یِه سَلام هم بدیم بِه شاهِ کَربَلا....🫀 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

باهم‌بخونیم... #اللّٰھُمَ‌عَجِلْ‌لِّوَلیِڪَ‌الفَرج

#خاطره |بی‌ریا‌کار‌می‌کرد...| واقعا بی‌ریا کار می‌کرد. دنبال این نبود که همه بفهمند چه کارهایی می‌کند؛ با این که در کانون تربیتی خیلی به من کمک می‌کرد. خیلی‌ها حتی نمی‌دانستند آرمان در کانون تربیتی بوده! بی‌سر و صدا کارش را می‌کرد... _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید #شهید‌آرمان‌علی‌وردے🌹 #آرمانِ‌عزیز🕊

مجبور بشه فارسی یاد بگیره... #حضرت‌ماه🌙

🌸 ولادت کریمه اهل بیت 🌱 حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مبارک باد #ولادت‌حضرت‌معصومه #روز‌دختر

ودِلم‌خواست‌بیــٰایـم‌، بِنشیـنَم‌یہ‌ڪنج‌ازحࢪم‌وبِگویَم‌بـا‌اشك: مَن‌بےاَرزش‌را‌بــٰاضرر‌هَم‌ڪِہ‌‌شُده، جــٰاטּ‌زهـرابِخـَرم💔

#خاطره |خمس| نشسته بود سر سفره، اما لب به برنج نمی‌زد. - چرا شروع نمی‌کنی مادر؟ از دهن افتاد! - خمس برنج‌ها رو دادین؟ وقتی اطمینان دادم که خمسش را داده‌ایم، بسم‌الله گفت و قاشق اول را به دهان برد... _به‌روایت‌از‌مادر‌بزرگوارِشهید #شهید‌آرمان‌علی‌وردے🌹 #آرمانِ‌عزیز🕊

#خاطره |زیارت‌بااحترام‌او| رفته بودیم قم موقع پیاده شدن از اتوبوس پایش طوری در رفته بود که نمی توانست راه برود . برایش صندلی چرخ دار آوردم . تا حرم با ویلچر بردمش . نزدیک ضریح که رسیدیم نگذاشت جلوتر بروم. گفت :بی احترامی که نشسته خدمت حضرت معصومه (س) برم . به سختی از ویلچر بلند شد. لنگ لنگان و با تکیه به دیوار خودش را به ضریح رسید و زیارت کرد . _به‌روایت‌از‌پدر‌بزرگوارِشهید #شهید‌آرمان‌علی‌وردے🌹 #آرمانِ‌عزیز🕊

کوروش داداش! آسوده بخواب سید علی بیداره 🇮🇷🤌🏻 #حضرتِ‌ماه🌙 #وعده‌_صادق

یاد کنیم: 《شَهیـد آرمانِ علی‌وردی》 را با ذکر فاتحه والاخلاص معَ الصلوات🕊 #آرمانِ‌عزیز #شهید‌آرمانِ‌علی‌وردی🌹

اعمال قبل از خواب🌱🤍 #شبتون‌شهدایی🕊 #شهید‌آرمان‌علی‌وردے

یِه سَلام هم بدیم بِه شاهِ کَربَلا....🫀 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

باهم‌بخونیم... #اللّٰھُمَ‌عَجِلْ‌لِّوَلیِڪَ‌الفَرج

#خاطره |بزارخودم‌صورتتو‌میشورم...| یادم هست داخل مسجد همه خوابیده بودند؛ بنده وارد شدم با صورت گل مال، نزدیک‌های ظهر بود من هم داخل مسجد استراحت کردم. دو الی سه دقیقه نشد که دیدم یک شئ نرمی یک شخصی به صورتم کشید؛ دستم را که روی صورت خود کشیدم دستم کفی شد بعد که بلند شدم دیدم آرمان با صابون صورت من را کفی کرد تا بشوید. به آرمان گفتم: نمی‌بینی من خواب هستم! می‌خوام بخوابم؛ از خواب بیدارم نکن!! بعد به یک حالتی بلند شدم و رفتم تا صورتم رو بشورم. آرمان حس کرد که من از دستش ناراحت شدم؛ داشتم کف‌های صورتم رو می‌شستم ناگهان دیدم همان صابون دوباره روی صورتم آمد. گفت ناراحت نشدی که من صورتت را صابونی کردم؟! گفتم: ناراحت نشدم پس از اینکه مطمئن شد ناراحت نشدم گفت: بزاار من خودم صورتت را می‌شورم..‌. (عکسِ‌منتشر‌شده‌توسط‌رفیق‌شهید) _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید #شهید‌آرمان‌علی‌وردے🌹 #آرمانِ‌عزیز🕊

چیزی‌که‌من‌ازتقوامیدونم‌یعنی‌ایمان مستمروعمل‌مکرر؛ آدم‌یه‌شب‌دوشب‌به‌جایی‌نمیرسه‌،باید ایمانت‌دائم‌باشه‌وعملت‌مداوم _شهیدروح‌الله‌قربانی🕊🌱

در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم... #حضرت‌ِماه🌙

🌱 همه آل محمد(ص) هستیم _فرق اهل بیت و آل پیامبر اکرم #استاد_پناهیان