eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
104 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش رُخت ستاره‌ی صبح آشکار نیست آری چو آفتاب برآید ستاره نیست!
سرو بودم در میانِ بُهتِ همسالانِ خویش بس که خوردم از تو خونِ دل، انار آورده‌ام
این دل که شده ست عاشق زار شما ناقابل بود و شد خریدار شما می دانم که چنین متاعی هیچ است در گرمیِ بی مثال بازار شما
کو استقامتی که شبی در حریم یار استاده همچو شمع توان تا سحر گریست
شــتابت چیست؟ ای جان از تنـم خواهی بــرون رفتن دمی از جسم من بیرون مرو شاید که یار آید
دو دستم هر دو در بند است، در زلف و لبِ ساقی ندانم گر بگیرم جام، بگذارم کدامین را..!                     
در مدرسه از نشاطمان کم کردند از فرصت ارتباطمان کم کردند هر وقت به ‌هم عشق تعارف کردیم از نمرۀ انضباطمان کم کردند!
شرمسار توام ای دیده ازاین گریه ی خونین که شدی کور و تماشای رُخش سیر نکردی
مِلاک ارزشِ افراد نَتوان کرد ظاهر را درون کُهنه می پیچند، محتاطان جواهر را
آه از دل بی‌عاطفهٔ سنگی تو سازی نزدم جز به هماهنگی تو سلّول به سلّول وجودم غم توست تنگِ دلِ من نشسته دل‌تنگی تو
هی حاشیه ساختی و حاشا کردی عاشق کردی مرا و رسوا کردی کی می رسی ام؟ روز مبادا افسوس هر روز مرا روز مبادا کردی
مُرده را بهر چه می‌پوشند چشم آگاه باش خاک خلوتگاه اسرار است و ما نامحرمیم
در جهل مباش و دانش اندیش کز جهل نرفت کاری از پیش
نمی‌گردد دل آگاه، شاد از عشرت دنیا در این ماتم‌سرا یا طفل یا دیوانه می خندد
مغرور نشو براي من بي انصاف ! من كوه غرور بوده‌ام قبل از تو...
زاهد ز راه شرع کند منع ما ز دوست شرعی که ره به دوست ندارد ضلالت است
از عدم می‌آیم اینک با هزاران آرزو اى فلك! پهلو تهى كن تا سپاهم بگذرد...!
من تو را با صنعت اغراق زیبا کرده بودم بس که چون آیینه گفتم بی نظیری باورت شد
فرصت همیشه نیست بیا دیر می‌شود عمرم گذشت وعده‌ی دیدار تا کجا
من از داراییِ دنیا، به چشمانِ تو می‌نازم
آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر ‌
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست اگر قبول تو افتد، فدای چشم سیاهت
با سرِ زلفِ شکن در شکنش عهد مبند که بدین واسطه ما بی سروسامان شده‌ایم
با دل صدپاره می‌خندم که من هم چون انار با تمام رنج‌ها سرگرم مردم‌داری‌ام
گفتند که او عاشق گیسوی کمند است موهای من از عصر همان روز بلند است