eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
126 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط یک واحد از چشمان تو هر کس بیاموزد مدرس می‌شود در رشته‌های عشق و شیدایی
به کجا کشانده ای تو، دل کافرِ پر از عشق نه وضو نه قبله دارد ؛ هوس نماز کرده
یک شهر را به عطر تنش مست کرده است نوبت به ماکه رسید علیه السلام شد
در دلم‌واشده صد پنجره، دیدن داری سیب سرخی که تمنای رسیدن داری
‌ هر که بیند که تو از باغ بُرون می‌آیی گوید این حور چرا خیمه بُرون زد ز بهشت
تهمت سرمه به آن چشم سیه عین خطاست سرمه گردیست، که خیزد ز صف مژگانش
جسم مرا بگیرو ‌در خود مچاله کن خواهدچکیدازبدنم چشم‌ های تو
به هر کس تکیه دادم ناگهان با سر زمین خوردم مرا کوری که از دستش عصا افتاده می فهمد
دست در زلف تو بردم که شب آغاز شود حیف!یلدای من این بار نشد طولانی
هر نگاهی می‌تواند خلوتم را بشکند کوزه‌ی‌ تنهاییِ روحم سفالی تر شده است
به چشم من سیه کرده ست عالم را سیه چشمی که گیرد صبح محشر نسخه از چاک گریبانش
رنگ چشمانت عسل  بوی تنت گل‌های رز من گرفتارم به کندوی دو چال گونه ات
در بازی شطرنج که لغزش کردند خوردند قسم ٬ پشت به ارزش کردند سرباز ! جلو نرو ٬ که در پشت سرت اسب و رخ و فیل و شاه سازش کردند
فکر شنبه تلخ دارد جمعهٔ اطفال را عشرت امروز بی‌اندیشهٔ فردا خوش است
آن روز كه در محشر مردم همه گرد آيند، ما با تو در آن غوغا، دزديده نظر بازيم...!
کم نامه ی خاموش برایم بفرست از حرف پرم گوش برایم بفرست دارم خفه می شوم در این تنهایی لطفا کمی آغوش برایم بفرست
شاعران را نبُوَد غیرِ زبان اسلحه‌ای تیر بر خصمِ خود از مصرعِ برجسته زنند...
روسری سر کن و نگذار میانِ من و باد سرِ آشفتگیِ مویِ تو دعوا بشَوَد
از گُل سرخ رسته‌اى نرگس دسته بسته‌اى نرخ شكر شكسته‌اى، پسته دهان كيستى؟
"صدایی از صدای عشق خوش‌تر نیست"حافظ گفت اگر چه بر صدایش زخم ها زد تیغ تاتاری
دور کن از صحنه ی جرم آن لبِ قتّاله را تا خدا ناکرده قتلِ من نیفتد گردنت
  دانی که شدم خانه خرابِ تو حبیبا اکنون دگر آبادیِ ویرانه یِ من باش
بر لب استغفار و در دل نقشِ روی و زلفِ یار بُت ، درون پیرهن می‌پرورد ایمانِ ما
من که "دربندم" کجا، "میدان آزادی" کجا؟ کاش راه خانه‌ات این‌قدر طولانی نبود..! 
تو نباشی منِ دیوانه به هم می‌ریزم باش تا کارِ من اینجا به تماشا نکشَد
بر من حرام خواب خوش هفت پادشاه وقتي سـرت به بالـش بـازوي ديگريست
نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی تا درِ میکده شادان و غزلخوان بروم
گویند که هرچیز به هنگام بُوَد خوش ای عشق، چه‌چیزی که خوشی در همه هنگام
کجا رواست که از دستِ دوست هم بِکشد دلی که این همه از دستِ روزگار کشید
آغوش تو چقدر می‌آید به قامتم در آن به قدر پیرهن خویش راحتم