میان آینه لبخند می زنم به خودم که روز عید نفهمدچقدر دلتنگم!
که سال کهنه نفهمد چقدر پیر شدم
#فاطمه_اختصاری
ازحافظه ی مدادها باید رفت
از بین تمام یادها باید رفت
چون برگ درخت خسته ی پاییزی
یک روز به دست بادها باید رفت
#حسن_لملیکی_زاده
تو آنقَدَر شبيه به سنگى كه مدتى است...
از فكر ديدن تو تَرک مى خورد سرم!
#نجمه_زارع
ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد
که شادی و غم گیتی نمیکنند دوام...
#پروین_اعتصامی