|⇦•خیلی به تو آید پسر فاطمه...
#سینه_زنی و توسل به قمر بنی هاشم علیه السلام ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها
الحق و الانصاف
خیلی به تو آید پسر فاطمه بودن
زهرا امضا کنه، اباالفضل میخره
عزیزِ فاطمه است کسی که نوکره
ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد
هر کس که علی گفته اباالفضل شنیده
ایوان نجف را وسطِ علقمه دیده
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده
تو نِعمَ سّاقی و حسین نِعمَ الامیر
بی دستِ کربلا دستِ مارو بگیر
ابوفاضل مدد، ابوفاضل مدد
معروف به عباس و مُسَمّی به اباالفضل
عالم به علی نازد و مولا به اباالفضل
صد حاجت اگر داشته هر کس طی یک سال
ده تا به رضا گفته و نود تا به اباالفضل
می کارم اشکمو الان حاصل میده
مزدِ این گریه رو ابوفاضل میده
|⇦•السلام ای مادر ایثار..
#روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
السلام ای مادر ایثار یا ام البنین
دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین
وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد
مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین
جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است
بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین
تو همانی که به عشق قبله عالم حسین
تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین
خوش بحال هر که چون تو غیر گریه بر حسین
تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین
مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر
دست از شرمندگی بردار یا ام البنین
جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست
گریه با این چشم های تار یا ام البنین
بیشتر از هر چه غم در سینه ات داری تو را
پیری زینب دهد آزار یا ام البنین
خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود
بین مقتل تشنه و بی یار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس
از حرم تا قتلگه صد بار، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در
آتش بین در و دیوار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین
در میان کوچه و بازار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه ای
خورده از پهلو سر ِ سردار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خنده مستانه بر
اهل بیت احمد مختار یا ام البنین
شاعر: محمد حسین رحیمیان
|⇦•بی تابم و حزینم..
#سینه_زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
بی تابم و حزینم، من اُم بی بنینم
رو خاک غم میشینم، من اُم بی بنینم ..
سرمیذارم رو خاکِ غربتِ بقیع
بیقرارم کنار تربتِ بقیع
روز و شبها میگم با زهرا "حسین"
ناله دارم میون هیات بقیع ..
من مادرِ اباالفضل، مادرِ شهیدانم
نوحۀ شب و روزم، ای وای حسین جانم
سفره داره روضه هایِ ماتم حسینم
مادرِ مدافعانِ حرم حسینم ..
ــــــــــــــــــ
شرمنده از سکینه م، من اُم بی بنینم
وقتی علم می بینم، من اُم بی بنینم ..
برنگشتی به خیمه آب آورم
جاریه علقمه توو چشم ترم
من خجالت زدم هنوز از رُباب
وقتی میگه با گریه وای اصغرم ..
گریون میشه مدینه، در غم عزیزانم
نوحۀ شب و روزم، ای وای حسین جانم
الگوی علم به دوش علم حسینم
مادر مدافعانِ حرم حسینم
ــــــــــــــــــ
اُم الشهید دینم، من اُم بی بنینم
داغ حسین رو سینه م، من اُم بی بنینم
هرشب جمعه با دلِ مضطرم
من عزادارِ شاه بی لشکرم
روضۀ ما با فاطمه کربلاست
توو مدینه باید باشیم بی حرم ..
شبهای جمعه مثل، فاطمه پریشانم
نوحۀ شب و روزم، ای وای حسین جانم
تا همیشه زیر دین کرم حسینم
مادر مدافعانِ حرم حسینم
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
«نِساؤُکُم حَرثٌ لَکم» بقره-٢٢٣
زنان شما کشتزار شمایند .
مراقبِ انتخاب خود باشیم؛
مادرانِ اُم البنینی ..
فرزندانی عباسی ..
|⇦•زود از داغ پسرهای رشیدت ..
#روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
آسمان بودی و در دامان مهرت ماه بود
قله ایثار هر کوهی کنارت کاه بود
همسر مولا شدی اما درون خانه اش
زادۀ زهرا به چشم تو ولی الله بود
نیستی زهرا ولی آن قدر می دانیم که
مثل او تنها علی از رتبه ات آگاه بود
زود از داغ پسرهای رشیدت سوختی
آه عمر نامت ای اُم البَنین کوتاه بود
در کنار چار نقش قبر کارَت روز و شب
نوحه بود و ناله بود و اشک بود و آه بود
با خجالت از رباب آخر وجودت آب شد
تا که حرف مشک میشد اشک تو در راه بود
خواستم وصفی کنم از عشقِ عباس و حسین
مصرعی کوتاه شد خورشید محو ماه بود
نشد از چهرهام غم را بگیری
زِ من اندوهِ عالم را بگیری
برای رفتنم اینسو و آنسو
نشد مادر که دستم را بگیری
تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا
دو دستت را که زد مُردم من اینجا
همینکه از رویِ مَرکب عزیزم
زمین خوردی زمین خوردم من اینجا
*خدا رحمت کنه اون کسی رو کعگه برا ام البنین بلند بلند گریه میکنه و زمزمه داره .. همه مادرا دوست دارن روزای آخرِ عمرشون پسرها و بچه هاشون دورش باشن .. آخ بمیرم برات بی بی جان ..*
نه که امروز مادر درد دارم
که روز و شب سراسر درد دارم
از آن ساعت که با ضربه شکستند
سرت را بی هوا سردرد دارم
اگر بشکستهام مانندِ زهرا
ببین دلخستهام مانندِ زهرا
سرت را تا که رویِ نیزه بستند
سرم را بستهام مانند زهرا
به یادت آه ، یکسر میکشیدم
که گویی از تنت پَر میکشیدم
به هر تیری که بر جسمِ تو میرفت
من اینجا آی مادر میکشیدم
مرا گفتند که بازو ندارد
دگر عباسِ تو اَبرو ندارد
بمیرد حرمله بد زد به چشمت
از آن لحظه دو چشمم سو ندارد
نشد بال و پَرِ خود را بگیرم
به دامن اصغرِ خود را بگیرم
من از شرمندگی پیشِ رُبابم
نشد بالا سرِ خود را بگیرم
*آخ رباب .. عباسمُ حلال کن .. نتونست برا علی اصغرت آب بیاره رباب .. کاری کردن عباس از خجالت آب شد ..*
پس از تو کاش زنجیری نمیماند
تو میخوردی و شمشیری نمیماند
تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد
برایِ حرمله تیری نمیماند
"ببین مادر زِ گریه آب رفته
و از سردردها از تاب رفته
به نیزه دار گفتم بچه داری؟
کمی آرام تازه خواب رفته"
عزیزم جان جانا نور عینا
به فرقم باد خاک عالمینا
نگاهم مانده بر در تا بیایید
حسینم وا حسینم وا حسینا
شاعر : حسن لطفی
#عباس(ع) #ادب را از مادرش حضرت #ام_البنین آموخت... .
اُمُّالـبَنین خـواسـته بود که او فدائیِ حسین(ع)
و راهِ مـولـایـش بـشـود.
فَنِعمَ الاَخَ الموَاسی...
ارباب هم فرمود که او چه خوب برادری برای من بود.
#عباس...
|⇦•روضه ناله هاش...
#زمزمه ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها
ㅤㅤ
روضه ناله هاش غوغا میکنه
دائم باخودش نجوا میکنه
وِیلی وِیلی وِیلی
عباس عباس عباس
میخواد دوباره قیامت کنه
بشینه ذکر مصیبت کنه
از اون چهار تا پسرش میگه
حالا یکی نیست وصیت کنه
*یه طوری میگفت: وِیلی وِیلی عباس،
اینقدر جانسوز گریه میکرد، مروان ملعون، به حال اُم البنین اشک میریخت...
هی خاکارو اُم البنین روسر میریخت*
وِیلی وِیلی وِیلی
عباس عباس عباس
*همچین که ناله میزد، میگفتن: خانم جان! خانم حضرت زینب داره میاد به سمت شما...
روضه خوان دنبال گریه کن میگرده، اما اگه یه روضه خوان بهتر از خودش بیاد میاد پایین، میگه شما روضه بخون من گریه کنم...
تا زینب میومد میگفت: برام روضه بخون دخترم...*
پای چهارتا قبر، زانو میزنه
تا زینب بیاد، جارو میزنه
*تا زینب رو میدیدحرف عوض میشد، می گفت:...*
وِیلی وِیلی وِیلی
زینب، زینب، زینب
شنیده خیلی جسارت شده
نصیب خانوم اسارت شده
شنیده اما ندیده دیگه
چه معجرایی که غارت شده
سرشته از غم زهرا گلش بود
نگاه تار زینب قاتلش بود
نیفتاد از لبش نام حسینش
اگر چه داغ سقا بر دلش بود
|⇦•ببین باید چه دریایی از....
#مدح ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی
که همراهِ امیری، چون امیرالمومنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دلِ شیرت
که در بین زنان، تنها تو عباس آفرین باشی
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا یک جا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی
همه عالم، پسر دارند، تو قرصِ قمر داری
مگر بی نور میشد، مادرِ زیباترین باشی؟
مگر بی نور می شد، در دلِ خورشید بنشینی؟
تمام عُمر با عباس و زینب همنشین باشی
هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری
پس از کرببلا سخت است که ام البنین باشی
پسرهای تو را کُشتند ولی اِرباً اِربا نه
نبودی شاهدِ تکرارِ اکبر بر زمین باشی
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
|⇦•شیر آفرینم الحمدلله...
#سینه_زنی ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها
شیر آفرینم الحمدلله
شور آفرینم الحمدلله
من مادرِ اباالفضل
اُم البنینم الحمدلله
به گریه هام نگاه نکنید
این اشکا فقط برا حسینه
خدا بهم هرچی پسر داده
فدا حسینه
مدالِ کنیزیه علی دارم به سینه
مدینه یه جوری پسر بزرگ کردم
دست به سینه پیش حسین بشینه
شیر آفرینم الحمدلله
شور آفرینم الحمدلله
من مادرِ اباالفضل
اُم البنینم الحمدلله
هر لحظه تنها رویای من بود
این روز و دیدم الحمدلله
با افتخار من هم
مادر شهیدم الحمدلله
نبودم اما گل پسرم
در عوضش جون داده با شهامت
زندگیشو داده باشه
سر زینب سلامت
کی ام من خادمه ی خیر النسا
ولاغیر
همینم بمیرم زنده بشم دوباره
با علی ام بازم اُم البنینم
شیر آفرینم الحمدلله
شور آفرینم الحمدلله
من مادرِ اباالفضل
اُم البنینم الحمدلله
|⇦•آهم چرا از سوز هجرت...
#توسل به امام زمان عجل الله ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها
آهم چرا از سوز هجرت آتشین نیست
قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست
تو نیستی من بی خیال بودن تو
بی عارم و از ننگ داغی بر جبین نیست
من را همیشه در بدی می بینی اما
دیگر شرار قهرت آقا در کمین نیست
حق می دهم از من تو برداری نظر را
می دانم از لطف تو سهمم بیش از این نیست
آنقدر که غیر از تو را با چشم دیدم
چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست
دیگر ندارم انتظار دیدنت را
تقدیر این آلوده دامن اینچنین نیست
تنها مسیری که نجات من در آن است
جز کربلای روزهای اربعین نیست
روضه بخوانم مادری جانسوز می گفت
بعد از حسین، اُم البنین؛ اُم البنین نیست
وقتی که با صدای رسا گریه میکند
گویا تمام کرب و بلا گریه میکند
راحت بخواب،مشک تو خالی نمانده است
مادر نشسته مشک تو را گریه میکند
|⇦•یادته اون لحظۀ آخر...
#زمزمه ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها
یادته اون لحظۀ آخر بابات
گفت به جز بچههای فاطمه
باقی برن، اما تو عباس بمون
یادته؟ من خوبِ خوب یادمه
مزد کنیزیهام بود، فاطمه شد مادرت
چه افتخاری کردم، شاید نشه باورت
فخرم این بود، میگفتن بچّههای علی بِت برادر
مادر هستم برای اونکه زهرا براش بوده مادر
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات
یادته؟ گریه اش گرفت آسمون
گفت که حسینم رو سپردم به تو
بعد از این، جونِ تو و جون اون
حالا بگو کو حسین؟ زینب برا چی تنهاست؟
به دخترِ پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
کاش نپرسه پیمبر، پس کجاست روشنی دو دیدهم؟
کاشکی حیدر نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم
تنها چرا نشسته مگر گریه میکند؟
چون شمع شعلهور به نظر گریه میکند
ازمردم مدینه شنیدم که روزها
میآید و ز داغ پسر گریه میکند