eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
123 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
بود ده روز سالی موسمِ این دانه افشانی زِ غفلت مگذران بی‌گریه ایّام محرم را... - صائب تبریزی
اردیبهشت کمی از بهشـت‌ اسـت خنـده‌های تـو اما تمـامش...
عشق بعضی وقت هااز درد دوری بهتر است عاشقم کرده ولی گفته صبوری بهتر است
دلی دارم که هر چندش بیازاری نیازارد نه دل سنگست پنداری که آزردن نمی‌داند - وحشی بافقی
به کشتـن آمده بود آن ك مدعـي پنـداشت ك رحمتـی مگـرش بر اسـير می‌آيـد ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
رسيـد ناله سعدي به هر ك در آفـاق هم آتشـی زده‌ای تا نفـير می‌آيـد . ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
بی پناهم جوابم نکن :) ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
عالم چنین فَراخ ، چه دلتنگ مانده‌ایم ! ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
بی تو منم و دقایقی پژمرده نه زنده حساب می شوم نه مُرده تلخ است اوقات، تلخ و خالی مثل فردای قرارهای بر هم خورده
کی برکنم دل از رخ جانان که مهرِ او با شیر در دل آمد و با جان به در شود - خواجوی کرمانی
اینکه من اربعیـن کجا باشـم ، تو دسـت رقیه خاتـونِ .. ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
کفن ك دسـت مرا بست دست تو بـاز است و دسـتِ بازِ تو یعنـی بیا در آغوشـم❤️‍🩹 :) ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
شب سـوم شب سختـی‌ست خدا رحم کند روضه‌ی امشب نَـمی از روضه‌ی زهـرا دارد .. ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
بـرو ای گدای مسـکین درِ خانه‌ی رقـیه ، دختـر است و خـوب دارد رگ خـواب شاهِ ما را! ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
وقتی هستی ، شب فراموش میکند غمگین باشد . ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
این روزها بسیـار سنگین هستنـد ، انگـار کسی روي سینـه‌ام راه میرود . . ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
دردم درمانـي ثاراللـه ♥️ :) ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ @Arenyy
ای که هوای منی بی تو نفس ادعاست ذکر کمالات تـو،تذکرﺓ الاولیاست
خاطری چند اگر از تو بُوَد شاد بس است زندگی را به مرادِ همه کَس نتوان کرد...
کم وعده بده، موعد انگور گذشته است این غوره‌ی هجر است که حلوا شدنی نیست
من که همان مات توام شاه من پیش رُخم مُهره چرا چیده ای؟
مرهم زخمم تویی جانم به جانت بسته است غیر تو ،جز مردن و رفتن نمیخواهد دلم
نمی‌دانم که دردم چیست اما خوب می‌دانم که بین صخره‌های قلب تو سنگ صبوری نیست
 تا خنده ی تو می‌چکد از خوشه لب ها بیچاره بمی ها و غم نرخ رطب ها
دلم یک عصر بارانی میان باغ شالیزار دلم یک قهوه از چشمت نه کم، بسیار میخواهد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌
دست های مرا بگیر ، نترس مرض بی کسی که مسری نیست
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
بوسه بر مویت زنم ، ترسم که تارش بشکند ؛ تار ِ موی توست اما ریشه ی ِ عمر من است
هنوز نقش وجود مرا به پرده ی هستی نبسته بود زمانه که دل به مِهر تـو بستم