▪️ هر بزرگواری در ایام فاطمیه جلسه روضه گرفت به @Zainabeem پیام بده تا تبلیغ کنیم و همه تنهامسیری های اردبیل در جلسه حضور پیدا کنند هم یه جور تقویت #زندگی_جمعی هست و هم یه دلگرمی برای صاحبخونه میشه و کلی فواید

❗️ داریم چه کسی را می پرستیم؟❗️ 💚 امام جواد علیه‌السلام : 🔸هر کس به سخنان گوینده‌ای گوش بسپارد، قطعا او را پرستیده است؛ حال اگر گوینده از زبان خدا سخن بگوید، شنونده خدا را پرستیده و اگر از زبان ابلیس سخن براند، به راستی که شنونده نیز ابلیس را پرستش کرده است! 📕(تحف العقول، ص479) #تنها‌مسیر‌استان‌اردبیل 🦋 http://eitaa.com/joinchat/4197777440C2871ad7185

💢توصیه مدیر یک دبیرستان در لبنان به دانش‌آموزان که باید بـا طـلا نوشت! 👆این تنها راه نجات دهه هشتادی‌هایِ گرفتار در باتلاق مجازی دشمنان قرآن است… 🌹 @Ardabil_tanhamasir

📲 🎥باید ببینیم چه جوانانی در دانشگاه تربیت می‌کنیم... #حاج_قاسم_سلیمانی #روز_دانشجو ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ #تنها‌مسیر‌

🗓 #روز_دانشجو رو به دانش جویان عزیز کانال تبریک عرض میکنیم🌹 ان شاالله همگی در مسیر آموختن علم باشیم و هر روز علوم #مفید بیشتری رو یاد بگیریم. ⇦ یادمون باشه كه عظمت زندگی تنها به دانستن نیست، بلکه تلفیقی از #علم و #عمل است!🌱

سلام و شب بخیر خدمت شما خوبان🌹 ان شاءالله که خوب و سلامت باشین و پر نشاط 😊 با اجازه تون چند تا نکته جالب از زندگی علامه تقدیم میکنیم 👇🌺

. 🔶 دختر علامه طباطبایی نجمه سادات هستند که خاطرات جالبی از زندگی پدرشون نقل میکنند چند تاش رو با هم مرور می کنیم

ریحانه ❇️ پدر معتقد بود که دختر ریحانه است، منزل خود ما هم همینطور بود فکر می‌کنم شاید به این علت بود که مبادا بعدها دخترها زیردست بشوند، شبی که من عروسی کردم گریه کردم و گفتم باید خانم جان (مادرم) با من بیاید. خلاصه اینها هم بندگان خدا با ما آمدند یک ساعت نشستند و رفتند مادرم می‌گفت که بعد از برگشتن تو پدر پای کمدت بسیار گریه کرده، ایشان به طرز عجیبی شخصیت عاطفی بودند....💕🌷

دختر علامه همسر شهید قدوسی رحمت الله علیه بودند و اتفاقا مادر شهید هستند. ایشون نقل میکنند که : 🔶 علامه طباطبایی خیلی با محمدحسن (نوه‌اش) مأنوس بود زمانی که خبر شهادت محمدحسن را دادند سختم بود به علامه بگویم ایشان هم سختشان بود نزد من بیایند، شهید قدوسی گفتند که حاج آقا منتظر شماست من رفتم داخل اتاقشان و سلام کردم، نشستم و گفتم که «پسرم واقعاً شایسته بود». پدر تنها گفتند که «آفرین» دیگر نه ایشان چیزی گفت و نه من!