دیدن اول از همه دستاشُ از قنداق در آورد .. هی دستاشو میبوسید .. اسمشُ گذاشت ، لقبشو گذاشت ، تا لقبشُ خواهرش شنید گذاشته سقا ، گفت بابا مگه شغل داداشم آب آوردنه؟.. مگه اینه شغلش؟ .. مولا یه نگاهی کرد ، یه سری تکون داد گفت دخترم یه روزی میاد مجبور میشه بره آب بیاره .. یا رب نکن امید کسی را تو نا امید به ناامیدی عباس دو دستت رو بیار بالا .. من دیگه امشب روم نمیشه بگم به بی دست کربلا .. اگه کار داری باهاش شروع مجلس هر شب ما همین بوده به بی دست کربلا الهی العفو .. بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم مگذار که از دوری تو خار بمیرم بگذار دمی پایِ نگاهت بشینم مگذار که در حسرت دیدار بمیرم بی مایه ترینم به خریداری یوسف دیدن پیرزنه ی کلاف دست گرفته بعضیا بهش خندیدن گفتن تو چی میخوای تو این صف؟ نمیبینی کیا اومدن یوسف بخرن؟ بار طلا رو نمیبینی؟ کسی با این کلاف به تو یوسف میده؟؟ ی نگاه کرد گفت میدونم کسی با این کلاف یوسف به من نمیده اما دلم خوشه اسمم تو لیست خریدارای یوسفه ... اقاجان شب تاسوعاست یابن الحسن بی مایه ترینم به خریداری یوسف بگذار در این گوشۀ بازار بمیرم مگذار اجل جای دگر دیدنم آید بگذار که در کوی تو دلدار بمیرم ای کاش نگارا وسط روضه ی ارباب یا در دل سینه زنی یار بمیرم من هم به اباالفضل قسم هست امیدم در راه وصالت چو علمدار بمیرم حالا صداش بزن .. یابن الحسن .. السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ .. ای کاش الان جلو حرمش بودیم .. خوش بحال اونایی که الان دستاشونُ تو پنجره هایِ کفُ العباس گرفتن ..* .
انا فتحنای خدا یعنی اباالفضل بی دست ما فوق دستها یعنی اباالفضل هرکس گرفتار آمده آسوده باشد دارالادای قرضِ ما یعنی اباالفضل *هرکی گرفتاری داره ، ذکر اباالفضل میگیره نداره هیچ راه چاره ، ذکر اباالفضل میگیره* یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است رمز قبولی دعا یعنی اباالفضل نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است جمع شجاعت با سخا یعنی اباالفضل دست ردش را ارمنی ها هم ندیدن باهر غریبه آشنا یعنی اباالفضل هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان هرجا که شد حرف از سخا یعنی اباالفضل بر شان او کل شهیدان غبطه دارند بالانشین اولیا یعنی اباالفضل اصلا علی را در وجودش جمع کردن آیینۀ حیدر نما یعنی اباالفضل یاد قدیمی ها دوباره دم گرفتیم سقای دشت کربلا اباالفضل حاجات این جمع کن روا اباالفضل آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل روی لبم واویلا کسی ندیده توی دنیا که با لبای تشنه سقا بمیره در کنار دریا یار و علمدار من منو نزاری تنها ای کاش به فکر غصه هایِ من باش یه کاری کن غریبم داداش پاشو ببین ای سقا که حرمله سه شعبه داره میشه رباب دیگه بیچاره تلظی میکنه شیرخواره داداش ببین این لشکر چه نقشه های شومی دارن همه میان به سمتِ خیمه به شوقِ غارت گوشوارم بعد تو عباسِ من ، تنم میمونه زیر مرکب دیگه میره اسیری زینب نداره محرمی از امشب از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب *گفت داداش دیگه طاقت ندارم همه رفتن عباس مونده .. عاشورا اون موقعی که حضرت ابوالفضل میخواست بره یه ابی عبدالله بود یه حضرت ابوالفضل یه عبدالله ابن حسن امام سجادم که تو خیمه افتاده تو تب داره میسوزه .. وقتی گفت من برم ، گفت داداش تو بری همه لشکرم از هم میپاشه .. گفت دیگه سینه م طاقت نداره حسین .. قربون این آقا برم ارباب یه نگاه بهش کرد گفت عباسم میشه بری آب بیاری برا بچه ها .. تا عباس این امر رو قبول کرد اول از همه خانوم سکینه تو خیمه ی بچه ها گفت عمو عباسم قراره آب بیاره .. یه نفر دوید تو خیمه ی رباب گفت رباب غصه نخور عباس داره میره آب بیاره.. زدبه دلِ شریعه وقتی صدای تکبیر آخر عباس بلند شد یعنی من رسیدم به شریعه ابی عبدالله وسط لشکر ایستاده بود یه وقت یه نامردی داد زد به خیمه های حسین حمله کنن .. ارباب ما سراسیمه برگشت از صبح عاشورا وقتی ابی عبدالله میرفته به سمت میدان و بر میگشت هشت بار ابی عبدالله وداع کرده هرباری که بر میگشت صدای حسین بلند میشد به تکبیر .. زینب کبرا میگفت الحمدالله حسین برگشت حواست هست چی گفتم؟ الحمدالله داداشم اومد .. اینجا ارباب اومد دید نههیچکسی به خیمه ها حمله نکرده اینا دروغ گفتن .. عباس سراسیمه مشکُ بر از آب کرد از جا که بلند شد گفت مسیرمو عوض میکنم زودتر آبُ به لبای اصغر برسونم از وسط نخلستونا اومد یه نامردی رفت پشت یک نخلی اول از همه دست راستشو زدن .. (روضه شروع شده ها ) عباس داره میاد دست چپشو زدن مشکو به دندان گرفت شروع کردن به تیر زدن یه تیر به مشک آب زدن دیگه نرفت سمت خیمه ها اینجا دیگه نوشتن ایستاد مسیرشُ عوض کرد .. (الهی بفهمیم چی دارم..) میگم رفت تو دل دشمن همه فرار کردن شمر یه وقت گفت کجا میرید؟ کجا فرار میکنید؟ گفتن مگه نمیبینی عباس داره میادگفت برگرد اون که دست نداره گفتن یه طوری نگاه میکنه همه از ترس دارن فرار میکنن .. ای وای خدا لعنتش کنه گفت صبر کنید الان درستش میکنم .. حرمله ! چیه امیر؟ گفت چشماشو بزن ..‌ نامرد نشست تیرُ تو کمانش گذاشت یه تیر زد تو چشم آقا .. گفت سید ابراهیم هر چی سرمو تکون دادم تیر بیرون نیومد خم شدم تیرُ بین دو تا زانوهام گذاشتم کلاه خود از سرم افتاد یه نامردی چنان با عمود زد ... خورد با صورت زمین .. تا خورد زمین همۀ جوهرۀ صداشو جمع کرد فرمود یا اخی .. یه وقت بندِ دل حسین پاره شد .. چرا؟ تا حالا منو اینطوری صدا نزده بود ... ابی عبداله اومد دورشُ گرفته بودن یه وقت یه نامرد داد زد گفت حسین داره میاد همه فرار کردن .. ابی عبدالله صدا زد کجا فرار میکنید؟ پاشو علمدار حرم ... دید انقدر تیر به این بدن زدن زخم هایی که بر بدن ابی عبدالله هست همه جای تیر و مخصوصا شمشیر و بعدم نیزه ست اما بر بدن حضرت عباس هرچی زخم بود فقط جای تیر بود.. (میدونی یعنی چی؟ یعنی جرات نمیکردن به عباس نزدیک بشن..) لذا تا افتاد بعضیا شیر شدن اومد بالاسرش گفت ها .. چیه .. پاشو آب که نتونستی ببری لاقل پاشو بجنگ .. ابی عبدالله نشست کنارش اول از همه سرشُ برداشت گذاشت رو زانوش گفت داداش اومدی ؟..بگم یاد کجا افتادم؟ بگم حسین یاد کجا افتاد؟ یاد اون لحظه ای که باباش سر مادرُ از رو زمین برداشت ... گفت علی جان اومدی منتظرت بودم.. حضرت سه تا خواسته داشت .. گفت داداش میتونم یه خواهش کنم؟گفت اگه میشه منو بر نگردون گفت چرا؟ گفت آخه خجالت میکشم از رباب ..
یه خواستۀ دیگه شم این بود گفت تیرو از چشمم در بیار خون هارو از چشمم پاک کن بزار یه بار دیگه ببینمت .. بعد یهو میدونید حضرت چی گفت؟ گفت داداش پاشو برو .. اینا فهمیدن من افتادم الان به خیمه هات حمله میکنن ... ابی عبدالله بلند شد (این روضه م به قصد فرج باشه..) دیگه وقتی بابا از خیمه اومد همه زن و بچه منتظر بودن یه وقت یکی گفت بابا داره میاد .. نزدیک که شد دیدن ای وای .. یه دست به کمر گرفته با یه دست داره اسبُ میاره .. دیگه کسی جرات نکرد بره جلو .. دیدن رقیه رو صدا کردن یا خانوم سکینه ... نمیدونم خانوم زینب گفت برو از بابا سوال کن .. (اول از همه اونایی که دختر دارن میفهمن .. دختر خیلی عاطفیِ اومد جلو بابا .. آروم صدا زد عموم کجاست .. یه وقت دیدن رفت سمتِ خیمه عباس عمود خیمه رو خوابوند .. یعنی برید آماده اسارت بشید .. از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب دستایِ نامحرم هابلند میشه به رویِ زینب یه بغضی تو گلوی زینب آتیش میگره موی زینب
اُمُّ‌البَنین خواسته بود که او فدائیِ حسین(ع) و راهِ مولایش شود فَنِعمَ الاَخَ الموَاسی... ارباب هم فرمود: چه خوب برادری بود ...
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا قَمَرَ الْعَشیْرَهْ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ يا حامِلَ لِواء الحُسَين، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا ساقی العَطاشا یَا کَفِیلَ زَینَبِ الحُوراءِ .. سلام شبِ تاسوعا .. سلام دستای بریده .. رخصت بده از داغ شقایق بنویسم از بغض گلوگیرِ دقایق بنویسم میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد در هر قدمت هر نفست جلوه‌ی ذات است وصف تو فراتر زِ شعورِ کلمات است در حسرتِ لب های تو لب های فرات است عالم همه از این همه ایثارِ تو مات است از علقمه با دیده‌ی خونبار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقا تویی و اهل حرم چشم به راحت دلها همه مستِ رجزِ گاه به گاهت هرچند تو بودی و عطش بود و جراحت دلواپسِ طفلانِ حرم بود نگاهت سقای ادب جلوه‌ی ایثار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد افتاد نگاهِ تو به مهتاب دلش ریخت وقتی به دل آب زدی، آب دلش ریخت فرقِ تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت با سجده‌ی خونینِ تو محراب دلش ریخت صد حیف که آن یار وفادار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ای علقمه از عطر تو لبریز برادر ای قصه‌ی دستِ تو غم انگیز برادر بعد از تو بهارم شده پاییز برادر برخیز حسین آمده برخیز برادر این قافله را قافله سالار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد امشب،شبِ عباسِ .. از چی بگم برات .. از ادبش بگم! هر بار حسینُ میدید میگفت السلام علیک یا مولای یا سیدی یا نور عینی .. عباسم چرا منو برادر صدا نمیزنی؟! میگفت آقاجان مادرم بهم یاد داده .. (یادِ همه مادرا بخیر ..) مادر بهم گفته عباسم از این به بعد میخوای منو خوشحالم کنی هر وقت حسینُ دیدی بگو السلام علیک یا سیدی .. آخه مادرِ او فاطمه‌ست، اما مادرِ تو کنیزِ زینبِ .. از ادبش بگم! از علمداریش بگم؟!.. تو مجلسِ یزیدِ ملعون تو شهرِ شام وقتی رسوا شد یزید و خطبه خواند زین العابدین، ملعون شروع کرد با زبان عجز معذرت خواهی، ..بگو چی میخوای هر چه بخوای فراهم میکنم!! امام سجاد فرمود ما با تو کاری نداریم! فقط هرچی از ما غارت کردی برگردون .. وسایلِ خیمه ها و اهلِ حرم .. یکی از اونایی که غارت کرده بودن علمِ عباس بود .. اون کسی که غارت کرده بود اومد محضر زین العابدین گریه میکرد ، میخوام این علمُ بدم اما یه سوال دارم این علم دستِ کی بوده ؟! آخه همۀ چوبۀ این علم سوراخ سوراخ و پرِ تیرِ .. فقط محل دستِ علم سالمِ .. این فقط یه معنا داره ..‌ یعنی تا جون داشت نزاشت این علم رو زمین بیفته .. میدونست این علم دلخوشی بچه هایِ حسینِ .. میدونی کِی علم از دستش افتاد .. اجازه بدید جلوتر بریم میگم .. از ادبش گفتم و از علمداریش گفتم، از مهربونی و از رشادتش بگم، از وفاش بگم!! وقتی امان نامه براش آوردن انقدر عباس خجالت کشید .. اومد نانجیب پشتِ خیمه ها داد میزد عباس برات امان نامه آوردم .. راوی میگه اباالفضل از خیمه بیرون نیومد هی خودش رو مشغول کرد که مثلا صدا رو نشنیده .. آخه جلو ابی عبدالله خجالت میکشه .. ابی عبدالله فرمود عباسم ولو دشمنت باشه جوابشُ بده .. بلند شد ایستاد، سرش پایین، عرق خجالت به پیشانیش نشست .. آقاجان اجازه بده فردا جوابشُ بدم .. یه کاری میکنم فردا معلوم بشه عباس یعنی چی، وفا یعنی چی .. چهارده سالش بود تو صفین غوغایی کرد .. گرماگرم نبرد، وسط میدان امیرالمومنین دستور داد سریع برش گردونید دیگه نبرد بسه .. نقاب به چهره زده ، همه متعجب این نوجوان کیه .. همچنین که برگشت دیدن علی بغلش کرد فرمود هذا ذخر الحسین .. این ذخیره‌ی حسینِ .. این باید باشه تا کربلا .. منو جام سرخِ ولای حسین سر و چشم و دستم فدای حسین کجا غیرتِ شیرِ فرزندِ شیر گذارد شود خواهرِ او اسیر مگر من نباشم در این روزگار که فردا گلی جان دهد زیرِ خار مگر دستِ من اوفتد از بدن که فرزند زهرا بپوشد کفن سم اسبُ باغِ گل فاطمه مگر من شوم کشته در علقمه مگر گرزِ آهن خورد بر سرم که معجر رود از سرِ خواهرم حالا عباس کنارِ ابی عبدالله همۀ صحنه‌ها رو دیده همه لحظه‌ها رو دیده کنارِ همۀ بدن ها بوده، اصحاب رفتن، بنی هاشم رفتن .. برادرای عباس رفتن .. دل تو دلِ عباس نیست .. هی به خودش میگه چرا کاری نمیکنی، دیگه نتونست طاقت بیاره .. رفت محضرِ ابی عبدالله، تا به ابی عبدالله فرمود آقاجان سینه‌م دیگه سنگینِ، گفت آقا دیدم بچه ها دامن هاشونو بالا زدن شکم هاشونُ رو خاک گذاشتن .. دیدم درِ گوشِ هم میگن عمو عباس میره آب میاره، آقا اجازه بده برم .. دیگه نمی تونم بمونم .. تا گفت برم ابی عبدالله فرمود کجا میخوای بری؟! يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي .. تو علمدارِ منی .. عباسم إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .. حضرت فرمود عباسم اگه تو بری لشگرم از هم می پاشه .‌. من یه سوال دارم؛ کدوم لشگر!! دیگه برا حسین لشگری باقی نمونده .. نه اصحابی .. نه بنی هاشمی .. همه رفتن ..
یعنی عباسم تو یه نفری یه لشکری برا من .. یه جمله بگم شبِ تاسوعاست .. ابی عبدالله هر بار از صبحِ عاشورا میرفت تو دلِ میدان با خیالِ راحت مینشست بالاسرِ شهدا .. با شهدا حرف میزد، نجوا میکرد .. با خیالِ راحت؛ چرا!! چون دلش آرام بود عباس تو خیمه هست .. اما وقتی اومد کنارِ علقمه دیدن هی بر میگرده عقبُ نگاه میکنه .. دلواپسِ خیمه هاست .. نکنه بریزن سرِ زینب .‌. ای حسین .. گفت عباسم میخوای بری برو ولی برا جنگیدن نه .. عباسم برا بچه هام آب بیار .. عباسم رباب منتظرِ .. بچه ها منتظرن .. گفت عباسم رسیدی کنارِ نهر آب یه تکبیر میگی من صداتُ بشنوم .. یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ .. مشکُ پر آب کردی یه تکبیر بگو من صداتُ تو میدان بشنوم .. برگشتی به خیمه ها یه تکبیرِ دیگه بگو منم از میدان برگردم .. جدا شدن از هم .. همۀ شهدا وداع دارن،فقط اباالفضل با بچه ها خداحافظی نکرد .. خودِ ابی عبدالله نوشتن هفت مرتبه وداع کرد وداع با بنی هاشم، وداع با زن ها، وداع با بچه ها، وداع با سکینه .. چرا وداع نکرد؟! من میگم شاید باور نمیکردن عمو بر نمیگرده .. رفت، چه رفتنی، یا اباعبدالله .. کمک کنید با ناله هاتون .. بعضی نقل ها نوشتن تا رسید کنارِ شریعه فریاد زد الله اکبر .. ابی عبدالله تا صدای عباس رو شنید دلم یه ذره آرام شد .. داره میجنگه اما حواسش پیشِ عباسِ .. زود مشکُ مر آب کرد .. دوباره تکبیر گفت الله اکبر .. بعضیا میگن رجز میخواند انا ابن الحیدر الکرار .. هی میگفت انا ابنُ علی المُرتَضی .. انا ابنُ قَتال العَرب .. رحز میخواند صداش برسه به حسین .. آماده ای بگم یا نه .. دیگه از یه جایی به بعد صدای عباس نیومد .. آی حسین .. ابی عبدالله نگران شد اومد به سمتِ شریعه .. فهمید یه اتفاقی افتاده .. نزدیکه شریعه شد .. یه مرتبه شنید یکی میگه یا اخا .. داداش به دادم برس .. حسین .. فهمید عباسی که تا حال یه مرتبه نگفته برادر چی شد یهو لحنش عوض شد .. یه جوری خودشُ رسوند کنار علقمه .. تا رسید نگاهش به عباس افتاد «لمّا قُتل العبّاسُ بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام» یه مرتبه دیدن رنگِ صورتش پرید .. دست به کمرش گرفت .. یا الله .. صدا زد عباسم کمرم شکست همه شنیدید دومین جمله گفت وَ انقَطَعَ رَجائِي .. امیدم ناامید شد .. وَ قَلَّت حِيلَتِي صبر از کفم رفت .. یه جمله دیگه ام گفت، بگم و از همه التماسِ دعا .. صدا زد وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي .. پاشو ببین دشمن روش به حسین باز شده .. ببین دارن بهم ناسزا میگه .. پاشو ببین دارن به خیمه ها نگاه میکنن .. حسین .. اومد جلو .. وَ جَلَسَ عَلَی التُّرَابِ .. نشست کنار بدن وَ نَظَر الی عباس .. یه نگاه به عباس کرد .. هر شهیدی رو که رفت با یه دست سرِ شهید رو گرفت گذاشت رو پاش .. اما یه نگاه به سرِ عباس کرد .. دید یه دستی نمیشه این سرُ برداشت .. دیدن با دو دست این سرُ آروم بغل کرد، یه جوری با عمود زده بودن .. اینجا یه نفر دو دستی سر رو بغل کرد من یکی دیگه ام سراغ دارم یه دختر کوچولو تو خرابۀشام .. اونم دو دستی یه سرِ بریده رو بغل کرد .. دید لباش پاره پاره ست .. دندوناش شکسته ست .. رگایِ گردنش بریده‌ست .. حالا بگو حسین
نوحه زیبا به زبان زیبای کردی وجوان گم کردمه – آرام گیان گم کردمه   ✅نوجوان گم کردمه/ آرام گیان گم کردمه اُم لیلا دا وه سر سرو روان گم کردمه نوجوان نو رسی شیر ژیان گم کردمه نوجوان گم کردمه / آرام گیان گم کردمه داغ مرگ نوجوان آگر وه جرگم کردیه ماتم مرگ علی عمرم وه سر هاوردیه کاکولِ خیونین اکبر صبر و هوشم بردیه  اکبر فرخ رُخی آرام گیان گم کردمه نوجوان گم کردمه/ آرام گیان گم کردمه بعد مرگ اکبرم خیونین جگر خسته برم زحمتم چی وه هدر غلطان وه خیون بی اکبرم دی امیدم نا امیده بی کس و بی یاورم طاقت و صبرم نمن روح و روان گم کردمه نوجوان گم کردمه/ آرام گیان گم کردمه ای علی گیان درد آه و ناله و زاریت وه من کس نیه دلدار من ای درد دلداریت وه من درد خیون کاکولِ هم رنگ گلناریت وه من اکبر کاکولِ زرینم الامان گم کردمه نوجوان گم کردمه/ آرام گیان گم کردمه روله گیان دردت وه مالم دالکد بی یاوره نا امید و خیون جگر حیران و زار و مُضطره ناله و افغان و زاریم اکبرم رو اکبره اکبرم تاج سرم نیور چاوان گم کردمه نوجوان گم کردمه/ آرام گیان گم کردمه اکبر یوسف جمالم بی کس و یارم نکه یوسف نیکو خصالم بی مدد کارم نکه روله گیان من دایتم وه غم گرفتارم نکه هر بنالم تا وه که ی دُر گران گم کردمه نوجوان گم کردمه/ آرام گیان گم کردمه اُم لیلا قامتی خم گر وه داغ اکبره هم رباب خیون جگر گریان له داغ اصغره نوحه کوردی مجاهد زینت هر دفتره دفتر کوردیم له داغ نوجوان گم کردمه