eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
111 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
بجز رزق مُقدّر نیست ممکن حاصل‌ کامت‌ اگر چون عنکبوتان رشته برصد بام و در پیچی
پروانه سوخت، شمع فرو مُرد، شب گذشت ای وای من!که قصه ی دل ناتمام ماند...!
سوی چشمانم ز بس که سوی تو سوسو زده گشته ام چون پیر کنعان در فراق یوسفش
بیگانه شدم ،از همه خویشان به غم عشـق عاشق به جز از یار،کس و خویش ندارد
که سرمای بدی دارد، زمستان های بعد از تو...
جهان بی تو مرا ذره ذره خواهد کشت کفاف زندگی ام را نمیدهد "یادت"
نگاهت طعمِ باران های بادآورده را دارد که بعد از سالها بر سرزمینی خشک می‌بارد
گر لباس پاره می بینی تنم از فقر نیست آستینم را بریدم بس که در خود مار داشت!
در مذاقم نشود چاشنی لعل تو محو زان لبم تا به لب گور دهن شیرین است
تمام دلخوشیم از جهان به بودن توست تویی که یک تنه پُرکرده ای جهانم را
باش نزدیک و بپوشان بر تنم "تنپوشِ عشق" بر دلم لطفی ندارد مهـرِ دورادورِ تو...
2467fc0531944272b3a25289258b528a1890831_۲۶۱۲۲۰۲۲.mp3
3.31M
«‌نمیتونم باور کنم باید سیاه به تن کنم آخه چجوری میتونم فاطممو کفن کنم..» ‌
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریادِ بی‌صدا، غمِ دل بود و آه بود. - غلامرضا سازگار
تنها نه دل به مهر تو سرگشته گشته است هر ذره ای زِ آب و گِلم در هوای توست - خواجوی کرمانی
ما را مگو حکایت شادی، که تا به حشر مائیم و سینه‌ای که در آن ماجرای توست - همام‌ تبريزى
نه سر گفتن و نه ذوق شنیدن داریم با لب خامش و با گوش گران ساخته ایم - صائب تبریزی
این کُهنه جهان به کَس نمانَد باقی رفتند و رویم و دیگر آیند و رَوَند - خیّام
از آتش سودایت، دارم من و دارد دل ‏داغی که نمی‌بینی، دردی که نمی‌دانی ‏- رهی معیری
حافظ شکایت از غم هجران چه می‌کنی در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور - حافظ
داغ سودای ترا در دل سی پاره خود چون شب قدر نهان در رمضان ساخته ایم - صائب تبریزی
حاجتی سازد روا هر تاب زلفش ای دریغ حاجت ما را چرا در پشت گوش انداخته؟
فصل شیدایی عشاق بهار است ولی با تو و عشق تو پاییز و زمستان عشق است
در دلم باز هواییست که طوفانی تو ست
گرنگاهت مرهم  این دل  شود بال چشمانت مرا تا آسمانها میبرد
بانو! حکیمان بر سرت در اختلافند باید به جای فلسفه گیسو ببافند