eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
117 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
جان به کف منتظر عید لقایت تا کی؟ روی بنمای،جمال از تو و قربان از من
جدا افتادن از ساحل برای موج ممکن نیست که دلتنگی دلیل بازگشتن های صدباره‌ست
از آن روزی که او از کوچه‌ی خاکی ما رد شد من از خاکِ قدم‌هایش" تیمم" می‌کنم هر روز
تو را میان خرافات و فال گم کردم ولی هنوز امیدم به عُمقِ فنجان‌هاست
از سايه‌ى سنگينِ تو، من كمترم آيا؟ بگذار به دنبالِ تو، خود را بکشانم
بی تو آشفته ام ای دلبر طناز بیا پازل هستی ام از عشق تو کامل بشود
شیرینی و دلبند!نگیری مرض قند لبریز شد از شیره‌ی خرمای تو کامم
قلب من دزدیده ای ، ای سارق شیرین زبان قاف آن را خرج خود کن ، مابقی را پس بیار
تاب گیسوی تو آنقدر به هم بافت گِرِه تا کمندی شد و در حلقه زنجیرم کرد
تو آن بهشت برینی که جان خاکی من برای داشتنت عین آرزو شده است
‌ نظری کن، که دل از جورِ فراقت خون شد
راهت چرا همیشه به دل ختم می‌شود؟ دلگیر و دلشکسته و دلتنگ و دلخوری..
او به قلبم خنجر خود را فرو می کرد و من مضطرب بودم مبادا دست او زخمی شود
به تیغ غمزه اگر چاک میکنی جگرم چه غم چو ناوک مژگان تو جگر دوز است
آنچه پنهان در میانِ سینه باشد عشق نیست عاشقان با رسم رسوایی به میدان می‌روند
زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد کتبیه‌های ترک‌خورده خواندنش سخت است
ای که رویت چو گل و زلف تو چون شمشادست جانم آن لحظه که غمگین تو باشم شادست
درد اگر دردِ تو باشد چه خیالیست که من دلخوشِ داشتن خوبترین دردسرم
ای روزگار سخت گرفتی به عاشقان دردی که بود قسمت ما، اینقدر نبود
از صبر، عزیزان چه ثمرها که نچیدند بی‌حاصلی ما ز شتاب است در اینجا
آغوشِ تو برای زمستان من بس است من زیرِ بار هیچ بهاری نمی روم
به کورچشمی اندوه، حال ما خوب است اگر بد آمده یک عمر استخاره‌ی ما
ای اشک، مرا غمین و رسوا نکنی تو راز مرا به سینه، افشا نکنی... افتاده شدم به کنج ویرانه ی غم بیچارگی مرا هویدا نکنی... شفایی( فریاد اردکانی)
ديديم هر که دم ز وفا زد، به دوستی چون در مقام تجربه آمد، وفا نداشت...
یک عمر آمدم به درِ خانه ات تو نیز یک دم به خانه ی منِ بی خانمان بیا
ز درد هجر و آه ای همنشین حالم چه می پرسی چه باشد حال بیماری که داند مُردن خود را
ای آنکه طلبکار خدایی به خود آ از خود بطلب، کز تو خدا نیست جدا اول به خود آ چون به خود آیی به خدا اقرار بیاری به خدایی خدا  
با تو نمی‌شود که سرِ جنگ و کینه‌ داشت حتّی اگر که در صف دشمن ببینمت
زاهد نداشت تاب جمال پری رُخان کنجی گرفت و ترس خدا را بهانه کرد
بنازم به بزم محبّت که آن‌جا گدایی به شاهی مقابل نشیند