eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
123 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار تکه شد از بی وفایی‌ات این دل ولی ھنوز به هر تکه‌اش نشانیِ توست
صحرا و باغ و خانه ندانم کجا خوش است هر جا خیال روی تو باشد مرا خوش است!
دوباره زنده کن این خسته ی خزان زده را حلول کن، به تنم جان ببخش و جانان باش
صدای پای که می‌آید؟به کوچه‌ام که گذر دارد؟ بگو که پنجره بگشایم اگر ز عشق خبر دارد
توصیف ‌ناپذیری و این را به غیر تو در وصف هر کسی که بگویم تعارف است
دستت به گیسوان رهایش نمی‌رسد از دور دست‌ها به نگاهی بسنده کن
امّا خدا نياورد آن روز را که آه! گيرد دلی بهانۀ پاييز در بهار
ضرب و تقسیم دلم با تو به حاصل نرسید لعنتت باد ریاضی که پر از مجهولی...
‌به مرگ راضی ام، اما به رفتنت هرگز نرو! بمان و بمیران مرا در آغوشت  
ببین حکایت شیرینِ عشق با دل من چه کرده‌است که فرهاد می‌دهد پندم !
تو خود دليل بلايى، چگونه مى‌خواهی "خدات در همه حال از بلا نگه دارد؟"
اردیبهشت بی تو برایم جهنم است اردی جهنمی که همیشه پر از غم است
به ردیفِ غزل و قافیه و واژه قسم که من از شعر، فقط عشقِ تو را میخواهم
یکی پرسید از من تاکنون آیا گنه کردی ؟ نمُردم بعدِ هجرِ یار ؛ آری کم گناهی نیست
با تيشه خيال تراشيده ام تو را در هر بُتي كه ساخته ام  ديده ام تو را
دنیا بدون عشق ، چه دنیای مضحکی‌ست شطرنج ، مسخره‌ست زمانی که شاه نیست
من که همان مات توام شاه من پیش رُخم مُهره چرا چیده ای؟
سایه ات بر سرم ای ناب ترین بیت غزل من غم انگیزترین شعرِ جهانم بی تو
هنوز نقش وجود مرا به پرده ی هستی نبسته بود زمانه که دل به مِهر تـو بستم
مرهم زخمم تویی جانم به جانت بسته است غیر تو ،جز مردن و رفتن نمیخواهد دلم
من بی تو سرافکنده و دم‌سردم و دلخون ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش...
یک دل نمانده است که داغش نکرده‌ای بردارد ای فِراق خدا از میان تو را
خطر در آب زیر کاه بیش از بحر می باشد من از همواری این خلق ناهموار می ترسم....
بی رمق ماندہ دلم نای نفس هایم باش شانه های تو مرا قرص نگه میدارند!!!
بازی ماهی و گربه‌ست نظربازی ما مثل یک تُنگ، شبی می‌شکنم می‌میرم!
گوهر ناياب را نتوان به شيرينی خريد در بهای بوسه گر صد جان دهی اسراف نيست
چه صادقانه برایت غزل سرودم و تو چه بی‌ملاحظه گفتی: چقدر بیکاری
از قهوه ی چشمِ قجرت دلخورم اما از مرگ به پای لبِ شیرین تو دلشاد
از آسمان و از در و دیوار شر ریخت تنها در آغوش تو شب هایم بخیر است
خدا کند که بمیرم زمان دیدن تو که مرگ حین زیارت بجز سعادت نیست