گفتم: اگر در کربلا بودم
تا پای جان برای حسین(ع)تلاش میکردم
گفت: یک حسین زنده داریم
نامش مهدی(عج)است
برایش چه کرده ای؟
سکوت کردم...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
#شهادت_امام_رضا(ع)
#نوحه_زمینه_سنگین_واحد_شور
(به همه سبکها خوانده میشود)
#صفر۱۴۰۲
یا علی موسی الرضا قربون تو وُ حَرَمِت
کن عنایتی آقا فدای لطف و کَرَمِت
دلخوشیِ دل من تویی یا ضامن آهو
با دلِ پُر گناهم پیش تو زده ام زانو
اَبَا الحسن یا رضا پناه دلهای ما
یا رضا جانم رضا (۴)
واویلتا شد پرپر امامِ رئوف همه
سرت بادا سلامت بی بی حضرت معصومه
شکر خدا جوادش تو حُجره ی بابا رسید
از غریبیِ بابا اشک غم از دیده چکید
یا غَریب الغربا یا مُعین الضعفا
یا رضاجانم رضا
بر روی خاک حُجره از عطش دست و پا میزد
گاهی حسین و گاهی مادرشو صدا می زد
دور از مدینه آقا با سوز دل جان می دهد
روی دامانِ جواد از غریبی سر می نهد
همه عالم فدایت فدای روضه هایت
یا رضا جانم رضا
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯خراسان می دهد بوی مدینـه
🖤کـوه غـم دارد به سینـه
🕯خراسان را سراسر غم گرفتـه
🖤در و دیـوار آن مـاتم گرفتـه
🕯پیشاپیش شهادت
🖤آقا علی بن موسی الرضا(ع)
🕯را خدمت شما محبان
آن حضرت تسلیت عرض می کنیم🏴
🍃💐🍃
#امام_رضا_ع_شهادت
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میان سینهام این دردِ بی امان اُفتاد
به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
چنان به سینهی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد
کشیدهام به سرِ خود عبا و میگویم
بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر میپیچد
شبیه عمهاش از پا نفس زنان اُفتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد
به رویِ ناقهی عریان نشسته،خوابیده
و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد
گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه
نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد
دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد
که زجر آمد و چشمش به نیمهجان اُفتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونهی زهرا ترین نشان اُفتاد
رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد
شاعر: #حسن_لطفی
#امام_زمان_عج_مناجات_آخر_صفر
هر آن چه گریه بریزم به قلب شعله ورم
دوباره سر شود آتش از آتش جگرم
غم فراق تو و هجر این دو ماه عزا
دو غصه می شود و بیشتر زند شررم
نمی توانم باور کنم، خدا! دارد
تمام می شود امشب محرم و صفرم
بیا ببخش مرا قول می دهم دیگر
که جان سالم از روضه ها به در نبرم
کبوترانه ببین جلد بام گریه شدم
از این به بعد کجا سر کنم کجا بپرم؟!
تو چشمه چشمه خروشی منم که خاموشم
تو گریه می کنی و این منم که بی خبرم
مرا جدا نکن از جامه عزا آقا
اگر جدا شوم از روح خویش محتضرم
مقیم روز و شب کوی روضه بودم من
بدون روضه درین روزگار در به درم
خدا کند زمان زودتر گذر کند و
برای فاطمیه جامه عزا بخرم
بیا و امشب از مشهد الرضا آقا
به کربلا برسانم مرا ببر به حرم
شاعر: #محمدعلي_بياباني
#امام_زمان_عج_مناجات_آخر_صفر
گرفته است دلم مثل آسمان امشب
دوباره حرف فراق است در میان امشب
به پای ثانیه ها چنگ می زنم اما
چرا نمی گذرد کندتر زمان امشب
فدای سینه زن خسته ای که بعد دو ماه
گرفته کنج حسینیه آشیان امشب
یکی برای خود آرام روضه می خواند
زبان گرفته یکی هم "حسین جان" امشب
مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف، مشهد
کجاست صاحب عزا صاحب الزمان امشب
بیا بخاطر این اشک، این لباس سیاه
دمی کنار عزادارها بمان امشب
نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم
بیا به مجلس ما روضه ای بخوان امشب
پس از دو ماه چه اجریست بهتر از اینکه
در آستان رضاییم میهمان امشب
چه سفره ای شود آن سفره ای که جمع شود
به دست بخشش آقای مهربان امشب
شاعر: #محمدعلي_بياباني
#امام_رضا_ع_شهادت
دل ها اگرکه زائر قبر رضا نبود
شاعر مسافر ِ حرم کربلا نبود
(اِنْ کُنتَ بٰاکیا ، فَبُکاء عَلیَ الحُسین)
این حرف اگر نبود که اهل بکا نبود
پیچیده بود دورخود از زهر و...خواهرش..
شکر خدا ، که شاهد این ماجرا نبود
آهسته داد جان به روی دامن گلش
داغ جوان ندیده و صاحب عزا نبود
عمامه اش کسی به تمسخر نمیکشید
پیراهنی که داشت به تن ، نخ نما نبود
فرق مبارکش ، هدف سنگ ها نشد
یعنی به خون، محاسن پاکش حنا نبود
هر چند بین حجره غریبانه جان سپرد
با چـکمه روی سینه ی او رد پا نبود
با آن که تشنگی جگرش را کباب کرد
قدش کنار علقمه ، اما دو تا نبود
غارت نکرد خیمه و انگشترش کسی
در زیرتیغ شمر ، ,ذبیح از قفا نبود
هر چند آن "رضاست",ولی تکه تکه است
هر چند این "حسین", ولی سرجدا نبود
زن های مشهدی ، همه تشییع آمدند
جسمش سه روز در دل صحرا رهانبود
ذی قیمتی ترین کفن ها برای اوست
شکر خدا ولی ، کفنش بوریا نبود
سهم لب حسین که شد چوب و خیزران
سهم (حدیث سلسله) چوب و عصا نبود...
چشمش اگرقصیده ی دعبل نمی گرفت
بغض ِ مقطعش ، که هجا در هجا نبود
از همت رضاست که ایران حسینیه است
اینطور اگر نبود ، که این روضه ها نبود
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
#امام_رضا_ع_مدح_و_شهادت
دلیکه درتبوتابت نسوخت جز گِل نیست
سری که پای رکابت ، نـبود عاقل نیست
به اوج ِ مدح تو ، دستم نمی رسد هرگز
هنوز درک من از وصف عشق کامل نیست
تو عاشـقانه ی من را ، برای ِ خود بردار ...
اگر چه مثل غزل های خوب بیدل نیست
به زخم ِ شعر من آقا کمی نمک بزنید ...
قصیده های من اصلاً ردیف دعبل نیست
قبول ، اینکه جگر پاره گشته ای از سم
قبول اینکه سمی بدتر از هلاهل نیست
کشـید خـواهـرتان رنـج "سـاوه" را اما …
به شام ِ داغ دل عمه ات معادل نیست
هزار روضه اگر روضه خوان بخواند باز
شبیه روضهی شاماتو زخم محمل نیست
به حرمت و عظمـت ، آمدند " بیت النور"
به دست دختر زهرا ، ولی سلاسل نیست
کنار جسم حسین تو خنده می کردند…
کنار نیزه که جای ِ ، کشیدن کل نیست
خوشم که رأس تو را ، از قفا کسی نبرید
خوشم که حنجره ات زیر تیغ قاتل نیست
عزیز فاطمه " شَـیـبُ الخـَضیـبٖ " افتاده
خوشا که روی شما "بِالدِما مُرَمِّل" نیست
قسم به سوز دل مادرت که ظرفیتِ
مصائب سر بر نیزه در مقاتل نیست
( بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد )
نه سوز این غزل اصلأ شبیه مقبل نیست
عروض و وزن غزل را به هم زدی گفتی
«_ اِنْ کُنـتَ بٰاکِیٱ فَبُکـٰا ٕ ٌ عَلَیَ الحُسَین _»
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
غزل مناجات باامام رضاعلیه السلام
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف خریدار من شوی
خودرا ز راه دور کشاندم به کوی تو
دلخسته آمدم که مددکار من شوی
هر طور راحتی ، بزن ، اما نمی روم
این بار آمدم که فقط یار من شوی
من ورشکسته گنهم می شود؟ شبی
یوسف شوی و گرمی بازار من شوی
عمرم به باد رفته به داد دلم برس
من آمدم که مونس من یار من شوی
آقاییم همیشه ز سلطانی شماست
یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی
خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین
گویا که از وفا تو گرفتار من شوی
پیچیده باز در حرم تو صدای من
دست شماست روزی کرب و بلای من
#قاسم_نعمتی
امام رضا(ع)-مدح و مناجات
مرا کشانده به مشهد هوای دیدن تو
زِ راه دور رسیدم برای دیدن تو
مرا به دِرهم و دینار وا مکن زِ سرت
از این به بعد گدایم، گدای دیدن تو
همیشه روزی رَعیَت به دست سلطان است
چه چیز پُر کُنَدْ ای دوست جای دیدن تو؟
کبوتر حرم و صحن و گنبدت زیباست
ولی ندارد عزیزم صفای دیدن تو
تَب وصال تو افتاده در دلم چه کنم؟
در این سفر شده ام مبتلای دیدن تو
بِریز خونم و زُلف از رُخَتْ کنار بزن
من آمدم که بِمیرم به پای دیدن تو
طواف کعبه ی ما بوسه از ضریح شماست
گرفته دست دلم را دعای دیدن تو
از این حرم شهدا بَرگه ها گرفتند و
شدند عازم کربُبَلای دیدن تو
به گریه ها و نماز تو در شلمچه قسم
تمام جبهه ی ما شد مِنای دیدن تو
قسم به جان جوادت مرا خدایی کن
به دست خویش مرا باز کربلایی کن
#قاسم_نعمتی