eitaa logo
عارفین
19هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
764 ویدیو
10 فایل
#کانال_عارِفینْ 🌹نابْ تَرینْ نُکاتِ زندگیِ عُرَفا ❣فضایی صَمیمی و دُورْ از قیلُ و قالِ دُنیا❣ 🍃بعد خواندن مطالب خودتان قضاوت کنید. 👌 #کوتاه_کاربردی_جذاب_خاص 💌دوستانتان را به این بزم زیبا دعوت کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
#دستور_العمل_پیدا_کردن_شغل 🍃شخصی از آیت الله #بهجت (ره) پرسید کسی شغل مناسبی پیدا نمی کند چه بکند ؟ ایشان فرمودند : نماز جعفر طَیّار بخواند . 📚نسخه های شفا بخش ، ص ۱۲۹ #کانال_عارفین @Arefin
(۵) 🍃یکی از بهترین راههای تاثیر امر به معروف اینه که کسانی که دارن امر به معروفی میکنند خودشون عاشقانه و بانشاط از آن معروفی که به آن دعوت میکنند لذت ببرند . اگه خودت با آن معروف زندگی نکردی و مزه شو نچشیدی احتمالا امر به معروفت تاثیری در جان فرد نداره... ان شاءالله ادامه دارد... 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/537067524C7c1112bb54
#توصیه_یک_مجاهد #نافله_شب_را_ترک_نکنید 🍃سرلشکر قاسم سلیمانی : مجاهد یک ظواهری در ابعاد مختلف دارد پایه اول این صفات نماز است ، برادر عزیز شما نباید نافله شب را ترک کنید این یک صفایی دارد. #کانال_عارفین @Arefin
🍃شخصی به آیت الله بهاالدینی گفت:"حاج آقا! دعا کنيد من آدم بشوم" ، با خنده ي مليحي گفتند "با دعای خالی کسي آدم نمي شود باید زحمت بکشید" @Arefin
هدایت شده از باقیات الصالحات مدیا
4_750708911236972640.mp3
4.46M
🎼 کلیپ_صوتی_زیبا_بشنوید 🍃 تاثیر دعا و توسل در سرنوشت 🎤 🔹کانال : 🆔 : @Arefin
#پیش_بینی_آینده... 🍃آیة الله حاج آقا مصطفی خمینی : روزی مرحوم قاضی با پدرم در خلوت نشسته بودند. یک قطعه اسکناس که عکس شاه بر آن بود را از جیب خود درآورد و گفت: من در آینده عکس شما را بجای این عکس می بینم. #کانال_عارفین @Arefin
(۳) 🍃گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمیگیره اما گوش نداد و رفت ... 🍀مرتب از داخل کلاس سرک میکشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه میکردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. 🌿همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همینطور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ میکردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. ☘همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ... 📚کتاب «عارفانه» ص ۲۶ و۲۷ 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/537067524C7c1112bb54
#ثواب_رو_در_کیسه_سوراخ_نریز❗️ 🍃آیت الله مجتهدی(ره):وضو میگیری ، اما در همین حال اسراف میکنی ، روزه میگیری اما غیبت هم میکنی ، صدقه میدهی اما منت می گذاری ، بر پیامبر آلش صلوات می فرستی اما بدخلقی می کنی دست نگه دار! #کانال_عارفین @Arefin
❗️ 🌹بسیار عجیب و آموزنده ، حتما بخوانید . 🍃سلیم تنها پسرم بود ، دوست داشتم با دخترخواهرم ازدواج کنه اما عاشق دختر فقیر همکاسیش شد و ازدواج کرد ، من اصلا نمیتونستم با عروسم ، سکینه ارتباط بگیرم ، این بود که با کمک پسرخواهرم نقشه شومی کشیدیم و قرار شد فردی اجیر شه و بگه من با سکینه قبلا رابطه داشتم . با این تهمت ها سلیم رو به زنش بدبین کردیم و طلاق گرفت و بلافاصله دخترخواهرم رو به عقد پسرم دراوردیم ، اما حاصل ازدواجشون دوتا بچه معلول شد و عروسم که حوصله این وضعو نداشت بعد ۱۵ سال به پسرم خیانت کرد و ما رو با دو تا بچه معلول رها کرد . خیلی عذاب وجدان داشتم و دائم زندگیمو مرور میکردم و دنبال نشونه ای از عروس قبلیم بودم که حلالیت بطلبم و تنها راه این بود که برم مشهد از امام رضا(ع) کمک بگیرم ، همه ماجرا از آنجا شروع شد که یه روز بعد از زیارت از حرم برمیگشتم که هنگام عبور از خیابان با یک موتورسیکلت تصادف کردم و وقتی که برای مداوا به بیمارستان انتقال یافتم باورم نمی شد پرستار مرکز درمانی همان کسی باشد که سال ها دنبالش می گشتم. سکینه با مهربانی از من پرستاری و مراقبت کرد و زمانی که دست هایش را محکم گرفتم و با شرمندگی برایش تعریف کردم مرتکب چه گناه بزرگی شده ام ، او با لبخندی معصومانه دستم را بوسید و گفت: مادرجان حتما قسمت این طوری بوده است و من از شما هیچ دلخوری و ناراحتی به دل ندارم و همین جا شما را بخشیدم. درد اورترین لحظه داستان ما این جا بود که میدیدم دو تا دختربچه زیبا تو بیمارستان مشغول بازی بودند و یدفه اومدن سمت سکینه و با گفتن کلمه مامان به سکینه فهمیدم که خدا جای حق نشسته ، حالا من بودم و دو تا بچه معلول و سکینه و دو دختر زیبا و یه عمر پشیمونیم..❗️ 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/537067524C7c1112bb54
#با_یه_غذای_ساده_هم_سیر_میشیم 🍃انسانی که نان خشکی او را سیر میکند و یا با سبزی و ماست و پنیر میتواند زندگی کند ، این همه حرص و طمع به دنیا و مال برای چه؟ وقتی که روح انسان به عالم دیگر رفت ، میفهمد این همه تشریفات لازم نبود. #کانال_عارفین @Arefin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ 🎥کلیپ تصویری 🍃در این کلیپ امر به معروف به سبک آیت الله العظمی بهجت رو ببینید ... 🆔 : @Arefin
#اگر_دلتنگ_حرم_حضرت_زهرایی... 🍃درعالم مکاشفه امیرالمومنین به پدر آیت الله مرعشی فرمودند: اگر خواستید قبر فاطمه الزهرا را زیارت کنید ، به زیارت دخترم ، فاطمه معصومه در قم بروید... #کانال_عارفین @Arefin
#به_علماء_رجوع_کنیم... 🍃آیت‌الله بهجت :حالِ ما تقریباً حال کسانی است که در زمان و نزد انبیا(ع) بودند و از آنها استفاده نمی‌کردند؛ زیرا ما هم در کنار نمایندگان آنها ـ یعنی علما ـ هستیم و می‌توانیم به نزد آنان برویم و از آنها استفاده کنیم، ولی نمی‌رویم و استفاده نمی‌کنیم. 📚 در محضر بهجت، ج۳، ص۴۲ #کانال_عارفین @Arefin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... 🎥کلیپ تصویری 🍃آقای کشمیری ، مگر در وادی السلام نجف اشرف چه می دیدید که آنقدر مشتاق آنجا بودید❓ 🆔 : @Arefin
❓ 🍃وادی السلام نجف ، بزرگترین قبرستان مسلمین است که بنا به روایات محل اجتماع ارواح مومنین میباشد و بسیاری از مومنین و علما و عرفاو برخی انبیای الهی در آن مدفون هستند ، این قبرستان محل چهله نشینی خیلی از عرفا بوده ... @Arefin
هدایت شده از عارفین
#خنده_اهل_بهشت_به_اعمال_ما #وادی_السلام #نجف_اشرف 🍃آیت الله بهجت به نقل از استادشان: ارواح مومنین در وادی السلام جمعند و به اعمال ما ( اهل دنیا ) #میخندند... #کانال_عارفین @Arefin
#چرا_شما_چشم_برزخی_ندارید❓ 🍃روزی ازحضرت علامه حسن زاده پرسیدند : آقا شماچشم برزخی دارید؟ فرمودند: مگر شما ندارید؟! در دیدن چشم تعجب نیست ؛ زیرا خداوند چشم را براى دیدن آفریده ، اگرنمیبیند جای تعجب است. #کانال_عارفین @Arefin
🍃آیت الله کشمیری : آقای قاضی تمام مکاشفه بود و در اواخر عمرش ، بسیار لطیف و رقیق شده بود و با دیدن آب به یاد امام حسین(ع) افتاده و میگریست . 📚اسوه ی عارفان ، ص ۱۷۶ @Arefin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓ 🎥کلیپ تصویری 🍃آیت الله زنجانی : گدای باحالی که آمد در خانه سیدالشهداء گدایی(با این کلیپ هم بخندید و هم گریه کنید) 🆔 : @Arefin
🍃آیت الله بهجت : ثواب گریه بر سیدالشهدا(ع) از نماز شب بالاتر است ، چون نماز شب عمل جوارحی است و گریه عمل قلبی و تا دل نشکند اشک جاری نمیشود ... @Arefin
#لا_یمسه_الا_المطهرون 🍃آیت الله کشمیری : همان طور که نمی توانید با دستتان به خورشید برسید ، نمی توانید به این راحتی به امام زمان برسید ، امام زمان پاک و طاهر است باید پاک و طاهر شوید تا او را ببینید. #کانال_عارفین @Arefin
🔸بخش اول ؛ بلند کردن امام موسی صدر 🍃آیت الله شبیری زنجانی: مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : امام موسی صدر- گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. مرتاض گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.  🍃مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ... 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/537067524C7c1112bb54
🔸بخش دوم ؛ جدال نفس گیر علامه و مرتاض 🍃 مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. 🍃مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ... 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/537067524C7c1112bb54
هدایت شده از عارفین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽کلیپ تصویری 🍃دستورالعمل مجرب امیرالمومنین علیه السلام ، برای باز شدن گره بختتان را از زبان استاد رفیعی بشنوید ... @Arefin