از من ای آرامِ جان، احوالِ صائب را مپرس
خاطرِ آسودهای داری، چه آزارم تو را؟
- صائب تبریزی
این زمان از سرمه میباید سراغِ دل گرفت
جامِ ما عمریست از چشمِ صدا افتاده است
- بیدل دهلوی
4_5821153898517234300.mp3
12.01M
صدایِ باران.
«دلم میخواست امشب باران ببارد،
اما آسمان دستِ من نیست...»
مطلبی گر بود از هستی همین آزار بود
ورنه در کنجِ عدم آسودگی بسیار بود
- بیدل دهلوی
Baloğlan Qafarov-Ruhlar Alemi.mp3
5.26M
«میگفت شبها آدمی قادر است تا آنچه درونش میگذرد را واضحتر احساس کند و اکنون من دویدن احساس دلتنگی درون رگهایم را با تموم وجود لمس میکنم..»