eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
122 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
عطر توشعر بلندی ست رها در همه سو کاش یک باد به کشفت برساند ما را
دل به دل راهی ندارد اشتباه است از قدیم غیر از این می‌بود اگر، دلتنگ من میشد کمی!
خوش به حال من و دريا و غروب و خورشيد و چه بی ذوق جهانی كه مرا با "تو" نديد!
اگر روزم پریشان شد، فدای تاری از زلفش که هر شب با خیالش خواب‌های دیگری دارم
گفته بودی پای عشقت راچه کس امضاکند من ندارم ضامنی جز قلب عاشق  پیشه ام
گرمای تنت، پخته کند خامیِ من را بی‌تجربه‌ام! میوه‌ی کالم! بغلم کن!
هر شب چراغ دل را روشن کنم به یادش شاید مسیر جانان یک شب به دل بیفتد
بیا دیگر به تأثیرِ مُسَکّن‌ها امیدی نیست میانِ کلِ داروها فقط چشمت اثر دارد!
شوقِ دیدار تو سر رفت ز پیمانه‌‌ی ما کی قدم می‌نهی ای شاه به ویرانه‌ی
دیشب به سرِ زلفش گفتم دلِ من این جاست گفتا همه شب این جا جمعند پریشان ها! گ
دلبری دارم که در عالم نظیرش کم تر است رخ قمر، بالا صنوبر، لب شکر، تن مرمر است
‌شانه از جنسِ تو می‌خواهَد سر بیچاره‌ام عادتش دادی و رفتی ناگهان، رسمش نبود
همیشه عطر تو بی تاب کرده جانم را چنان که باد بپیچد به خوشه ی گندم
هی نوشتیم زِ حُسن و لب و خال و وجنات کاش می شد که دو واحد عملی پاس کنیم
من معلم هستم اما در کلاسِ درسِ تو اهلِ پاسِ واحدِ چشمِ خمارت نیستم
چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟ که جاودانه‌ترین لحظهٔ تماشایی
شعر میگویم برایش تا بفهمد عاشقم زیر لب لایکی بگفت و شعر را فوروارد کرد‌‌!
چه کردی با جهانم که به دور از یادِ تـو قلبم نمی‌لرزد نمی‌کوبد نمی‌خندد نمی‌رقصد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از آن گیسو که در دست رقیبان، رایگان می‌گشت اگر یک تار مو هم می‌فروشی من خریدارم
عاشقت شد به نگاهی دلِ شوریده ی من کس ندیدم که کند صید به این زیبایی
باران چه دلبری می‌کند برای بهار! پاییز کم بود، بهار هم عاشق شد
به من صبح بخیر نگو ..فقط لبخند بزن لبخندت ،تمام عمرم را بخیر می‌کند
هزاران جانِ ما و بهتر از ما فدای تو که جانِ جانِ جانی
بس‌ که شیرینی تو را در صِنفِ شیرینی پزان برتر از قند و نبات و هل تصور میکنند
پلک بگشا و  به رویم خنده ای مستانه کن ای همه جان وجهانم صبح ِ زیبایت  بخیر
روزی که می‌رفتی نفهمیدی که من با بغض پشتِ سرت «فَالله ُ خیرٌ حافظاً» خواندم
عهد بستم نفسم باشی و من باشم و تو ای که بی‌ تو نفسم تنگ و دلم تنگ ترست
گفتم که دل نسپاٰرم به هیچکس اکنون که می بری دل ماٰ احتیٖاط کن شکستنیست
از آن فراز و این فرود غم مخور زمانه بر بلند و پست می رود
بار دیگر هم شبم با نور چشمت صبح شد اۍ یگانہ آفتاب شهر دل صبحت بخیر