eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
112 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
نام ما را به خطا برد و خودش می‌دانست به فراموشیِ ما داشت تظاهر می کرد - محمد حسن جمشیدی
در بزمِ ما به باده و جام احتیاج نیست ما را بس است مستیِ ذکر مدام دوست - صائب تبریزی
آرزویم گم شدن در ساحل چشمان توست غرق در دریای چشمانت شدن آسودگيست
کســوفِ ماه رخ داده‌ست یا بالابلایِ من به‌رویِ چهره پاشیده‌ست از ابریشمِ مویش؟
میخانه چرا؟ سرخی‌ِ لب‌های تو کافیست
هر پگاهم آفتابش در نگاه گرم توست تا تو باشی،گرمی خورشید میخواهم چکار؟
فتح کردی دل تهران مرا با این حال من همان عاشق و مشروطه چی تبریزم
چشم های آبی‌اش بر من هجوم آورده بود حمله سرخی تدارک دیدم و بوسیدمش
زیباتر از آنی که به تشبیه بِگُنجی نظمِ تنِ تو ریخت به هم قافیه‌ام را ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وعدهٔ وصل به فردا دهی و میدانی هر که امروز تو را دید به فردا نرسد
هر چيز بشكند زِ بها اوفتد، وليک دل را بها و قدر ب‍ُو‌َد تا شكسته است
شمعدانی‌ها به خود عطر تو را پاشیده‌اند نیستی اما مشامِ شهر را پُر کرده‌ای
صبح یعنی که نه خورشید و نه آیینه نه آب چشم خود باز کنی چشم نگارت بینی
ای یوسف عزیز،چو یعقوب صبح و شام چشمم به کوی توست که پیدا کند تو را
💫 ❌ بدلیجات کپ طلا 💯 اینجا برای هر توان مالی #سرویس #انگشتر/#النگو و... کپی #طلا پیدا میشه😳😎 💥این #کانال لرزه انداخته به جون طلافروشا😅 🔥کاراشون هم شیک و خوشگلن هم ارزون 😊🥰 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2755920158Ca5550d9cd5 اینجا طرح دلخواهت پیدا میشه😌
تا نسوزی عشق را هرگز نمیفهمی که چیست گاه بخشیدن گهی آغوش و گه درد و غم است
ساختم با شهر غم هایت به هر جان کندنی رفتی و از من نمانده نیمه جانی بیشتر
فصل پیدایش عشق است و به آن دل بستیم صبح پاییز و تب عشق چشیدن دارد
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم دِگَری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی - سعدی
ساختم با آن‌ که عمری سوختم سوختم یک عمر و صبر آموختم! - پروین اعتصامی
مکن عیبـم اگر پیـرم ولی یـاد تو پـا برجاست که حسرت‌خوردن ای شیرینِ‌من دندان نمی‌خواهد
نگاهت همچو مغناطیس ما را میکند مجذوب چه طعم دلکشی دارد،میِ گیرایِ چشمانت
رفته ای اما هنوز از پا می اندازد مرا تیر ابروهای تو از هر کمانی بیشتر
جمع دو سه تا قافیه هرگز شدنی نیست مثل من و عاقل شدن و دل نسپردن
صبحانه ی من صبح بخیری از توست با نام تو شیرین شده چایم، به به
هر کسی را غم خویشست و دل سعدی را همه وقتی غمِ آن تا چه کند با غمِ دوست - سعدی
چه بگویم سحرت خیر تو خودت صبح جهانی
باز هم خیره به عکست شده ام تا شاید این سِری چشم تو را چشم من از رو ببرد ..
مرا دیوانه تر از پیش کن ای عشق، حرفی نیست مگر دیوانه بازی های من او را بخنداند